Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
to shut down a reactor
راکتوری را خاموش کردن
Other Matches
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
to shut down a reactor
راکتوری را از کار انداختن
fusion reactor
راکتوری که در ان جوش هستهای صورت میگیرد
convertor reactor
راکتوری که مواد شکافت پذیررا تولید و هم مصرف میکند
shutdowns
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdown
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
open cycle reactor system
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
hard
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
out-
خاموش کردن
out
خاموش کردن
extinguishes
خاموش کردن
turn off
خاموش کردن
turn out
<idiom>
خاموش کردن
suffocated
خاموش کردن
suffocates
خاموش کردن
suffocating
خاموش کردن
dout
خاموش کردن
extinguishing
خاموش کردن
turn-off
خاموش کردن
put out
خاموش کردن
smother
خاموش کردن
extinguish
خاموش کردن
smothers
خاموش کردن
to snuff out
خاموش کردن
quenching
خاموش کردن
suffocate
خاموش کردن
smothering
خاموش کردن
smothered
خاموش کردن
to put out
خاموش کردن
to switch off
خاموش کردن
turn-offs
خاموش کردن
outed
خاموش کردن
hush
خاموش کردن
shut down
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
power
خاموش کردن یک وسیله
powered
خاموش کردن یک وسیله
powering
خاموش کردن یک وسیله
turn-off
خاموش کردن یاشدن
quenches
خاموش کردن ترساندن
To dye ones hair.
موها را خاموش کردن
quench
خاموش کردن ترساندن
turn-offs
خاموش کردن یاشدن
quenched
خاموش کردن ترساندن
powers
خاموش کردن یک وسیله
to laugh down
با خنده خاموش کردن
turn out
باکلید خاموش کردن
to talk down
خاموش یاساکت کردن
To extinguish a fire.
آتش را خاموش کردن
fight the fire
اتش خاموش کردن
turn off
<idiom>
بستن ،خاموش کردن
snubs
سربالا خاموش کردن
to smother a flame
شعله ای را خاموش کردن
stifles
خاموش کردن فرونشاندن
stifled
خاموش کردن فرونشاندن
snubbing
سربالا خاموش کردن
turn off
خاموش کردن یاشدن
snub
سربالا خاموش کردن
snubbed
سربالا خاموش کردن
to blow out alamp
خاموش کردن چراغ
snuff
بافوت خاموش کردن
stifle
خاموش کردن فرونشاندن
radar silence
خاموش کردن موقتی رادارها
to snuff out
در نتیجه گل گیری خاموش کردن
stills
ساکت کردن خاموش شدن
stiller
ساکت کردن خاموش شدن
still
ساکت کردن خاموش شدن
smoldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolder
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder
بی اتش سوختن خاموش کردن
stillest
ساکت کردن خاموش شدن
smolders
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
light line
خط خاموش کردن چراغ خودروها
power down
قطع برق خاموش کردن
stanch
خاموش کردن ساکت شدن
powered
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
shut off
<idiom>
بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
powering
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
to turn off
خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
To squash someone .
تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
powering
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blanket
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powered
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blankets
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
muffling
خاموش کردن ساکت کردن
dumb
لال کردن خاموش کردن
quenches
دفع کردن خاموش کردن
muffles
خاموش کردن ساکت کردن
muffle
خاموش کردن ساکت کردن
dumber
لال کردن خاموش کردن
still brith
خاموش کردن ساکت کردن
quenched
دفع کردن خاموش کردن
dumbest
لال کردن خاموش کردن
quench
دفع کردن خاموش کردن
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
magnetic blowout
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
on/off
خاموش
silent
خاموش
extinguished
خاموش
mumchance
خاموش
on-off button
خاموش
hist
خاموش
soundless
خاموش
h!
خاموش
off
خاموش
uncommunicative
خاموش
quiescent
خاموش
whist
خاموش
on/off light
خاموش
quenchless
خاموش نشدنی
stiller
خاموش ساکت
taciturn
کم سخن خاموش
stillest
خاموش ساکت
stills
خاموش ساکت
extinctive
خاموش کننده
tacit
مقدر خاموش
out-
دستگاه خاموش
go out
خاموش شدن
still
خاموش ساکت
to hold one's tongue
خاموش شدن
snuff
خاموش شدن
inactive status
خط مشی خاموش
extinguishable
خاموش کردنی
to dry up
خاموش شدن
out
دستگاه خاموش
he did not open his lips
خاموش ماند
quiet
ساکن خاموش
outed
دستگاه خاموش
keep still
خاموش باش
to keep silence
خاموش بودن
quietest
ساکن خاموش
quaker's meeting
انجمن خاموش
reserved
خاموش کم حرف
tight mouthed
کم حرف خاموش
to burn out
خاموش شدن
tight lipped
کم حرف خاموش
dry up
خاموش شدن
extinguisher
خاموش کننده
extinction
خاموش سازی
spark arrester
جرقه خاموش کن
tight-lipped
کم حرف خاموش
glumpy
خاموش وکدر
silence
خاموش شدن
to keep silence
خاموش شدن
silencer
خاموش کننده
silencers
خاموش کننده
silenced
خاموش شدن
to stand mute
خاموش ماندن
silencing
خاموش شدن
inextinguishable
خاموش نشدنی
silences
خاموش شدن
Quiet!silence!
خاموش ( ساکت ) !
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
at pause
مکث کنان خاموش
magnetic blow out with
با خاموش کننده مغناطیسی
fire extinguisher
خاموش کننده اتش
extinct
منسوخه خاموش شده
snuff
خاموش سازی یافوت پف
silencing
خاموش اتش قطع
mum
سکوت شخص خاموش
magnetic blow out
خاموش کننده مغناطیسی
lightning protection
با خاموش کننده مغناطیسی
mums
سکوت شخص خاموش
fire extinguishers
خاموش کننده اتش
silenced
خاموش اتش قطع
his hope was snuffed out
چراغ امیدش خاموش شد
silence
خاموش اتش قطع
as hush as death
خاموش چون مردگان
inextinguishably
بطور خاموش نشدنی
silences
خاموش اتش قطع
fire engines
تلمبه اتش خاموش کن
fire engine
تلمبه اتش خاموش کن
to die out away off
خاموش شدن پژمردن
blink
روشن خاموش شدن چراغها
obmutescence
خاموش نشینی سکوت عمدی
i pause for a reply
خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
magnetic blow out arrester
برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
beacon off
رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
wordless
غیرقابل بیان با لغات خاموش
Turn off the light before you leave.
پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
blinked
روشن خاموش شدن چراغها
to lie low
در باب کارخود خاموش بودن
blinks
روشن خاموش شدن چراغها
inextinct
از بین نرفته خاموش نشده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com