English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
gear shift دسته دنده اتومبیل
gear lever دسته دنده اتومبیل
gear stick دسته دنده اتومبیل
Other Matches
jackshaft دنده دو در اتومبیل
differential gear دنده عقب اتومبیل
gear level دسته دنده
shifting lever دسته دنده
stick shift دسته دنده
magnetic gear shift دسته دنده مغناطیسی
controlled stick steering دسته دنده خودکار
shifting lever اهرم دسته دنده اهرم حرکت در سمت
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
ungear از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
slingshot مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
pinions دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear دنده مهمیزی دنده خاردار
pinioning دنده پینیون دنده لایتناهی
pinion دنده پینیون دنده لایتناهی
stock-car اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
epicyclic transmission یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
windscreen پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreens پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobile اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobiles اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
rougher دنده دنده کننده
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
sprocket دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
nosegay دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
sect دسته دسته مذهبی
classify دسته دسته کردن
sects دسته دسته مذهبی
they came in bands دسته دسته امدند
in detail مفصلا دسته دسته
sorts دسته دسته کردن
sort دسته دسته کردن
assort دسته دسته شدن
sorted دسته دسته کردن
assort دسته دسته کردن
distribute دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
groups دسته دسته کردن
troop دسته دسته شدن
trooped دسته دسته شدن
trooping دسته دسته شدن
regiment دسته دسته کردن
shoals of people دسته دسته مردم
streams of people دسته دسته مردم
scores of people دسته دسته مردم
windrow دسته دسته کردن
group دسته دسته کردن
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
gear دنده
geared دنده
rib دنده
drives دنده
drive دنده
costa دنده
dependum ته دنده
geap دنده
strict یک دنده
spare ribs سر دنده
hard-nosed یک دنده
gears دنده
stricter یک دنده
strictest یک دنده
slats دنده ها
slat دنده ها
gears جعبه دنده
gearbox جعبه دنده
transmission case جعبه دنده
gearboxes جعبه دنده
gearing جعبه دنده
gear چرخ دنده
cogwheel چرخ دنده
cramwheel دنده کرامویل
cramwheel دنده مخروطی
rib دنده میله
gear wheel چرخ دنده
rib گوشت دنده
reverse gear دنده معکوس
reverse gears دنده معکوس
sheath تیزی دنده
sheaths تیزی دنده
stave دنده بشکه
worm gear دنده مارپیچی
worm gear دنده مورب
low gear دنده کندکن
gears چرخ دنده
dependum angle زاویه ته دنده
top radius گردی سر دنده
sprocket دنده زنجیر
bendix دنده بندیکس
geared جعبه دنده
high speed دنده سریع
frame دنده عرضی
steering gear دنده سکان
steering gear دنده فرمان
gear جعبه دنده
cross-rib دنده ی قوس
spur gear دنده ملخی
bevel gear دنده کرامویل
bevel gear دنده مورب
geared چرخ دنده
gearshifts دنده عوض کن
gearshifts میله دنده
pinion جرخ دنده
pinioning جرخ دنده
chop گوشت دنده
pinions جرخ دنده
toothed wheel چرخ دنده
wheelwork چرخ دنده
ribbed دنده دار
grooved دنده دار
jackshaft دنده عقب
laticostate دنده پهن
gearshift میله دنده
timber دنده عرضی
gearshift دنده عوض کن
bendix دنده استارت
cogged wheel چرخ دنده
cog [cogwheel] چرخ دنده
drive mechanism جعبه دنده
cogs دنده چرخ
cog wheel چرخ دنده
cogwheels چرخ دنده ها
threads دنده پیچ
gear case جعبه دنده
gearwheels چرخ دنده ها
french chop گوشت دنده
ratchet دنده جغجغه ای
gear wheels چرخ دنده ها
pinwheel چرخ دنده
thread دنده پیچ
external thread دنده خارجی
cog wheels چرخ دنده ها
gearwheel چرخ دنده
cog دنده چرخ
planetary gear دنده خورشیدی
longitudinal دنده طولی
transmissions جعبه دنده
gear box جعبه دنده
transmission جعبه دنده
spareribs گوشت دنده
cogged wheels چرخ دنده ها
gear cutter دنده تراش
pinion چرخ دنده جناحی
gear case پوسته جعبه دنده
nut چرخ دنده ساعت
gear quadrant ماهک جعبه دنده
transmission gear چرخ دنده انتقال
geared پوشش دنده دار
grub screw میله دنده دار
cross-springer [دنده اریب در طاق]
planetary gear چرخ دنده سیارهای
contact backlash دنده کور تماس
get up on the wrong side of the bed <idiom> از دنده چپ بلند شدن
compasition gear چرخ دنده مرکب
gear in درگیری دو چرخ دنده
pinions چرخ دنده جناحی
ratchet ضامن چرخ دنده
hoisting gear چرخ دنده بالابر
spiral gear چرخ دنده حلزونی
riblet انتهای دنده گوسفند
pinioning چرخ دنده جناحی
high gear دنده قوی خودرو
gear box جعبه دنده گیرباکس
pinions دنده هرزه گرد
pinioning دنده هرزه گرد
helical gear چرخ دنده حلزونی
pinion دنده هرزه گرد
bevel gear چرخ دنده مخروطی
gear change box جعبه تعویض دنده
pull gear چرخ دنده بالابر
bevel gear drive جعبه دنده مخروطی
he broke his rib or something دنده منده اش شکست
bevel gearing گیربکس دنده مخروطی
pair of gears زوج چرخ دنده
gear پوشش دنده دار
eight speed gear drive گیربکس هشت دنده
it serves him right دنده اش هم نرم شود
gear transmission ratio نسبت دنده گیربکس
wracks چرخ دنده دار
worm wheel دنده کرمی شکل
gears پوشش دنده دار
worm wheel چرخ دنده حلزونی
reduction gear چرخ دنده کاهنده
tumble gear چرخ دنده واسطه
driving gear چرخ دنده محرک
tricostate سه دندهای دارای سه دنده
sun gear چرخ دنده خورشیدی
rachet ضامن چرخ دنده
quick change gearbox جعبه دنده نورتون
worm gear چرخ دنده حلزونی
precostal واقع در پیش دنده ها
racks چرخ دنده دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com