English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (2 milliseconds)
English Persian
collision bulkhead دیواره ضد تصادم
Other Matches
lead collision course مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
clash تصادم
smashes تصادم
smash تصادم
chattering تصادم
concussion تصادم
chatter تصادم
chattered تصادم
chatters تصادم
percussion تصادم
shock تصادم
shocked تصادم
shocks تصادم
clashed تصادم
clashes تصادم
collision تصادم
collission تصادم
strikes تصادم
strike تصادم
collisions تصادم
allision تصادم
strikingly تصادم
striking تصادم
intersected تصادم کردن
intersect تصادم کردن
clashes تصادم شدیدکردن
clashed تصادم شدیدکردن
intersects تصادم کردن
clash تصادم شدیدکردن
colliding تصادم کردن
collision detection تشخیص تصادم
grate صدای تصادم
smashup نابودی تصادم
incidents تصادم یکانها
clashing تصادم کننده
concussion تصادم صدمه
incident تصادم یکانها
come into collision تصادم کردن
grates صدای تصادم
electron impact تصادم الکترونها
grated صدای تصادم
collision risk خطر تصادم
collides تصادم کردن
traumatism ضربه تصادم
shock تصادم تلاطم
shocked تصادم تلاطم
shocks تصادم تلاطم
cannon تصادم دوتوپ
to run f. of تصادم کردن با
cannons تصادم دوتوپ
to run a تصادم کردن
to fall foul of تصادم کردن با
collided تصادم کردن
collide تصادم کردن
to come in to collision تصادم کردن
to fall aboard تصادم کردن
wham صدای تصادم
bops تصادم کردن وزش
bopping تصادم کردن وزش
air miss تصادم هوایی دو هواپیما
bop تصادم کردن وزش
bopped تصادم کردن وزش
dissepiment دیواره
parapets دیواره
partition دیواره
causey دیواره
echal دیواره
partitions دیواره
cliffs دیواره
cliff دیواره
curtains دیواره
barrier دیواره
barriers دیواره
escarpment دیواره
escarpments دیواره
rims دیواره
rim دیواره
walls دیواره
embankments دیواره
embankment دیواره
bulwark دیواره سد
bulwarks دیواره سد
wall دیواره
bulkheads دیواره
bulkhead دیواره
septum دیواره
parapet دیواره
the ship struck a arock کشتی باصخره تصادم کرد
collision bulkhead دیواره نشکن
insulated wall دیواره عایق
wing wall دیواره جانبی
training wall دیواره راهنما
sausage dam دیواره تورسنگی
guide wall دیواره راهنما
arch-facade دیواره ی مشبکی
cordon سرپوش دیواره
snow fence دیواره برفگیر
groyne سد یا دیواره ساحلی
basket dam دیواره سبدی
parapet محجر دیواره
bulkheads تیغه دیواره
parapets محجر دیواره
bulkhead تیغه دیواره
approach wall دیواره ورودی
banch wall دیواره محافظ
banch wall دیواره پشتیبان
bulwark دیواره محافظ
bulwarks دیواره محافظ
bank genesis پیدایش دیواره
burdened مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
positive cut off دیواره اب بند کامل
perforated cutoff دیواره نیمه تراوا
chancel-rail دیواره مشبک [کلیسا]
ice foot دیواره یخ درنواحی شمال
coaming دیواره دور دریچه ها
choir-wall [دیواره ی جداکننده جایگاه]
heel پاشنه پی دیواره حائل یا سد
levee دیواره ساحلی رودخانه
hatch coaming دیواره دور دریچه
bullword دیواره روی پل کشتی
heels پاشنه پی دیواره حائل یا سد
bank effect اثر دیواره کانال
lash vi باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
poop گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poops گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
kickback دیواره فاصله بین دو مسیربولینگ
partitives وابسته به تیغه یا دیواره یاتفکیک
kickbacks دیواره فاصله بین دو مسیربولینگ
petard خرج تخریب دیواره و پایه پل
partitive وابسته به تیغه یا دیواره یاتفکیک
padeye حلقه ثابت دیواره پل ناو
gunwale لبه بالایی دیواره قایق
bulkheads دیواره عمودی روی قایق
ice-foot [دیواره یخ در کنار نواحی شمالی]
tambour دیواره متحرک چوبی ساختن
phlebitic وابسته به اماس دیواره ورید
fireback دیواره عقبی کوره یابخاری
bulkhead دیواره عمودی روی قایق
scabbing نفوذ بسکها درداخل دیواره هدف
lined well چاهی که دیواره ان با سنگ پوشش شده باشد
uncased well چاهی که دیواره جدار ان پوشش نشده باشد
toes ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
toe ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
scabbing بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
shield , این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
shields , این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
tide mark علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
integral tank تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
crankum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crinkum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crankle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
Crinkle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
running down case دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
choir-screen [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
choire-enclosure [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
three cushion billiards بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
vapor pressure فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
trachle تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
meet تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
meets تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
The two cars had a head –on collision. دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
curbing محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
parapet حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
parapets حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
shields بدنه محافظ دیواره محافظ
shield بدنه محافظ دیواره محافظ
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com