Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English
Persian
picaroon
دزدی کردن قلاشی کردن
Other Matches
heists
دزدی کردن
commit theft
دزدی کردن
burgling
شب دزدی کردن
thieve
دزدی کردن
burgle
شب دزدی کردن
burgles
شب دزدی کردن
burgled
شب دزدی کردن
heist
دزدی کردن
pirated
دزدی ادبی کردن
pirated
دزدی دریایی کردن
kidnaps
ادم دزدی کردن
pirate
دزدی ادبی کردن
kidnap
ادم دزدی کردن
kidnapped
بچه دزدی کردن
pirate
دزدی دریایی کردن
kidnap
بچه دزدی کردن
kidnapped
ادم دزدی کردن
pirates
دزدی ادبی کردن
snitching
دله دزدی کردن
snitches
دله دزدی کردن
snitched
دله دزدی کردن
snitch
دله دزدی کردن
pirates
دزدی دریایی کردن
pilfers
دله دزدی کردن
pilfering
دله دزدی کردن
pilfered
دله دزدی کردن
pirating
دزدی دریایی کردن
pilfer
دله دزدی کردن
pirating
دزدی ادبی کردن
kidnaps
بچه دزدی کردن
maraud
دله دزدی یاتلاش کردن
to break into something
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
theft and pilferage
دزدی و دله دزدی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
filched
دزدی
thefts
دزدی
filches
دزدی
filching
دزدی
theft
دزدی
thieving
دزدی
nips
دزدی
nipped
دزدی
nip
دزدی
larceny
دزدی
filch
دزدی
lifting
دزدی
brigandism
دزدی
robberies
دزدی
freebooting
دزدی
lifts
دزدی
burglary
دزدی
robbery
دزدی
burglaries
دزدی
abstractions
دزدی
lift
دزدی
lifted
دزدی
thievery
دزدی
embezzlement
دزدی
abstraction
دزدی
spoliation
دزدی
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
kidnapping
بچه دزدی
intercept
توپ دزدی
thievish
خوگرفته به دزدی
shop lifting
دزدی از مغازه ها
intercepting
توپ دزدی
aggravated theft
دزدی مشدد
plagiary
دزدی ادبی
kidnapping
ادم دزدی
pilferage
دله دزدی
pickery
دله دزدی
thievishness
خوی دزدی
petit larceny
دله دزدی
stick up
<idiom>
دزدی مسلحانه
steals
توپ دزدی
steal
توپ دزدی
plagiarism
دزدی ادبی
cribs
دله دزدی
cribbed
دزدی ادبی
cribbed
دله دزدی
abaction
گله دزدی
crib
دله دزدی
Shanghai
ادم دزدی
larceny petty
دزدی کوچک
piracy
دزدی دریایی
heists
دزدی سرقت
kleptomania
جنون دزدی
theft, pilferage, non delivery
دله دزدی
kleptomaniac
علاقمند به دزدی
heist
دزدی سرقت
petty larceny
دله دزدی
crib
دزدی ادبی
cribbing
دله دزدی
kleptomania
دزدی بیمارگون
piracy
دزدی دریائی
piracy
دزدی ادبی
cabbages
دله دزدی
cycle stealing
چرخه دزدی
cabbage
دله دزدی
larcenous
مربوط به دزدی
intercepts
توپ دزدی
cribs
دزدی ادبی
picking
دله دزدی
intercepted
توپ دزدی
cribbing
دزدی ادبی
kleptomaniacs
علاقمند به دزدی
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
hit
طعمه دزدی ماهی
hitting
طعمه دزدی ماهی
piracy
دزدی هنری یاادبی
kleptomania
میل و اشتیاق به دزدی
peculate
حیف ومیل دزدی
swagman
خریدار مال دزدی
hits
طعمه دزدی ماهی
software piracy
دزدی نرم افزار
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
robberies
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robbery
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
tpnd
دله دزدی وعدم تحویل
they accused him of the ft
اورابه دزدی متهم ساختند
cat burglar
<idiom>
دزدی که از دیوار بالا میرود
kleptamaniac
کسی که جنون دزدی دارد
kleptolagnia
تحریک جنسی توام با دزدی
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
It is wrong to steal .
دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
hijack
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
I had my car broken into last week.
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
hijacks
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacked
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
stolen goods
مال دزدی کالای دزدیده شده
high jack
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com