Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
espirit de corps
روحیه گروهی
Other Matches
demoralize
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
batches
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
mentalities
روحیه
mentality
روحیه
spirit
روحیه
spiriting
روحیه
moral
روحیه
morale
روحیه
gei
روحیه
high moral
روحیه عالی
low-spirited
دارای روحیه بد
spirit
رمق روحیه
low spirited
دارای روحیه بد
spirit de corps
روحیه قسمتی
party spirit
روحیه تحزب
high moral
روحیه قوی
demoralization
تضعیف روحیه
psych
تضعیف روحیه
psychs
تضعیف روحیه
psyches
تضعیف روحیه
esprit de corps
روحیه قسمتی
recreations
روحیه و رفاه
morale
روحیه جنگجویان
psyched
تضعیف روحیه
recreation
روحیه و رفاه
tucks
نیرو روحیه
esprit
غرور روحیه
spiriting
رمق روحیه
spirituality
روحیه مذهبی
tuck
نیرو روحیه
tucking
نیرو روحیه
psyching
تضعیف روحیه
demoralises
تضعیف روحیه کردن
demoralize
تضعیف روحیه کردن
dispirit
دلسردکردن روحیه راباختن
braced
تجدید واحیای روحیه
demoralization
تخریب روحیه کردن
demoralising
تضعیف روحیه کردن
disspirit
روحیه راتضعیف کردن
demoralized
تضعیف روحیه کردن
demoralizes
تضعیف روحیه کردن
demoralizing
تضعیف روحیه کردن
flatten
روحیه خودرا باختن
flattens
روحیه خودرا باختن
demoralization
از بین بردن روحیه
demoralised
تضعیف روحیه کردن
morale
روحیه افراد مردم
brace
تجدید واحیای روحیه
weak minded
دارای روحیه ضعیف
public spirited
دارای روحیه اجتماعی
poor spirited
دارای روحیه ضعیف
zeitgeist
روحیه یا طرزفکر یک عصر یادوره
cows
ترساندن تضعیف روحیه کردن
cowed
ترساندن تضعیف روحیه کردن
cow
ترساندن تضعیف روحیه کردن
fey
دارای روحیه خراب واشفته
cowing
ترساندن تضعیف روحیه کردن
bravura
افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
welfare funds
اعتبارات رفاهی یا بهزیستی اعتبار مربوط به روحیه ورفاه
tripling
سه گروهی
communally
گروهی
trimerous
سه گروهی
communal
گروهی
gregarious
گروهی
triples
سه گروهی
triple
سه گروهی
group atmosphere
جو گروهی
congregational
گروهی
tripled
سه گروهی
gang punch
منگنه گروهی
group interview
مصاحبه گروهی
deck switch
کلید گروهی
group contagion
سرایت گروهی
mass media
رسانههای گروهی
collective protection
حفافت گروهی
esprit de corps
روح گروهی
clustered devices
دستگاههای گروهی
batch quantity
کمیت گروهی
group acceptance
پذیرش گروهی
bulk properties
خواص گروهی
group discussion
بحث گروهی
Republicans
جمهوری گروهی
Republican
جمهوری گروهی
gang switch
کلید گروهی
group consciousness
اگاهی گروهی
team teaching
تدریس گروهی
media
رسانههای گروهی
mameluke
عضو گروهی
intergroup
میان گروهی
groupware
ابزار گروهی
group velocity
سرعت گروهی
group theory
نظریه گروهی
group test
ازمون گروهی
group structure
ساخت گروهی
group printing
چاپ گروهی
group selector
سلکتور گروهی
quadrilles
رقص گروهی
quadrille
رقص گروهی
group norms
هنجارهای گروهی
one shot lubrication
روغنکاری گروهی
group pressure
فشار گروهی
corporation
گروهی از مردم
corporations
گروهی از مردم
team game
بازی گروهی
syntality
شخصیت گروهی
group drive
محرکه گروهی
group dynamics
پویش گروهی
group factors
عاملهای گروهی
group frequency
بسامد گروهی
proximate analysis
تجزیه گروهی
group membership
عضویت گروهی
sociogram
نگاره گروهی
within group variance
پراکنش درون گروهی
group occulating light
چراغ ناپیوسته گروهی
gang milling cutter
دستگاه فرز گروهی
group casting
ریخته گری گروهی
synecology
بوم شناسی گروهی
group identification
همانند سازی گروهی
particular baptists
گروهی از تعمید کنندگان
directive group therapy
درمان رهنمودی گروهی
marathon
جلسه گروهی طولانی
marathons
جلسه گروهی طولانی
ring
[algebraic structure]
حلقه گروهی
[ریاضی]
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
between group variance
پراکنش میان گروهی
broadside messing
ناهار خوری گروهی
burst
گروهی از خطاهای پیاپی .
bursts
گروهی از خطاهای پیاپی .
cluster controller
کنترل کننده گروهی
group teaming
ریخته گری گروهی
gulp
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
band
گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
byte
گروهی از بیتها یا ارقام باینری
gulped
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
group teaming plate
صفحه ریخته گری گروهی
synecologic
وابسته به بوم شناسی گروهی
cursors
گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
bands
گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
cursor
گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
gulping
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
tetraspore
گروهی متشکل ازچهار هاگ
storage pool
گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
ochlocracy
حکومت عامه یا گروهی ازمردم
gulps
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
group rendezvous
نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
to be the odd one out
<idiom>
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
bytes
گروهی از بیتها یا ارقام باینری
retreat
انزوا
[گروهی برای مدتی]
lashkar
گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
to wriggle one's way
بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
terman group test of mental ability
آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
retreat
گوشه نشینی
[گروهی برای مدتی]
packages
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
packaged
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
be a fifth wheel
<idiom>
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
eminence
پر مقام
[بالا رتبه]
در گروهی یا پیشه ای
package
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
rah rah
دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
odd man out
<idiom>
آدم
[چیز]
اضافه یا زاید
[در گروهی از آدمها]
fox hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
media circus
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media hype
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
do one's bit (part)
<idiom>
کار گروهی بنا به مقدار وقت واستعداد
fox-hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
batches
گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
batch
گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
batch processing
سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
buzzword
کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
octet
گروهی از هشت بیت که به صورت یک واحد باشند
gulping
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
cpu
گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
to handle something
چیزی را تحت کنترل آوردن
[وضعیتی یا گروهی از مردم]
radical economists
منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
gulped
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulps
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
groups
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
group
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
colony
موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم
[مانند زندان]
motor pool
گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
folders
گروهی از فایل ها که تحت یک نام ذخیره شده اند مانند دایرکتوری در DOS-MS
folder
گروهی از فایل ها که تحت یک نام ذخیره شده اند مانند دایرکتوری در DOS-MS
enterprises
سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enterprise
سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
lombards
گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
worded
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
secure electronic transactions
استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
packets
گروه بیت داده که به صورت گروهی از یک گره به دیگری روی شبکه ارسال می شوند
word
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
packet
گروه بیت داده که به صورت گروهی از یک گره به دیگری روی شبکه ارسال می شوند
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com