English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
English Persian
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
Other Matches
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
pick up <idiom> ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
rendered دوباره دادن
render دوباره دادن
repiece دوباره سر هم دادن
renders دوباره دادن
reworked دوباره انجام دادن
reorganized دوباره سازمان دادن
elate دوباره نیرو دادن
countenance [encourage] دوباره نیرو دادن
reorder دوباره سفارش دادن
rework دوباره انجام دادن
reorganizing دوباره سازمان دادن
reassures دوباره اطمینان دادن
reworking دوباره انجام دادن
reworks دوباره انجام دادن
regorge دوباره قورت دادن
redoing دوباره انجام دادن
redoes دوباره انجام دادن
redo دوباره انجام دادن
redid دوباره انجام دادن
repeats دوباره انجام دادن
repeat دوباره انجام دادن
reorganised دوباره سازمان دادن
reanimate دوباره نیرو دادن
reorganises دوباره سازمان دادن
reorganising دوباره سازمان دادن
reorganize دوباره سازمان دادن
redone دوباره انجام دادن
reorganizes دوباره سازمان دادن
reassure دوباره اطمینان دادن
encourage دوباره نیرو دادن
hearten دوباره نیرو دادن
reanimate دوباره نیرو دادن
embolden دوباره نیرو دادن
redeliver دوباره تحویل دادن
reassured دوباره اطمینان دادن
reassured دوباره قوت قلب دادن
make over انتقال دادن دوباره ساختن
reassures دوباره قوت قلب دادن
to make over انتقال دادن دوباره ساختن
reassure دوباره قوت قلب دادن
re lay دوباره گذاردن یا قرار دادن
reappraising دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinking دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinks دوباره مورد تفکر قرار دادن
aftercrop حصاد دوم دوباره حاصل دادن
reappraises دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethought دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink دوباره مورد تفکر قرار دادن
refresh دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
replenish دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
reactivating دوباره فعال کردن
relived دوباره تجربه کردن
reactivates دوباره فعال کردن
relives دوباره تجربه کردن
recollected دوباره جمع کردن
reactivate دوباره فعال کردن
recollect دوباره جمع کردن
retake دوباره تسخیر کردن
cold start دوباره روشن کردن
re establish دوباره تاسیس کردن
reactivated دوباره فعال کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
reliving دوباره تجربه کردن
re form دوباره درست کردن
reasure دوباره بیمه کردن
rebind دوباره صحافی کردن
recalculate دوباره حساب کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
recompose دوباره انشاء کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
recommit دوباره زندان کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
reassociate دوباره متحد کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
re sort دوباره جور کردن
re strain دوباره صاف کردن
recollecting دوباره جمع کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
redefined دوباره تعریف کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
re export دوباره صادر کردن
relive دوباره تجربه کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
recollects دوباره جمع کردن
re establish دوباره برپا کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
reappraised دوباره ارزیابی کردن
reappraising دوباره ارزیابی کردن
resurface دوباره روکاری کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
reappraise دوباره ارزیابی کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
reappraises دوباره ارزیابی کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
redistributing دوباره پخش کردن
redistributes دوباره پخش کردن
redistributed دوباره پخش کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
redistribute دوباره پخش کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
redefine دوباره تعریف کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
redefines دوباره تعریف کردن
redefining دوباره تعریف کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
regained دوباره تصرف کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
reopens دوباره باز کردن
reopening دوباره باز کردن
reopened دوباره باز کردن
reopen دوباره باز کردن
remarried دوباره عروسی کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
regaining دوباره تصرف کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
regains دوباره تصرف کردن
remonetize دوباره رایج کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
reorder دوباره مرتب کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
republish دوباره چاپ کردن
rewake دوباره بیدار کردن
republish دوباره منتشر کردن
retry دوباره محاکمه کردن
retry دوباره ازمایش کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
reuse دوباره استفاده کردن
revalidate دوباره پادار کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
revise دوباره چاپ کردن
remarries دوباره عروسی کردن
remarry دوباره عروسی کردن
recondition دوباره درست کردن
reconditioned دوباره درست کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com