English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
Other Matches
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
advance پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advancing پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
statements 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
order سفارش دادن دستور دادن
directs دستور دادن دستورالعمل دادن
direct دستور دادن دستورالعمل دادن
instruct دستور دادن اموزش دادن
instructs دستور دادن اموزش دادن
directed دستور دادن دستورالعمل دادن
instructing دستور دادن اموزش دادن
instructed دستور دادن اموزش دادن
advancing پیشروی پیشروی کردن
advance پیشروی پیشروی کردن
advances پیشروی پیشروی کردن
directed : دستور دادن
direct : دستور دادن
intuit دستور دادن
intuited دستور دادن
intuiting دستور دادن
intuits دستور دادن
dictate دستور دادن
order دستور دادن
to give instractions دستور دادن
dictating دستور دادن
dictated دستور دادن
dictate دستور دادن
directs : دستور دادن
dictates دستور دادن
to orders dinner دستور ناهار دادن
order دستور دادن سفارش
cry havoc دستور غارت دادن
recall دستور تجمع قوا دادن
recalled دستور تجمع قوا دادن
to put any one up to something کسی را در کاری دستور دادن
recalls دستور تجمع قوا دادن
to recall the troops from Mali دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
commented ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
extract دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracted دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracting دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracts دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
CD دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
CDs دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
separator نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
skipped دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statements دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
actual address دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
modifiers دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifier دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skips دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skip دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
piped که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
basics دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetched دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetches دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
prefix کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefixes کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branches مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
macroinstruction دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
cls در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
resident برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
marches پیشروی
progression پیشروی
antecedence پیشروی
progressions پیشروی
marching پیشروی
march پیشروی
marched پیشروی
progress پیشروی
head way پیشروی
advance پیشروی
victory پیشروی
victories پیشروی
onrush پیشروی
advance پیشروی
proceedings پیشروی ها
progression پیشروی
advances پیشروی ها
advancing پیشروی
improvement پیشروی
precession پیشروی
advancing پیشرفت پیشروی
progresses پیشرفت پیشروی
advances پیشرفت پیشروی
self advancement پیشروی نفس
progressing پیشرفت پیشروی
advance پیشرفت پیشروی
advances : پیشروی پیشرفت
saltation پیشروی بتدریج
set forward فشار پیشروی
marine transgression پیشروی دریا
birl پیشروی باچرخیدن
advance force نیروی پیشروی
gain ground پیشروی کردن
progress پیشرفت پیشروی
law of progression قانون پیشروی
progressed پیشرفت پیشروی
axis of advance محور پیشروی
speed of advance سرعت پیشروی
grind out پیشروی مختصر
immediate دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
lunging پیشروی ناگهانی خیز
sitzkrieg جنگ بدون پیشروی
heads up سمت مسیر پیشروی
lunge پیشروی ناگهانی خیز
get by مخفیانه پیشروی کردن
advance march پیشروی حرکت به جلو
ground grainer مهاجمی که پیشروی میکند
lunged پیشروی ناگهانی خیز
advancing units یکانهای پیشروی کننده
lunges پیشروی ناگهانی خیز
heads up وضعیت مسیر پیشروی
lockstep پیشروی افراد پشت سریکدیگر
steerage way پیشروی در سمت حرکت یکان
sternway پیشروی ناواز سمت پاشنه
advance to contact پیشروی برای اخذ تماس
covered approach پیشروی پوشیده معابر مخفی
advance variation واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
blocks پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
blocked پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
progressive attack پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
lap course جهت پیشروی نوار مین روبی
marching نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
chain زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
accompanying fire اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
marches نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
heads up display وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
first down اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
chains زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
march نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marched نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
addressing در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
tack سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
command دستور
commanded دستور
commands دستور
say-so دستور
order دستور
rule دستور
direction دستور
formulas دستور
say so دستور
prescription دستور
prescriptions دستور
formulae دستور
regulation دستور
formula دستور
program دستور
instructions دستور
enjoinment دستور
instruction دستور
programs دستور
precepts دستور
prescript دستور
precept دستور
commandment دستور
commandments دستور
grammar علم دستور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com