English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
iterate دوباره گفتن بازگو کردن
Other Matches
repeat بازگو کردن بازگو
repeats بازگو کردن بازگو
repeats دوباره گفتن
repeat دوباره گفتن
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
relater بازگو گر
ingemination بازگو
iteration بازگو
iterant بازگو کننده
repeater تکرارکننده پیام بازگو کننده
repeater ساعت زنگی بازگو کننده
recitation از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
it will not bear repeating جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
recitations از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
sass بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
greeted درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a اری گفتن بله گفتن
greets درود گفتن تبریک گفتن
greet درود گفتن تبریک گفتن
complement تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
ranten لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranted لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
rants لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranting لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
complements تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
rant لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
repeats بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeat بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
declaring افهار کردن گفتن
come out with <idiom> بیان کردن ،گفتن
turn thumbs down <idiom> رد کردن،نپذیرفتن ،نه گفتن
have it <idiom> گفتن ،ادعا کردن
declare افهار کردن گفتن
declares افهار کردن گفتن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
refresh دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
lectures سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectured سخنرانی کردن خطابه گفتن
rumour شایعه گفتن و یا پخش کردن
tongues گفتن دارای زبانه کردن
lecturing سخنرانی کردن خطابه گفتن
abdicating تفویض کردن ترک گفتن
enouce بیان کردن بصراحت گفتن
abdicated تفویض کردن ترک گفتن
abdicate تفویض کردن ترک گفتن
lecture سخنرانی کردن خطابه گفتن
abdicates تفویض کردن ترک گفتن
cites اتخاذ سند کردن گفتن
rumors شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumored شایعه گفتن و یا پخش کردن
enunciated اعلام کردن صریحا گفتن
enunciate اعلام کردن صریحا گفتن
hallucinated هذیان گفتن اشتباه کردن
gratulate تبریک گفتن سلام کردن
hallucinate هذیان گفتن اشتباه کردن
rumor شایعه گفتن و یا پخش کردن
cite اتخاذ سند کردن گفتن
citing اتخاذ سند کردن گفتن
cited اتخاذ سند کردن گفتن
rumoured شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumours شایعه گفتن و یا پخش کردن
welcomed خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcome خوشامد گفتن پذیرایی کردن
hallucinating هذیان گفتن اشتباه کردن
enunciating اعلام کردن صریحا گفتن
welcoming خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomes خوشامد گفتن پذیرایی کردن
enunciates اعلام کردن صریحا گفتن
hallucinates هذیان گفتن اشتباه کردن
reactivating دوباره فعال کردن
reactivates دوباره فعال کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
regain دوباره تصرف کردن
resurface دوباره روکاری کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
redistributing دوباره پخش کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
re establish دوباره برپا کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
regained دوباره تصرف کردن
retake دوباره تسخیر کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
regains دوباره تصرف کردن
redefine دوباره تعریف کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
redefined دوباره تعریف کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
redefines دوباره تعریف کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
redefining دوباره تعریف کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
reactivate دوباره فعال کردن
reactivated دوباره فعال کردن
regaining دوباره تصرف کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
re form دوباره درست کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
re sort دوباره جور کردن
re strain دوباره صاف کردن
reliving دوباره تجربه کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
re export دوباره صادر کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
re paving دوباره فرش کردن
relives دوباره تجربه کردن
relived دوباره تجربه کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
reconditioned دوباره درست کردن
reconditions دوباره درست کردن
reengage دوباره استخدام کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
redistributes دوباره پخش کردن
redistributed دوباره پخش کردن
recondition دوباره درست کردن
re establish دوباره تاسیس کردن
rejuvenating دوباره جوان کردن
rejuvenates دوباره جوان کردن
rejuvenated دوباره جوان کردن
rejuvenate دوباره جوان کردن
relive دوباره تجربه کردن
reassociate دوباره متحد کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
redistribute دوباره پخش کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
restart روشن کردن دوباره
remonetize دوباره رایج کردن
rebind دوباره صحافی کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
resorb دوباره جذب کردن
recollect دوباره جمع کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
recalculate دوباره حساب کردن
retry دوباره محاکمه کردن
retry دوباره ازمایش کردن
reuse دوباره استفاده کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
recollected دوباره جمع کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com