English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
sign language زبان اشاره
sign languages زبان اشاره
Other Matches
innuendos اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendoes اشاره تلویحا اشاره کردن
imply اشاره داشتن بر اشاره کردن
innuendo اشاره تلویحا اشاره کردن
implies اشاره داشتن بر اشاره کردن
implying اشاره داشتن بر اشاره کردن
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
circular فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
translator برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
linguo dental زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
mealymouthed ادم چرب زبان شیرین زبان
bal زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate). سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
languages مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
Arabic زبان تازی زبان عربی
glib چرب زبان زبان دار
interprets ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
scottish gaelic زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
gesturing اشاره
reference اشاره
with reference to با اشاره به
gestured اشاره
insinuative اشاره
allusions اشاره
allusion اشاره
actions اشاره
beck اشاره
implication اشاره
implications اشاره
manifests اشاره
manifesting اشاره
manifested اشاره
manifest اشاره
references اشاره
gesture اشاره
nutation اشاره با سر
insinuation اشاره
mentions اشاره
mentioning اشاره
symbol اشاره
mention اشاره
intimation اشاره
intimations اشاره
beckons اشاره
action اشاره
beckoning اشاره
beckoned اشاره
inking اشاره
inkling اشاره
hint اشاره
suggestions اشاره
indication اشاره
pointer اشاره گر
pointers اشاره گر
promptings اشاره
prompting اشاره
hints اشاره
hinted اشاره
beckon اشاره
suggestion اشاره
referral اشاره
referrals اشاره
warnings اشاره
warning اشاره
cell pointer اشاره گر سل
slurs اشاره
tip اشاره
in reference to با اشاره به
slur اشاره
slurred اشاره
slurring اشاره
hinted اشاره کردن
suggestive اشاره کننده
abode اشاره کردن
nudges اشاره کردن
abodes اشاره کردن
hint اشاره کردن
demonstrative صفت اشاره
nudging اشاره کردن
motion اشاره کردن
motioned اشاره کردن
motioning اشاره کردن
motions اشاره کردن
hints اشاره کردن
cheep اشاره مختصر
point اشاره کردن
insinuates به اشاره فهماندن
insinuated به اشاره فهماندن
insinuate به اشاره فهماندن
signaller اشاره کننده
signal با اشاره رساندن
signaled با اشاره رساندن
signalled با اشاره رساندن
short notice باکوچکترین اشاره
record printer اشاره گر رکورد
beckons اشاره کردن
nudged اشاره کردن
insinuatingly اشاره کنان
as already mentioned <adv.> همانطور که اشاره شد
geste قیافه اشاره
mentions اشاره کردن
hand gesture اشاره دست
symbol رمز اشاره
inferred اشاره کردن بر
mention اشاره کردن
beckoning اشاره کردن
adumbrative اشاره کننده
modally با اشاره بوجه
beckoned اشاره کردن
beckon اشاره کردن
ensigns اشاره دسته
ensign اشاره دسته
nudge اشاره کردن
suggests اشاره کردن بر
sign language مکالمه با اشاره
suggesting اشاره کردن بر
suggested اشاره کردن بر
suggest اشاره کردن بر
pointing device دستگاه اشاره گر
sign languages مکالمه با اشاره
indicant اشاره نما
infers اشاره کردن بر
inferring اشاره کردن بر
infer اشاره کردن بر
indicatively بطور اشاره
as previously mentioned <adv.> همانطور که اشاره شد
allusive اشاره کننده
demonstrative اسم اشاره
gesticulation اشاره با سر و دست
gesticulations اشاره با سر و دست
suggestible اشاره کردنی
mentioning اشاره کردن
that اشاره بدور
eyewink اشاره با چشم
flag wagging اشاره باپرچم
tuch اشاره کردن
alluding اشاره کردن
to throw out اشاره کردن
to make a motion اشاره کردن
alludes اشاره کردن
d. pronoun ضمیر اشاره
to touch on اشاره کردن
to touch upon اشاره کردن
to bring up اشاره کردن
to raise اشاره کردن
d. adjective صفت اشاره
allude اشاره کردن
sp اشاره گرپشته
gest قیافه اشاره
cheep اشاره مختصرکردن به
stack pointer اشاره گر پشته
alluded اشاره کردن
winks باچشم اشاره کردن
winking باچشم اشاره کردن
winked باچشم اشاره کردن
contra indicate اشاره برخلاف داشتن
wink باچشم اشاره کردن
to point to something به چیزی اشاره کردن
byword اشاره یانگاه مختصر
impilcative اشاره کننده رساننده
bywords اشاره یانگاه مختصر
expressive حاکی اشاره کننده
pointer chain زنجیر اشاره گرها
pointer chasing تعقیب اشاره گرها
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
poniter عقربک اشاره کننده
insinuative اشاره کننده خود جا کن
insinuator چاپلوس اشاره کننده
connotative اشاره ضمنی کننده
he gave me a sign to go اشاره کرد که بروم
implicit اشاره شده مفهوم
he was motioned to go باو اشاره شد که برود
he was signalled to go باو اشاره شد که برود
above noted بالا اشاره شده
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
symbol رمز اشاره شاخص
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com