English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
landmark دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
landmarks دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
Other Matches
regulatory signs علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
drift signal علایم نشان دهنده انحراف مسیر ناو
compliance index شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
position light علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
signal area منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
emblems با علایم نشان دادن
emblem با علایم نشان دادن
service chevron علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
grid ticks علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
air signal علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
indicator نشان دهنده
indicative نشان دهنده
demonstrator نشان دهنده
demonstrators نشان دهنده
indicant نشان دهنده
ended کد نشان دهنده انتهای خط
resilient نشان دهنده فنری
illustrators نشان دهنده تصویر کش
ends کد نشان دهنده انتهای خط
counting balance ترازوی نشان دهنده
end کد نشان دهنده انتهای خط
ring indicator نشان دهنده حلقه
illustrator نشان دهنده تصویر کش
safety stakes دستکهای تامین
oil gage عقربه نشان دهنده روغن
frequency indicator دستگاه نشان دهنده فرکانس
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
ends کد نشان دهنده انتهای رکورد
ended کد نشان دهنده انتهای رکورد
voltage indicator دستگاه نشان دهنده فشارالکتریکی
oscilloscope دستگاه نشان دهنده امواج
taximeter نشان دهنده کرایه تاکسی
end کد نشان دهنده انتهای رکورد
indicator عقربه یاصفحه نشان دهنده
control flag پرچم نشان دهنده دستورات
episcope دستگاه نشان دهنده تصاویر
adumbrant نشان دهنده طرح مختصرازچیزی
air hose coupling دستگاه نشان دهنده ازدیاد باد
situation map نقشه نشان دهنده وضعیت جنگ
to be on top of the world تو آسمون ها بودن [نشان دهنده خوشحالی]
oscilloscope دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
to feel on top of the world تو آسمون ها بودن [نشان دهنده خوشحالی]
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
radix عدد نشان دهنده اعشار صحیح
isobars خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
gas indicator دستگاه نشان دهنده مقدار گاز
isobar خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
external indicator نشان دهنده وضع خارجی وسیله
isobare خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
gauges اندازه گیر عقربه نشان دهنده
gauge اندازه گیر عقربه نشان دهنده
attitude indicator دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
escape character حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
gauged اندازه گیر عقربه نشان دهنده
quasi- که نشان دهنده تعداد دستورات است
bathymetric contour میزان منحنیهای نشان دهنده عمق
boundary disclaimer نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
shoulder mark نشان سردوشی علایم سردوشی
reverberation index دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
markers کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی
azimuth equidistant projection وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما
marker کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی
colons که نشان دهنده یک توقف در رشتهای از کلمات است
colon که نشان دهنده یک توقف در رشتهای از کلمات است
heads up display وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
azimuth micrometer وسیله نشان دهنده اجزای سمت هواپیما
arithmetic علامتی که نشان دهنده یک تابع محاسباتی است .
position buoy بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
datum dan buoy علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
end کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
deictic بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
end کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
mark سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
plus sign که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
attitude gyro الت نشان دهنده پروازی که توسط ژایرو کارمیکند
drift float علامت یا شاخص شناور نشان دهنده انحراف مسیر
ended کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
earths اتصالی در مدار که نشان دهنده پتانسیل صفر است
ends کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
plus که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
earth اتصالی در مدار که نشان دهنده پتانسیل صفر است
zmarker beacon برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
ended کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ends کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
marks علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
arrow head پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
marks سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
plus signs که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
indicator نمایش گرافیکی محل و استفاده پرچمهای نشان دهنده در برنامه
fielded کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
zero نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
most significant bit بیتی در کلمه که نشان دهنده بزرگترین مقدار یا وزن است .
zeros نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
fields کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
system indicator طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
zeroes نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
graphic داده ذخیره شده که نشان دهنده اطلاعات گرافیکی است .
Manchester coding نیمه اول دوره زمانی نشان دهنده مقدار بیت
colon علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست
scorecard کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
end کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
colons علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست
layer tints هاشورهای نشان دهنده لایههای مختلف اب دریا هاشور لایه نما
ended کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
scorecards کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
boolean operation کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
paragraph حرف چاپ نشده که نشان دهنده رفتن نشانه گر به ابتدای خط بعد است
paragraphs حرف چاپ نشده که نشان دهنده رفتن نشانه گر به ابتدای خط بعد است
connective نشانه بین دو عملوند که نشان دهنده عملی است که باید انجام شود
earths اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
earth اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
pages اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
paged اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
page اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
elevators نشانه دهنده کوچک گرد که در یک Scroll bar که محل شمارا در یک متن یا تصویر بزرگ نشان میدهد
elevator نشانه دهنده کوچک گرد که در یک Scroll bar که محل شمارا در یک متن یا تصویر بزرگ نشان میدهد
ground signals سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
card روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
cards روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
decimal نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
decimals نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
cabin pressure altimeter ارتفاع سنج نشان دهنده فشارکابین خلبان فشار سنج کابین
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
question marks " که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
question mark " که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
parts explosion رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
lool لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
resilience درجه مقاومت فرش در برابر سایش [این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
vertical scale عقربه نشان دهنده میزان صعود هواپیما عقربه صعود مقیاس ارتفاع
fallout contours خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
drive حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drives حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
quantity equation معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
civision رمز و کشف کردن علایم تلویزیونی رمز کردن علایم تلویزیونی
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
put in <idiom> کاشتن
inseminated کاشتن
inseminates کاشتن
inseminating کاشتن
grow کاشتن
grows کاشتن
embed کاشتن
embeds کاشتن
insemination کاشتن
implantation کاشتن
plantation کاشتن
plantations کاشتن
plants کاشتن
inseminate کاشتن
plant کاشتن
Afshan [all-over pattern] طرح افشان [با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
dibble نشاء کاشتن
disseminate تخم کاشتن
disseminated تخم کاشتن
disseminates تخم کاشتن
disseminating تخم کاشتن
implant فرو کردن کاشتن
plant out در فواصل معین کاشتن
farms کاشتن زراعت کردن در
repot در گلدان بزرگتر کاشتن
implanted فرو کردن کاشتن
farm کاشتن زراعت کردن در
husband شخم زدن کاشتن
repotted در گلدان بزرگتر کاشتن
repots در گلدان بزرگتر کاشتن
farmed کاشتن زراعت کردن در
implanting فرو کردن کاشتن
implants فرو کردن کاشتن
to plant out درفاصلههای معین کاشتن
husbands شخم زدن کاشتن
seed تخم ریختن کاشتن
seeds تخم ریختن کاشتن
repotting در گلدان بزرگتر کاشتن
fog signal علایم مه
target indicator شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
intertill در بین ردیفهای محصول کاشتن
To sow the seeds of discrord. تخم نفاق ودشمنی کاشتن
to plant out از گلدان در اوردن ودرزمین کاشتن
dibber بیل تخم کاری کاشتن
overpot در گلدان زیاد بزرگ کاشتن
tills زمین را کاشتن دخل پول
tree شجره النسب درخت کاشتن
to sow wind and reap whirlwind تخم بد کاشتن ومیوه بدترگرفتن
till زمین را کاشتن دخل پول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com