Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
Warsaw
دولت لهستان
Other Matches
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
Poland
لهستان
Warsaw
شهر ورشو پایتخت لهستان
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state
دولت متحده یا دولت اتحادی
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
powers
دولت
mammon
دولت
state-
دولت
government
دولت
governments
دولت
respublica
دولت
powering
دولت
powered
دولت
state
دولت
stated
دولت
states
دولت
stating
دولت
power
دولت
totaliarian state
دولت توتالیتر
government expenditures
هزینههای دولت
the body politic
ملت و دولت
government stock
سهام دولت
quirinal
دولت ایتالیا
government treasury
خزانه دولت
state government
دولت مرکزی
the policy of the government
سیاست دولت
state property
دارائی دولت
the policy of the government
رویه دولت
chief of state
رئیس دولت
state budget
بودجه دولت
government budget
بودجه دولت
territory of state
قلمرو دولت
nation state
دولت ملی
nation-state
دولت ملی
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
پادشاه یا دولت
mandatary
دولت قیم
military government
دولت نظامی
money bag
دارایی دولت
enemy state
دولت دشمن
national state
دولت ملی
buffer state
دولت حایل
Ottawa
دولت کانادا
head of the state
رئیس دولت
forfeit to the state
ضبط دولت
pillars of the state
ارکان دولت
public debt
بدهی دولت
public servant
مستخدم دولت
puppet government
دولت پوشالی
nation-states
دولت ملی
independent state
دولت مستقل
cabinets
هیات دولت
government department
وزارتخانه دولت
stateless
بی دولت بی وطن
official
کارمند دولت
officer
کارمند دولت
public officer
[American E]
کارمند دولت
state
دولت استان
state-
دولت استان
stated
دولت استان
states
دولت استان
stating
دولت استان
civil servant
[British E]
کارمند دولت
cabinet
هیات دولت
loyalist
دولت دوست
loyalists
دولت دوست
mafias
دولت ستیزی
mafia
دولت ستیزی
Downing Street
دولت انگلیس
office-holders
کارمند دولت
ambassador
ماموررسمی یک دولت
Whitehall
دولت انگلیس
govt
government دولت
ambassadors
ماموررسمی یک دولت
war state
دولت جنگی
Kremlin
دولت شوروی
office-holder
کارمند دولت
vassal atate
دولت پوشالی
He rose against the regime.
بر ضد دولت قیام کرد
secret service money
اعتبار سری دولت
civil servants
مستخدم یا کارمند دولت
stratocracy
حکومت یا دولت نظامی
government transfer payments
پرداختهای انتقالی دولت
interpellate
استیضاح کردن دولت
office-holder
صاحب منصب دولت
plateform
اعلامیه سیاست دولت
peculation
دستبرد در مال دولت
non serverign acts
اعمال تصدی دولت
office-holders
صاحب منصب دولت
protected state
دولت تحت الحمایه
mandatory powers
اختیارات دولت قیم
vassal atate
دولت دست نشانده
land grant
زمین اعطایی دولت
family allowances
کمک دولت به خانوارها
cabinets
کابینه هیئت دولت
welfare state
دولت بهبود بخش
civil servant
مستخدم یا کارمند دولت
dependent state
دولت غیر مستقل
bounties
کمک اقتصادی دولت
secret service
دستگاه محرمانه دولت
secret services
دستگاه محرمانه دولت
most favoured nation
دولت کامله الوداد
colonial government
دولت یا حکومت مستعمراتی
cabinet
کابینه هیئت دولت
federalist
طرفدار دولت فدرال
subsidy
کمک بلاعوض دولت
federalism
اصل دولت ائتلافی
federal authorities
قدرت دولت متحده
federal council
مجلس دولت متحده
confedration of states
دولت جدیدی تشکیل نمیشود
To accord recognition to a new government.
دولت جدیدی را برسمیت شناختن
hand-out
<idiom>
پاداش ،معمولا از طرف دولت
porte
باب عالی دولت عثمانی
subject to the british rule
تحت تسلط دولت انگلیس
war state
دولت نظامی declaration preventivetotal
mafias
سازمان سری دولت ستیز
commissioner
مامور عالی رتبه دولت
commissioners
مامور عالی رتبه دولت
mafia
سازمان سری دولت ستیز
the sublime porte
باب عالی دولت عثمانی
confiscation
مصادره و ضبط توسط دولت
export incentive
تشویق دولت در جهت صادرات
subsidies
مکهای مالی دولت , سوبسید
federal constitution
قانون اساسی دولت متحده
bank holiday
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
price support
قیمت حمایت شده از طرف دولت
sovereign
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
residents
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
sovereigns
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
Utopias
دولت یا کشور کامل و ایده الی
Utopia
دولت یا کشور کامل و ایده الی
state midicine
سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
resident
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
purge
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
coat of arms
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
quota
کمیت تعیین شده توسط دولت
quotas
کمیت تعیین شده توسط دولت
purged
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
statism
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
guild socialism
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
coats of arms
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
monetization
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
governments
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
government
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
bounties
تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
bank annuities
سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
jacobin
عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
hall mark
دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
state aid
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state to which one belongs
دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
subvention
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
conscription of wealth
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
regie
اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
eminent domain
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
residency
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
concert of europe
اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
Solicitors General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Uncle Sam
لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
libertarian
طرفدارآزادی
[جدا از حکم دولت]
فردی
[فلسفه]
[سیاست]
Solicitor General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
state's attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
food stamp program
برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
rescous
مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
active fiscal policy
منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
functional finance
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
state attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
smart money
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
interventionism
سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
mandatory power
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
privateer
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
good offices
عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
embassies
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
deodand
چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
jingo
کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
legion ofholour
نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
GOSIP
استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
hallmark
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
classical economics
نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
the German issue
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
capital levy
مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
to boondoggle
[American English]
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
the German question
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
hallmarks
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
sheriffs
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriff
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com