English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
deep hole boring machine دستگاه مته سوراخ عمیق
deep hole drilling machine دستگاه مته سوراخ عمیق
Other Matches
deep hole drilling سوراخ عمیق
deep hole boring سوراخ عمیق
cylinder block boring machine دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
to pink out leather چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
dilly bag کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
fenestration چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
cancellate سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
pinker سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl سوراخ سوراخ کردن دریدن
foraminate ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
deep عمیق
deep rooted عمیق
deepest عمیق
deeper عمیق
fathomless عمیق
profound عمیق
heartstrings احساسات عمیق
channeling قسمت عمیق اب
in-depth دقیق و عمیق
depth adjustment تنظیم عمیق
pit type furnace کوره عمیق
channels قسمت عمیق اب
channelled قسمت عمیق اب
deep well چاه عمیق
deep targets هدفهای عمیق
deep drawing کشش عمیق
deep fording عبور از اب عمیق
depth charges خرج عمیق
channel قسمت عمیق اب
depth charge خرج عمیق
deep percolation نفوذ عمیق
channeled قسمت عمیق اب
crevasses شکاف عمیق
inhalation نفس عمیق
suspiration نفس عمیق
advance cracking ترکهای عمیق
profoundly بطور عمیق
sopor خواب عمیق
grand opera اپرای عمیق
abysm بسیار عمیق
soaking pit کوره عمیق
canyons دره عمیق
willie waught جرعه عمیق
recondite عمیق پیچیده
midnight دل شب تاریکی عمیق
canyon دره عمیق
abysses بسیار عمیق
crevasse شکاف عمیق
abyss بسیار عمیق
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
diving well قسمت عمیق استخر
ravines دره تنگ و عمیق
pit type furnace کوره نوع عمیق
ravine دره تنگ و عمیق
deep sleep خواب عمیق [روانشناسی]
slow-wave sleep [SWS] خواب عمیق [روانشناسی]
heartstring عمیق ترین احساسات دل
pit furnace crane جراثقال کوره عمیق
psychognosis مطالعه عمیق روانی
psychognosy مطالعه عمیق روانی
in a world of one's own <idiom> مشکل عمیق داشتن
To take a deep breath . نفس عمیق کشیدن
steep دارای شیب عمیق
deep supporting fire اتش پشتیبانی عمیق
canon دره عمیق وباریک
ebb tide جریان جذر عمیق
canons دره عمیق وباریک
clunk صدای عمیق و تو خالی
bathyal مربوط به دریای عمیق
clunks صدای عمیق و تو خالی
subsoil شخم عمیق زدن
subsoil ploughing شخم گود یا عمیق
steepest دارای شیب عمیق
suspire نفس عمیق کشیدن
deep fording عبوراز پایاب عمیق
deep charge خرج عمیق دریایی
to be dead asleep در خواب عمیق بودن
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
grids دریچه سوراخ سوراخ
cancellous سوراخ سوراخ اسفنجی
grid دریچه سوراخ سوراخ
cancellate سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellated سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block قالب سوراخ سوراخ
millepore مرجان سوراخ سوراخ
riddles سوراخ سوراخ کردن
riddle سوراخ سوراخ کردن
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
deep minefield میدان مین عمیق زیرابی
tarn دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
plunge گودال عمیق سرازیری تند
depth-adjustment mechanism طرز کار تنظیم عمیق
total discharge تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
plunges گودال عمیق سرازیری تند
plunged گودال عمیق سرازیری تند
bore hole pump تلمبه توربینی چاه عمیق
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
ruts جای چرخ عمیق روی شوسه
rut جای چرخ عمیق روی شوسه
subcutis عمیق ترین قسمت زیر پوست
heart strings عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
hungry [تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
deep discharge تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
I have thought long and hard about it. خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
straddle trench خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
broaches سوراخ کن
orifices سوراخ
outages سوراخ
lace پر از سوراخ
broached سوراخ کن
broach سوراخ کن
holing سوراخ
broaching سوراخ کن
orifice سوراخ
laces پر از سوراخ
loops سوراخ
slot سوراخ
eyelet سوراخ
eyelets سوراخ
waterholes سوراخ
pecker سوراخ کن
leak سوراخ
leaked سوراخ
leaks سوراخ
boring سوراخ
slotting سوراخ
looped سوراخ
loop سوراخ
holes سوراخ
holed سوراخ
hole سوراخ
tap سوراخ
waterhole سوراخ
tapped سوراخ
tapping سوراخ
punched سوراخ کن
punches سوراخ کن
slots سوراخ
piercer سوراخ کن
overtures سوراخ
peep hole سوراخ
punctulate سوراخ سوراخ
awl سوراخ کن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com