Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 229 (14 milliseconds)
English
Persian
reproduce
دوباره عمل اوردن
reproduced
دوباره عمل اوردن
reproduces
دوباره عمل اوردن
reproducing
دوباره عمل اوردن
Search result with all words
regain
دوباره بدست اوردن
regained
دوباره بدست اوردن
regaining
دوباره بدست اوردن
regains
دوباره بدست اوردن
retrieve
دوباره بدست اوردن
retrieved
دوباره بدست اوردن
retrieves
دوباره بدست اوردن
recoup
دوباره بدست اوردن
recouped
دوباره بدست اوردن
recouping
دوباره بدست اوردن
recoups
دوباره بدست اوردن
resume
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resumed
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resumes
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resuming
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
recover
دوباره بدست اوردن بازیافتن
recover
دوباره بدست اوردن
recovering
دوباره بدست اوردن بازیافتن
recovering
دوباره بدست اوردن
recovers
دوباره بدست اوردن بازیافتن
recovers
دوباره بدست اوردن
get back
دوباره بدست اوردن
postliminy or minium
حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
reoccupy
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
to get back
دوباره بدست اوردن
Other Matches
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
governmentalize
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
to press against any thing
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
grasped
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp
بچنگ اوردن گیر اوردن
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
de novo
دوباره
revet
دوباره
on more
دوباره
bis
دوباره
again
دوباره
continually
دوباره و دوباره
anew
دوباره
afresh
دوباره
readjusts
دوباره تعدیل
once more
دوباره باردیگر
redeveloped
دوباره فاهرکردن
digamy
عروسی دوباره
re construction
دوباره سازی
re edify
دوباره ساختن
re count
دوباره شمردن
re echo
دوباره برگرداندن
plerosis
دوباره پرشدن
resorption
بلع دوباره
fox message
پیام دوباره
readjusting
دوباره تعدیل
reinstate
دوباره گماشتن
reseats
دوباره نشاندن
reseating
دوباره نشاندن
reseated
دوباره نشاندن
reseat
دوباره نشاندن
remakes
دوباره سازی
remake
دوباره سازی
recurring
دوباره فاهرشونده
rebirth
تولد دوباره
redevelops
دوباره فاهرکردن
reproduction
تولید دوباره
readjust
دوباره تعدیل
resorb
دوباره بعلیدن
readjusted
دوباره تعدیل
reproductions
تولید دوباره
redeveloping
دوباره فاهرکردن
reinstated
دوباره گماشتن
revest
دوباره گماشتن
to come again
دوباره امدن
refloat
دوباره به اب انداختن
refloated
دوباره به اب انداختن
retransmit
دوباره فرستادن
rallies
دوباره بکارانداختن
second check
بررسی دوباره
refloating
دوباره به اب انداختن
rallied
دوباره بکارانداختن
repiece
دوباره سر هم دادن
regorge
دوباره فروبردن
rally
دوباره بکارانداختن
rehear
دوباره شنیدن
repeated test
ازمون دوباره
rewake
دوباره برانگیختن
repass
دوباره عبورکردن
repeats
دوباره ساختن
repeats
دوباره گفتن
repeat
دوباره ساختن
repeat
دوباره گفتن
rewriter
دوباره نویس
reinvest
دوباره گماشتن
replenishment
دوباره پرکردن
refloats
دوباره به اب انداختن
refillable
دوباره پر کردنی
re-run
دوباره دویدن
re-running
دوباره دویدن
re-runs
دوباره دویدن
renders
دوباره دادن
render
دوباره دادن
re fuse
دوباره گداختن
restart
شروع دوباره
re establishment
دوباره برقرارسازی
redevelop
دوباره فاهرکردن
re-ran
دوباره دویدن
encore
دوباره بنوازید
encores
دوباره بنوازید
reproducer
دوباره تولیدکننده
resurge
دوباره برخاستن
repullulate
دوباره درامدن
reenagement
استخدام دوباره
reelect
دوباره گزیدن
redintegrate
دوباره مستقرشونده
twice born
دوباره زاد
recoat
دوباره اندودن
recature
دوباره تسخیرکردن
reedify
دوباره ساختن
reinstates
دوباره گماشتن
refill
دوباره پرکردن
reworking
دوباره ورزیدن
reworks
دوباره ورزیدن
reproduce
دوباره تولیدکردن
A fresh lease of life.
عمر دوباره
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
refreshingly
دوباره سازی
refreshing
دوباره سازی
reconstructions
دوباره سازی
reconstruction
دوباره سازی
replenishing
دوباره پر کردن
reproduced
دوباره تولیدکردن
resell
دوباره فروختن
reselling
دوباره فروختن
refilled
دوباره پرکردن
refilled
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پرکردن
refilling
دوباره پر کردن
refills
دوباره پرکردن
refills
دوباره پر کردن
reproducing
دوباره تولیدکردن
reproduces
دوباره تولیدکردن
reworked
دوباره ورزیدن
resold
دوباره فروختن
resells
دوباره فروختن
replenishes
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
rewriting
دوباره نویسی
rewritten
دوباره نوشتن
rewritten
دوباره نویسی
rewrote
دوباره نوشتن
rewrote
دوباره نویسی
rejoining
دوباره پیوستن به
rejoined
دوباره پیوستن به
rejoin
دوباره پیوستن به
reissue
دوباره منتشرکردن
reissued
دوباره منتشرکردن
reissues
دوباره منتشرکردن
rewriting
دوباره نوشتن
rewrites
دوباره نویسی
rewrites
دوباره نوشتن
replenish
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
refresh
دوباره پر کردن
rework
دوباره ورزیدن
come back
دوباره مد شدن
rewrite
دوباره نوشتن
rewrite
دوباره نویسی
reissuing
دوباره منتشرکردن
reassemble
دوباره سوارکردن
recaptures
دوباره تسخیرکردن
recaptured
دوباره تسخیرکردن
recapturing
دوباره تسخیرکردن
rejoins
دوباره پیوستن به
reassembling
دوباره سوارکردن
retakes
دوباره گرفتن
retake
دوباره گرفتن
recapture
دوباره تسخیرکردن
reinstating
دوباره گماشتن
refill
دوباره پر کردن
retaking
دوباره گرفتن
reassembled
دوباره سوارکردن
retaken
دوباره گرفتن
rendered
دوباره دادن
reassembles
دوباره سوارکردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
reunites
دوباره بهم پیوستن
reunited
دوباره بهم پیوستن
reuniting
دوباره بهم پیوستن
reopens
دوباره باز کردن
reunite
دوباره بهم پیوستن
reactivate
دوباره فعال کردن
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
reenlistment
دوباره به خدمت فراخواندن
revalues
دوباره ارزیابی کردن
reoccurring
دوباره مطرح شدن
reoccurring
بازامدن دوباره بنظرامدن
reoccurrence
دوباره مطرح شدن
reoccurrence
بازامدن دوباره بنظرامدن
revisited
دوباره ملاقات کردن
revalued
دوباره ارزیابی کردن
renegotiate
دوباره مذاکره کردن
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
re examine
دوباره بازپرسی کردن
revamps
دوباره رویه انداختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com