English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
at owner's risks ریسک به عهده مالک
Other Matches
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
fee tail تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
dedications در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedication در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
reputed owner در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
undertake عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertakes عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
risks ریسک
risked ریسک
risk ریسک
risking ریسک
riskier ریسک دار
balancing of portfolio پوشاندن ریسک
riskiest ریسک دار
risky ریسک دار
emergency risk ریسک اضطراری
titmouse چرخ ریسک
venture مبادرت ریسک
ventured مبادرت ریسک
ventures مبادرت ریسک
venturing مبادرت ریسک
risk lover طرفدار ریسک
skate on thin ice <idiom> ریسک کردن
to incur a risk ریسک کردن
risk مخاطره ریسک خطر
risking مخاطره ریسک خطر
risked مخاطره ریسک خطر
owner's risk ریسک صاحب کالا
risks مخاطره ریسک خطر
risk avoider اجتناب کننده از ریسک
producer's risk ریسک تولید کننده
Don't push your luck! [این وضعیت را] ریسک نکن!
risked احتمال خطر ریسک کردن
dicey <idiom> ریسک دار [اصطلاح روزمره]
hairy <idiom> ریسک دار [اصطلاح روزمره]
risking احتمال خطر ریسک کردن
risk احتمال خطر ریسک کردن
He took his chance. او [مرد] این ریسک را کرد.
risks احتمال خطر ریسک کردن
stick one's neck out <idiom> مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
This is a calculated risk. این یک ریسک حساب شده است
To twist the lions tail . با دم شیر باز ؟ کرد ؟ ( جسارت یا ریسک کردن )
responsibility عهده
undertaking عهده
responsibilities عهده
on عهده
affords از عهده برامدن
cope از عهده برامدن
coped از عهده برامدن
copes از عهده برامدن
copings از عهده برامدن
incumbency عهده داری
to be incapable از عهده بر نیامدن
take over به عهده گرفتن
take out از عهده برامدن
charged عهده دار
undertaking به عهده گرفتن
affording از عهده برامدن
afforded از عهده برامدن
afford از عهده برآمدن
responsible عهده دار
charges عهده دارکردن
charges عهده داری
charge عهده دارکردن
charge عهده داری
entrusted عهده دار
acquit از عهده برآمدن
ownerless بی مالک
landlords مالک
possessors مالک
possessor مالک
landed مالک
proprietress مالک
proprietresses مالک
owner مالک
landlord مالک
owner of a property مالک
homeowner مالک
lord مالک
lords مالک
homeowners مالک
owners مالک
angel مالک
have مالک
having مالک
proprietor مالک
angels مالک
proprietors مالک
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
drawen on the national bank عهده بانک ملی
assume عهده دار شدن
drawn on کشیده شدن عهده
assumes عهده دار شدن
be up to به عهده کسی بودن
stand عهده دارشدن موقعیت
draw کشیده شدن عهده
draws کشیده شدن عهده
sponsorship عهده گیری اعانت
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . از عهده من خارج است
guaranteed عهده دار شدن
guarantees عهده دار شدن
guarantee عهده دار شدن
ground landlord مالک عرصه
freeholder مالک مطلق
yeomen مالک جزء
yeomanly مالک جزء
own مالک بودن
sole owner مالک منحصر
yeoman مالک جزء
timocracy مالک سالاری
reputed owner مالک اعتباری
absentees مالک غایب
joint owner مالک مشاع
absentee مالک غایب
smallholder خرده مالک
smallholders خرده مالک
holding company شرکت مالک
shipowner مالک کشتی
owned مالک بودن
seis مالک شدن
car owner مالک اتومبیل
householder مالک خانه
at the owner's risk بعهده مالک
apollyon مالک دوزخ
householders مالک خانه
owns مالک بودن
owning مالک بودن
goodman خرده مالک
absentee landlord مالک غایب
to hold مالک بودن
to have مالک بودن
to have possession of مالک بودن
to possess مالک بودن
hold the fort <idiom> از عهده کاری شاق برآمدن
answering جواب دادن از عهده برامدن
take the chair ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
answered جواب دادن از عهده برامدن
answers جواب دادن از عهده برامدن
carrige forward کرایه به عهده گیرنده کالا
answer جواب دادن از عهده برامدن
emprise تقریر عهده دار شدن
duties on buyer's account حقوق گمرکی به عهده خریداراست
draw on عهده کسی برات کشیدن
caveat subscriptor مسئولیت به عهده عضو میباشد
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
to have something مالک چیزی بودن
yeomanly خرده مالک کشاورز
esquire مالک زمین ارباب
to have something at one's disposal مالک چیزی بودن
yeoman خرده مالک کشاورز
yeomen خرده مالک کشاورز
owner of root or seed مالک اصله یا حبه
deforce بزورمالی را از مالک گرفتن
lairds ملاک خرده مالک
laird ملاک خرده مالک
fixed stock مالک انحصاری سهام
the burden of proof rests of claimant بار اثبات بر عهده شاکی است
cashier's check چکی که بانک عهده خود بکشد
To assume office . عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
see one's way clear to do something <idiom> احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
monopolylogue نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
owner's risk خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
to bear any customs duties هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
the burden of proof rests with اثبات ادعا بر عهده مدعی است
acquitting از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
He wI'll give a good account of himself. خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
acquits از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
proprietary متعلق به ملاک وابسته به مالک
benefical owner of an estate مالک بهره برداریک دارایی
tenant by sufference متصرف با رضایت ضمنی مالک
tenant at will متصرف به میل و اراده مالک
ship's husband مباشر و مالک نماینده کشتی
bisque امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
to bear all customs duties and taxes تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
I shall personally undertake tht you make a profit. من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
foreclose a mortgage فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
derelict ترک شده بوسیله مالک یا قیم
He undertook the primiership at the age of eighty. درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
tenantable repair تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
primary کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
at the owner's risk با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
hanging committee انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
tackling از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
parlementaire کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
tackled از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
at owner's risk معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
devices برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
unearned icremrnt افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
holding company شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
theft بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
unearned increment افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
fee tail تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com