Total search result: 201 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
to orders dinner |
دستور ناهار دادن |
|
|
Other Matches |
|
meal break |
افراشتن پرچم ناهار زنگ ناهار |
to put any one up to something |
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن |
statement |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
statements |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
one for one |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
directed |
دستور دادن دستورالعمل دادن |
direct |
دستور دادن دستورالعمل دادن |
instructed |
دستور دادن اموزش دادن |
instruct |
دستور دادن اموزش دادن |
directs |
دستور دادن دستورالعمل دادن |
instructing |
دستور دادن اموزش دادن |
order |
سفارش دادن دستور دادن |
instructs |
دستور دادن اموزش دادن |
directs |
: دستور دادن |
direct |
: دستور دادن |
intuiting |
دستور دادن |
dictated |
دستور دادن |
order |
دستور دادن |
dictates |
دستور دادن |
dictating |
دستور دادن |
directed |
: دستور دادن |
to give instractions |
دستور دادن |
dictate |
دستور دادن |
dictate |
دستور دادن |
intuit |
دستور دادن |
intuited |
دستور دادن |
intuits |
دستور دادن |
order |
دستور دادن سفارش |
cry havoc |
دستور غارت دادن |
to issue marching order |
دستور پیشروی دادن [ارتش] |
recalls |
دستور تجمع قوا دادن |
recalled |
دستور تجمع قوا دادن |
recall |
دستور تجمع قوا دادن |
to put any one up to something |
کسی را در کاری دستور دادن |
to recall the troops from Mali |
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن |
commenting |
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات |
commented |
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات |
comment |
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات |
extracting |
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل |
extract |
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل |
extracts |
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل |
extracted |
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل |
CD |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
CDs |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
dinner |
ناهار |
lunching |
ناهار |
fiffin |
ناهار |
luncheon |
ناهار |
nummet |
ناهار |
dinners |
ناهار |
luncheons |
ناهار |
lunches |
ناهار |
lunched |
ناهار |
lunch |
ناهار |
separator |
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان |
skips |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
skipped |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
actual address |
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود |
skip |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
statements |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
modifiers |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
statement |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
modifier |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
pipe |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
piped |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
meal break |
استراحت ناهار |
meats |
غذا ناهار |
dining |
ناهار خوردن |
dines |
ناهار خوردن |
dined |
ناهار خوردن |
i asked him to dinner |
او را به ناهار خواندم |
dine |
ناهار خوردن |
anteprandial |
پیش از ناهار |
meat |
غذا ناهار |
tiffin |
ناهار مختصر |
GOSUB |
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند |
basic |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
basics |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
fetch |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
fetches |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
fetched |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
effective |
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود |
prefix |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
prefixes |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
dining rooms |
اطاق ناهار خوری |
nooning |
هنگام فهر ناهار |
refectory |
سالن ناهار خوری |
cafeteria messing |
ناهار خوری همگانی |
refectories |
سالن ناهار خوری |
salle a manger |
اطاق ناهار خوری |
I invited her to lunch . I stood her a lunch . |
ناهار مهمانش کردم |
dining room |
اطاق ناهار خوری |
broadside messing |
ناهار خوری گروهی |
branches |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
branch |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
dinner set |
لوازم و فرف شام یا ناهار |
dinette |
اطاق کوچک ناهار خوری |
john having come we dined |
جان که امد ما ناهار خوردیم |
discrimination instruction |
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند. |
parting injuncyions |
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور |
to dine off bread and cheese |
ناهار خود را با نان و پنیربرگذار کردن |
my neighbour at dinner |
کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است |
you must w the signal |
ناهار را برای خاطر من معطل نکنید |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
pennant |
پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی |
pennants |
پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی |
jump instruction |
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه |
macroinstruction |
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo |
cls |
در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ |
languages |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
language |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
do nothing instruction |
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد |
halts |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halt |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halted |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
resident |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
residents |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
one plus one address |
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد |
branches |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
branch |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
immediate |
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند |
reduces |
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن |
reducing |
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن |
reduce |
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن |
addressing |
در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است |
consented |
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود |
consent |
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود |
consents |
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود |
consenting |
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود |
formulae |
دستور |
commandment |
دستور |
formula |
دستور |
prescript |
دستور |
say-so |
دستور |
commandments |
دستور |
say so |
دستور |
prescriptions |
دستور |
precepts |
دستور |
rule |
دستور |
commands |
دستور |
command |
دستور |
formulas |
دستور |
enjoinment |
دستور |
precept |
دستور |
commanded |
دستور |
instruction |
دستور |
order |
دستور |
prescription |
دستور |
direction |
دستور |
program |
دستور |
programs |
دستور |
regulation |
دستور |
instructions |
دستور |
grammars |
علم دستور |
regulation |
دستور قانون |
directions |
دستور عمل |
grammars |
کتاب دستور |
collection order |
دستور وصول |
grammars |
دستور زبان |
recipes |
خوراک دستور |
prescription |
دستور عمل |
embedded code |
دستور چاپگر |
operating instruction |
دستور کار |
superior order |
دستور مافوق |
operating manual |
دستور کار |
operation order |
دستور عملیاتی |
formulary |
دستور نامه |
daily order |
دستور روز |
cramer's rule |
دستور کرامر |
field manual |
دستور رزمی |
prescriptions |
دستور عمل |
instructions |
دستور عمل |
instruction |
دستور کار |
instruction |
دستور عمل |
warning order |
دستور اگهی |
technical manual |
دستور فنی |
money orders |
دستور پرداخت |
money order |
دستور پرداخت |
directives |
دستور دهنده |
directive |
دستور دهنده |
programs |
دستور کار |
programs |
برنامه دستور |
program |
دستور کار |
program |
برنامه دستور |
statement number |
شماره دستور |
runs |
دستور RUN |
instructions |
دستور کار |
execute statement |
دستور اجرایی |
enforcement order |
دستور اجرا |
engine order |
دستور ماشین |
conditional statement |
دستور شرطی |
agenda |
دستور جلسه |
agendas |
دستور جلسه |
microinstruction |
ریز دستور |
principals |
دستور دهنده |
principal |
دستور دهنده |
job order |
دستور کار |
permission |
دستور پروانه |
purchase order |
دستور خرید |