Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (39 milliseconds)
English
Persian
book
رزرو کردن توقیف کردن
booked
رزرو کردن توقیف کردن
books
رزرو کردن توقیف کردن
Other Matches
reserving
رزرو کردن
reserves
رزرو کردن
book a seat
جا رزرو کردن
reserve
رزرو کردن
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
To make reservations. To book seats.
جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
to book something
چیزی را رزرو کردن
garnished
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
reservations
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservation
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
lock up
توقیف بازداشت کردن حبس کردن
confiscate
توقیف کردن مصادره کردن
to keep in
توقیف کردن جلوگیری کردن
sequester
توقیف کردن جدا کردن
confiscates
توقیف کردن مصادره کردن
confiscating
توقیف کردن مصادره کردن
put under the ban
توقیف کردن
impound
توقیف کردن
sequestrate
توقیف کردن
intern
توقیف کردن
apprehends
توقیف کردن
garnishment
توقیف کردن
to take into custody
توقیف کردن
sequester
توقیف کردن
embay
توقیف کردن
embargo
توقیف کردن
interning
توقیف کردن
to hold in restraint
توقیف کردن
apprehending
توقیف کردن
forecloses
توقیف کردن
foreclosed
توقیف کردن
keep in
توقیف کردن
impounds
توقیف کردن
foreclose
توقیف کردن
detain
توقیف کردن
detains
توقیف کردن
attaches
توقیف کردن
detaining
توقیف کردن
foreclosing
توقیف کردن
apprehended
توقیف کردن
impounded
توقیف کردن
attaching
توقیف کردن
impounding
توقیف کردن
apprehend
توقیف کردن
pull-ins
توقیف کردن
pull-in
توقیف کردن
pull in
توقیف کردن
grab
توقیف کردن
attach
توقیف کردن
suppress
توقیف کردن
distrain
توقیف کردن
bans
توقیف کردن
hold in restraint
توقیف کردن
suppressing
توقیف کردن
detained
توقیف کردن
suppresses
توقیف کردن
banning
توقیف کردن
grabbed
توقیف کردن
ban
توقیف کردن
embargoes
توقیف کردن
restraining
توقیف کردن
internment
توقیف کردن
grabs
توقیف کردن
restrain
توقیف کردن
interns
توقیف کردن
restrains
توقیف کردن
grabbing
توقیف کردن
arrest
توقیف کردن بازداشتن
lay an embargo on
در بندر توقیف کردن
apprehend
بازداشت توقیف کردن
confinement
حبس کردن توقیف
confining
توقیف کردن در جمع
to cop somebody
کسی را توقیف کردن
keep
توقیف کردن بازداشتن
constraining
حبس کردن توقیف
attachment
توقیف کردن ضمیمه
constrains
حبس کردن توقیف
constrain
حبس کردن توقیف
apprehended
بازداشت توقیف کردن
zeri suppression
توقیف کردن صفر
seized
قاپیدن توقیف کردن
arrested
توقیف کردن بازداشتن
arrests
توقیف کردن بازداشتن
lift the ban on
رفع توقیف کردن
keeps
توقیف کردن بازداشتن
seizes
قاپیدن توقیف کردن
seize
قاپیدن توقیف کردن
apprehending
بازداشت توقیف کردن
confine
توقیف کردن در جمع
apprehends
بازداشت توقیف کردن
slap down
ناگهان توقیف کردن
confiscating
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscate
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
arrested
حکم ضبط توقیف کردن
seized
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
suppresses
توقیف کردن فرو نشاندن
attaching
ضبط کردن توقیف شدن
to lay one on a ship
کشتی را در بندر توقیف کردن
suppressing
توقیف کردن فرو نشاندن
attach
ضبط کردن توقیف شدن
seize
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
attaches
ضبط کردن توقیف شدن
to seize something
[from somebody]
چیزی را توقیف کردن
[از کسی]
seizes
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
retention
حفافت توقیف بازداشت کردن
suppress
توقیف کردن فرو نشاندن
confiscates
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
arrests
حکم ضبط توقیف کردن
arrest
حکم ضبط توقیف کردن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
to take off one
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
levy a sum on a person's property
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
habeas corpus
حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
garnishee
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
caption
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
captions
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
under restraint
در توقیف تحت توقیف د ربند
booking
رزرو جا
bookings
رزرو جا
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
reserved words
کلمههای رزرو
hotel reservation
رزرو هتل
reserved
رزرو شده
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
federal reserve system
نظام فدرال رزرو
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
hotel reservation
محل رزرو هتل
booking office
باجه رزرو بلیت
federal reserve bank
بانک فدرال رزرو
Where is the hotel reservation?
رزرو هتل کجاست؟
Where is the booking office?
باجه رزرو بلیت کجاست؟
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
I'd like to book a flight to london.
یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
booker
کسی که برای مسافرین جا رزرو میکندوبلیط می فروشد
Could you reserve a room for me?
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
no-show
<idiom>
شخصی که جایی را رزرو میکندولی نه آن را کنسل ونه آن را استفاده میکند
reverse
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reversing
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reversed
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reverses
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
name
لیست کلمات رزرو و دستورات در یک زبان و آدرس ها در کامپیوتر که به آنها مربوط می شوند
names
لیست کلمات رزرو و دستورات در یک زبان و آدرس ها در کامپیوتر که به آنها مربوط می شوند
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
member banks
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com