English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English Persian
reschedule دوباره قرار گذاشتن
rescheduled دوباره قرار گذاشتن
reschedules دوباره قرار گذاشتن
rescheduling دوباره قرار گذاشتن
Other Matches
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
reinstall دوباره کار گذاشتن
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
re lay دوباره گذاردن یا قرار دادن
reestablish دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
take out <idiom> باکسی قرار گذاشتن
schedule an appointment قرار ملاقات گذاشتن
trysts قرار ملاقات گذاشتن
tryst قرار ملاقات گذاشتن
rendezvous قرار ملاقات گذاشتن
make an appointment قرار ملاقات گذاشتن
reappraising دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinks دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethought دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink دوباره مورد تفکر قرار دادن
arrange قرار گذاشتن سازمند کردن
arranged قرار گذاشتن سازمند کردن
arranging قرار گذاشتن سازمند کردن
arranges قرار گذاشتن سازمند کردن
To have ( come to ) an arrangement with some one . با کسی قرار ومدار گذاشتن
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
expose to rays در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
lay off <idiom> به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
lids کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
To leave behinde. جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
afresh دوباره
anew دوباره
bis دوباره
revet دوباره
continually دوباره و دوباره
again دوباره
on more دوباره
de novo دوباره
reseats دوباره نشاندن
replenished دوباره پر کردن
re construction دوباره سازی
reedify دوباره ساختن
re edify دوباره ساختن
refreshes دوباره پر کردن
re count دوباره شمردن
replenish دوباره پر کردن
re echo دوباره برگرداندن
refreshed دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
restart شروع دوباره
reselling دوباره فروختن
reassemble دوباره سوارکردن
resells دوباره فروختن
reassembles دوباره سوارکردن
resold دوباره فروختن
reassembled دوباره سوارکردن
plerosis دوباره پرشدن
resorb دوباره بعلیدن
resell دوباره فروختن
resorption بلع دوباره
once more دوباره باردیگر
reseating دوباره نشاندن
reseated دوباره نشاندن
reseat دوباره نشاندن
remake دوباره سازی
remakes دوباره سازی
reassembling دوباره سوارکردن
come back دوباره مد شدن
regorge دوباره فروبردن
reissues دوباره منتشرکردن
encores دوباره بنوازید
rehear دوباره شنیدن
repass دوباره عبورکردن
repeated test ازمون دوباره
repiece دوباره سر هم دادن
replenishment دوباره پرکردن
refillable دوباره پر کردنی
reproducer دوباره تولیدکننده
reworks دوباره ورزیدن
rewrote دوباره نویسی
rewrote دوباره نوشتن
encore دوباره بنوازید
A fresh lease of life. عمر دوباره
reissued دوباره منتشرکردن
reissue دوباره منتشرکردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
rejoin دوباره پیوستن به
rejoined دوباره پیوستن به
rejoining دوباره پیوستن به
rejoins دوباره پیوستن به
render دوباره دادن
rendered دوباره دادن
renders دوباره دادن
reinvest دوباره گماشتن
rewritten دوباره نویسی
reworking دوباره ورزیدن
reissuing دوباره منتشرکردن
rewrite دوباره نوشتن
recoat دوباره اندودن
recature دوباره تسخیرکردن
retaking دوباره گرفتن
rewritten دوباره نوشتن
retakes دوباره گرفتن
re fuse دوباره گداختن
retaken دوباره گرفتن
retake دوباره گرفتن
re establishment دوباره برقرارسازی
rewrite دوباره نویسی
rewrites دوباره نوشتن
reworked دوباره ورزیدن
rework دوباره ورزیدن
reenagement استخدام دوباره
rewriting دوباره نویسی
reelect دوباره گزیدن
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
rewriting دوباره نوشتن
redintegrate دوباره مستقرشونده
rewrites دوباره نویسی
repullulate دوباره درامدن
replenishes دوباره پر کردن
re-ran دوباره دویدن
rewriter دوباره نویس
refilling دوباره پرکردن
refilled دوباره پر کردن
refilled دوباره پرکردن
reproduces دوباره تولیدکردن
rally دوباره بکارانداختن
refill دوباره پر کردن
refill دوباره پرکردن
second check بررسی دوباره
refilling دوباره پر کردن
repeat دوباره گفتن
repeat دوباره ساختن
repeats دوباره گفتن
reproduce دوباره تولیدکردن
repeats دوباره ساختن
refills دوباره پر کردن
refills دوباره پرکردن
reproduced دوباره تولیدکردن
reproducing دوباره تولیدکردن
rallies دوباره بکارانداختن
rallied دوباره بکارانداختن
resurge دوباره برخاستن
reinstating دوباره گماشتن
recapturing دوباره تسخیرکردن
readjusts دوباره تعدیل
readjusting دوباره تعدیل
readjusted دوباره تعدیل
revest دوباره گماشتن
readjust دوباره تعدیل
twice born دوباره زاد
recaptures دوباره تسخیرکردن
rewake دوباره برانگیختن
digamy عروسی دوباره
recapture دوباره تسخیرکردن
fox message پیام دوباره
reinstate دوباره گماشتن
reinstated دوباره گماشتن
reinstates دوباره گماشتن
recaptured دوباره تسخیرکردن
retransmit دوباره فرستادن
re-run دوباره دویدن
reproductions تولید دوباره
reproduction تولید دوباره
rebirth تولد دوباره
redeveloping دوباره فاهرکردن
refloats دوباره به اب انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com