Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
regorge
دوباره قورت دادن
Other Matches
poops
قورت دادن
ingest
قورت دادن
poop
قورت دادن
gulped
بلع قورت دادن
gulps
بلع قورت دادن
gulp
بلع قورت دادن
gulping
بلع قورت دادن
englut
قورت دادن سیرکردن
gobble
تند خوردن قورت دادن
gobbling
تند خوردن قورت دادن
gobbles
تند خوردن قورت دادن
gobbled
تند خوردن قورت دادن
ingurgitate
حریصانه قورت دادن بلعیدن
ingestion
قورت دادن داخل معده کردن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
ingestive
بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
rendered
دوباره دادن
repiece
دوباره سر هم دادن
renders
دوباره دادن
render
دوباره دادن
reworked
دوباره انجام دادن
reorganising
دوباره سازمان دادن
elate
دوباره نیرو دادن
redid
دوباره انجام دادن
reorder
دوباره سفارش دادن
redo
دوباره انجام دادن
redoes
دوباره انجام دادن
redoing
دوباره انجام دادن
reanimate
دوباره نیرو دادن
redone
دوباره انجام دادن
reworking
دوباره انجام دادن
redeliver
دوباره تحویل دادن
countenance
[encourage]
دوباره نیرو دادن
rework
دوباره انجام دادن
reorganises
دوباره سازمان دادن
reworks
دوباره انجام دادن
encourage
دوباره نیرو دادن
embolden
دوباره نیرو دادن
reorganize
دوباره سازمان دادن
hearten
دوباره نیرو دادن
reorganizes
دوباره سازمان دادن
reorganizing
دوباره سازمان دادن
reorganised
دوباره سازمان دادن
repeats
دوباره انجام دادن
reassure
دوباره اطمینان دادن
reassures
دوباره اطمینان دادن
reassured
دوباره اطمینان دادن
reorganized
دوباره سازمان دادن
repeat
دوباره انجام دادن
reanimate
دوباره نیرو دادن
make over
انتقال دادن دوباره ساختن
reassures
دوباره قوت قلب دادن
reassured
دوباره قوت قلب دادن
to make over
انتقال دادن دوباره ساختن
re lay
دوباره گذاردن یا قرار دادن
reassure
دوباره قوت قلب دادن
rethinking
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraising
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinks
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraise
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethought
دوباره مورد تفکر قرار دادن
aftercrop
حصاد دوم دوباره حاصل دادن
reappraised
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
reappraises
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
gulped
قورت
gulps
قورت
gulping
قورت
gulp
قورت
to have a sip
یک قورت آب نوشیدن
ingestive
قورت دهنده
to have a drink of water
یک قورت آب نوشیدن
swallower
قورت دهنده
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
absinth
قورت اودی عرق افسنطین
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
He swigged the beer in four gulps.
او
[مرد]
آبجو را با چهار تا جرعه طولانی قورت داد.
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
revet
دوباره
de novo
دوباره
again
دوباره
afresh
دوباره
anew
دوباره
bis
دوباره
on more
دوباره
continually
دوباره و دوباره
recaptured
دوباره تسخیرکردن
recapturing
دوباره تسخیرکردن
reelect
دوباره گزیدن
remake
دوباره سازی
reenagement
استخدام دوباره
recaptures
دوباره تسخیرکردن
recapture
دوباره تسخیرکردن
retaken
دوباره گرفتن
rebirth
تولد دوباره
retakes
دوباره گرفتن
reproduction
تولید دوباره
reproductions
تولید دوباره
re-ran
دوباره دویدن
come back
دوباره مد شدن
reseat
دوباره نشاندن
reedify
دوباره ساختن
readjust
دوباره تعدیل
re edify
دوباره ساختن
reissues
دوباره منتشرکردن
retake
دوباره گرفتن
re echo
دوباره برگرداندن
readjusted
دوباره تعدیل
reseated
دوباره نشاندن
reissued
دوباره منتشرکردن
reassembled
دوباره سوارکردن
re establishment
دوباره برقرارسازی
reassembles
دوباره سوارکردن
reseating
دوباره نشاندن
reassembling
دوباره سوارکردن
re fuse
دوباره گداختن
reissue
دوباره منتشرکردن
rewritten
دوباره نوشتن
re count
دوباره شمردن
re construction
دوباره سازی
recature
دوباره تسخیرکردن
recoat
دوباره اندودن
rallies
دوباره بکارانداختن
reseats
دوباره نشاندن
remakes
دوباره سازی
plerosis
دوباره پرشدن
rallied
دوباره بکارانداختن
redintegrate
دوباره مستقرشونده
resell
دوباره فروختن
reselling
دوباره فروختن
reissuing
دوباره منتشرکردن
second check
بررسی دوباره
readjusting
دوباره تعدیل
readjusts
دوباره تعدیل
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
rally
دوباره بکارانداختن
resold
دوباره فروختن
resells
دوباره فروختن
reassemble
دوباره سوارکردن
repass
دوباره عبورکردن
refill
دوباره پر کردن
refill
دوباره پرکردن
reworks
دوباره ورزیدن
rewriter
دوباره نویس
repullulate
دوباره درامدن
refloats
دوباره به اب انداختن
refloated
دوباره به اب انداختن
refloat
دوباره به اب انداختن
redeveloped
دوباره فاهرکردن
refresh
دوباره پر کردن
refilled
دوباره پرکردن
refilled
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پرکردن
reworking
دوباره ورزیدن
repeated test
ازمون دوباره
A fresh lease of life.
عمر دوباره
redevelops
دوباره فاهرکردن
replenishment
دوباره پرکردن
refills
دوباره پر کردن
refills
دوباره پرکردن
reproducer
دوباره تولیدکننده
refilling
دوباره پر کردن
redeveloping
دوباره فاهرکردن
repeats
دوباره ساختن
repeats
دوباره گفتن
repeat
دوباره ساختن
twice born
دوباره زاد
once more
دوباره باردیگر
fox message
پیام دوباره
refloating
دوباره به اب انداختن
replenishing
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
resurge
دوباره برخاستن
revest
دوباره گماشتن
redevelop
دوباره فاهرکردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com