Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4 milliseconds)
English
Persian
rebound
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
Other Matches
re echo
دوباره منعکس شدن
elastic behavior
حرکت ارتجاعی
remount
برگشتن دوباره سوار کردن
remounts
برگشتن دوباره سوار کردن
remounting
برگشتن دوباره سوار کردن
remounted
برگشتن دوباره سوار کردن
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
spot bowler
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunch
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
immobilizing
از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
played
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
immobilised
از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
play
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
plays
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
immobilising
از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
immobilize
از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
immobilizes
از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
immobilises
از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
playing
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
immobilized
از حرکت انداختن ثابت نگه داشتن
immobilized
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilises
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilised
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilising
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilizes
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilizing
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilize
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
circulating
چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
reactionaries
ارتجاعی
reactionary
ارتجاعی
elastic
ارتجاعی
reactionist
ارتجاعی
resillient
ارتجاعی
elastic limit
حد ارتجاعی
elasticity
ارتجاعی
limit of elasticity
حد ارتجاعی
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
baffled
منعکس
baffling
منعکس
baffle
منعکس
baffles
منعکس
reflected
منعکس
yield strength
تاب ارتجاعی
elastic behavior
رفتار ارتجاعی
elastic properties
خواص ارتجاعی
elastic buffer
میانگیر ارتجاعی
elastic modulus
ضریب ارتجاعی
modulus of elasticity
ضریب ارتجاعی
elasticity
قابلیت ارتجاعی
elastic design
طرح ارتجاعی
resiliency
حالت ارتجاعی
tonicity
نیروی ارتجاعی
elastic buckling
کمانش ارتجاعی
elastic limit
مرز ارتجاعی
elastic stability
پایداری ارتجاعی
elastic limit
حد بر جهندگی حد ارتجاعی
elastic restraint
گیرداری ارتجاعی
recessive
ارتجاعی بازگشتی
inelastic
غیر ارتجاعی
resilience
حالت ارتجاعی
elastic equilibrium
تعادل ارتجاعی
ring with
منعکس کردن
reflector
منعکس کننده
reflecting
منعکس شدن
images
منعکس کردن
reflect
منعکس شدن
reflects
منعکس شدن
reactive
منعکس شونده
resound
منعکس کردن
resounded
منعکس کردن
resounds
منعکس کردن
image
منعکس کردن
reflectors
منعکس کننده
shear modulus of elasticity
ضریب ارتجاعی برشی
modulus of elasticity in shear
ضریب ارتجاعی برشی
delayed elastic response
واکنش ارتجاعی تاخیری
elastic support
تکیه گاه ارتجاعی
rebounds
دارای قوه ارتجاعی
rebounding
دارای قوه ارتجاعی
non linerly elastic
ارتجاعی غیر خطی
one track
فاقد قوه ارتجاعی
rebounded
دارای قوه ارتجاعی
inelastic
بدون قوه ارتجاعی
rebound
دارای قوه ارتجاعی
elastic deformation
تغییر شکل ارتجاعی
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
baffling
صفحه منعکس کننده
baffle
صفحه منعکس کننده
barrel reflector
منعکس کننده لوله
reflectional
بازتابنده منعکس سازنده
baffles
صفحه منعکس کننده
indirect lighting
نور منعکس شده
abat voix
منعکس کننده صدا
reecho
دوبار منعکس شدن
reflective
بازتابنده منعکس سازنده
reflectively
بطور منعکس شونده
baffled
صفحه منعکس کننده
elastic strain
تغییر شکل نسبی ارتجاعی
spring
حالت ارتجاعی فنر پریدن
elastic design
طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
springs
حالت ارتجاعی فنر پریدن
tangent modules theory
تئوری ضریب ارتجاعی مماسی
instantaneous elastic deformation
تغییر شکل ارتجاعی لحظهای
reflected binary code
رمز دودویی منعکس شده
relucent
منعکس کننده نور متشعشع
beam on elastic supports
تیر روی تکیه گاههای ارتجاعی
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
periscope
منعکس کننده نور دریچه دید
deep scattering layer
لایههای منعکس کننده عمق دریا
catoptric
وابسته به ایینه ونور منعکس شده
thermocline
لایه منعکس کننده صوت در اب دریا
mirrored
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
periscopes
منعکس کننده نور دریچه دید
balloon reflector
بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
barrel reflector
منعکس کننده وضع داخل لوله
camera lucida
دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
camera lucida
[ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
mechanical percentage
حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
abat-voix
[قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
regurgitating
برگشتن
to put back
برگشتن
get back
<idiom>
برگشتن
returns
برگشتن
to come back
برگشتن
recrudesce
برگشتن
repullulate
برگشتن
returning
برگشتن
regurgitates
برگشتن
on the way back
در برگشتن
deviated
برگشتن
deviating
برگشتن
deviate
برگشتن
abjeure
برگشتن از
come back
برگشتن
roll around
<idiom>
برگشتن
reoccurrence
برگشتن
regurgitate
برگشتن
regurgitated
برگشتن
retroflex
برگشتن
regorge
برگشتن
to turn turtle
برگشتن
reverts
برگشتن
reverses
برگشتن
resile
برگشتن
go back
برگشتن
reverted
برگشتن
deviates
برگشتن
backslide
برگشتن
reverting
برگشتن
reversed
برگشتن
reverse
برگشتن
revert
برگشتن
reversing
برگشتن
hark back
برگشتن
chare
برگشتن
double back
<idiom>
برگشتن
to go back
برگشتن
return
برگشتن
sheer
برگشتن
lapse vi
برگشتن
returned
برگشتن
reoccurring
برگشتن
backgrounds
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
remigrate
از مهاجرت برگشتن
till his return
تا موقع برگشتن او
introspect
بخود برگشتن
capsize
برگشتن قایق
swindles
ورق برگشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com