English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
reissue دوباره منتشرکردن
reissued دوباره منتشرکردن
reissues دوباره منتشرکردن
reissuing دوباره منتشرکردن
Other Matches
to bring out منتشرکردن
emitted منتشرکردن
emitting منتشرکردن
set up <idiom> منتشرکردن
to set abroach منتشرکردن
emit منتشرکردن
prints منتشرکردن
print منتشرکردن
emits منتشرکردن
printed منتشرکردن
disseminated منتشرکردن
disseminates منتشرکردن
disseminating منتشرکردن
disseminate منتشرکردن
tickets بلیط منتشرکردن
ticket بلیط منتشرکردن
emits نشر یا منتشرکردن
to give forth منتشرکردن انتشاردادن
emitted نشر یا منتشرکردن
emit نشر یا منتشرکردن
emitting نشر یا منتشرکردن
blazon جلوه دادن منتشرکردن
propagated قلمه زدن منتشرکردن
propagate قلمه زدن منتشرکردن
propagating قلمه زدن منتشرکردن
propagates قلمه زدن منتشرکردن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
bis دوباره
de novo دوباره
again دوباره
on more دوباره
revet دوباره
anew دوباره
continually دوباره و دوباره
afresh دوباره
rewrote دوباره نوشتن
resorption بلع دوباره
redevelop دوباره فاهرکردن
restart شروع دوباره
rewrote دوباره نویسی
retransmit دوباره فرستادن
resurge دوباره برخاستن
rewritten دوباره نویسی
re-run دوباره دویدن
re-running دوباره دویدن
refills دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
refilling دوباره پرکردن
refilled دوباره پر کردن
refilled دوباره پرکردن
refill دوباره پر کردن
refill دوباره پرکردن
re-runs دوباره دویدن
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
redeveloped دوباره فاهرکردن
redeveloping دوباره فاهرکردن
re-ran دوباره دویدن
reinstate دوباره گماشتن
twice born دوباره زاد
rewritten دوباره نوشتن
rewriting دوباره نویسی
rewriting دوباره نوشتن
rewrites دوباره نویسی
rewrites دوباره نوشتن
rewrite دوباره نویسی
rewrite دوباره نوشتن
revest دوباره گماشتن
rewake دوباره برانگیختن
rewriter دوباره نویس
second check بررسی دوباره
to come again دوباره امدن
refills دوباره پرکردن
redevelops دوباره فاهرکردن
once more دوباره باردیگر
recoat دوباره اندودن
plerosis دوباره پرشدن
redintegrate دوباره مستقرشونده
recapturing دوباره تسخیرکردن
recaptures دوباره تسخیرکردن
recaptured دوباره تسخیرکردن
recapture دوباره تسخیرکردن
reelect دوباره گزیدن
reproducing دوباره تولیدکردن
reenagement استخدام دوباره
reproduces دوباره تولیدکردن
recature دوباره تسخیرکردن
recurring دوباره فاهرشونده
re construction دوباره سازی
re count دوباره شمردن
re echo دوباره برگرداندن
re edify دوباره ساختن
reedify دوباره ساختن
re establishment دوباره برقرارسازی
fox message پیام دوباره
digamy عروسی دوباره
re fuse دوباره گداختن
reproductions تولید دوباره
reproduction تولید دوباره
rebirth تولد دوباره
reproduced دوباره تولیدکردن
refillable دوباره پر کردنی
repass دوباره عبورکردن
repeated test ازمون دوباره
repiece دوباره سر هم دادن
replenishment دوباره پرکردن
reproducer دوباره تولیدکننده
repullulate دوباره درامدن
rejoins دوباره پیوستن به
rejoining دوباره پیوستن به
rejoined دوباره پیوستن به
rejoin دوباره پیوستن به
resorb دوباره بعلیدن
refresh دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
reproduce دوباره تولیدکردن
regorge دوباره فروبردن
rehear دوباره شنیدن
reinvest دوباره گماشتن
refreshingly دوباره سازی
refreshing دوباره سازی
reconstructions دوباره سازی
reconstruction دوباره سازی
replenishing دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
retakes دوباره گرفتن
retaking دوباره گرفتن
reseated دوباره نشاندن
reseat دوباره نشاندن
repeats دوباره گفتن
readjusting دوباره تعدیل
repeat دوباره ساختن
rallied دوباره بکارانداختن
retake دوباره گرفتن
reworked دوباره ورزیدن
refloat دوباره به اب انداختن
repeat دوباره گفتن
repeats دوباره ساختن
reseating دوباره نشاندن
reworks دوباره ورزیدن
readjust دوباره تعدیل
readjusts دوباره تعدیل
A fresh lease of life. عمر دوباره
reworking دوباره ورزیدن
refloats دوباره به اب انداختن
come back دوباره مد شدن
refloating دوباره به اب انداختن
reseats دوباره نشاندن
refloated دوباره به اب انداختن
retaken دوباره گرفتن
reinstates دوباره گماشتن
encore دوباره بنوازید
encores دوباره بنوازید
double-check <idiom> دوباره چک کردن
rally دوباره بکارانداختن
reassembled دوباره سوارکردن
reassemble دوباره سوارکردن
resold دوباره فروختن
resells دوباره فروختن
reselling دوباره فروختن
resell دوباره فروختن
readjusted دوباره تعدیل
reassembles دوباره سوارکردن
renders دوباره دادن
rendered دوباره دادن
rework دوباره ورزیدن
remakes دوباره سازی
remake دوباره سازی
reinstated دوباره گماشتن
rallies دوباره بکارانداختن
reassembling دوباره سوارکردن
render دوباره دادن
reinstating دوباره گماشتن
reengage دوباره استخدام کردن
come back <idiom> دوباره معروف شدن
reenlistment دوباره به خدمت فراخواندن
reemploy دوباره بخدمت خواندن
reentrant دوباره داخل شونده
reemploy دوباره استخدام کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com