English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
temporal زمانی
Other Matches
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
synchrony هم زمانی
time sense حس زمانی
onetime یک زمانی
synchronization هم زمانی
eternity بی زمانی
eternities بی زمانی
monomial یک زمانی
whilom یک زمانی
simultaneeity هم زمانی
time limits حد زمانی
time limit حد زمانی
contemporaneousness هم زمانی
timeline خط زمانی
sometime یک زمانی
on <prep.> در [زمانی]
spatiotemporal فضایی و زمانی
throughput time اشتراک زمانی
temporal sign علامت زمانی
temporal maze ماز زمانی
schedules برنامه زمانی
scheduled برنامه زمانی
time division multiplex تسهیم زمانی
schedule برنامه زمانی
time base مبدا زمانی
time constant ثابت زمانی
time jitter اختلال زمانی
time fire تیر زمانی
time estimation براورد زمانی
time error خطای زمانی
time fuse ماسوره زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
time disorientation گم گشتگی زمانی
time dilation پارادوکس زمانی
time horizon افق زمانی
time flutter اختلال زمانی
time bar محدودیت زمانی
timetabled برنامه زمانی
time lags فاصله زمانی
time lags تاخیر زمانی
time lag فاصله زمانی
time lag تاخیر زمانی
time sharing اشتراک زمانی
time scales مقیاس زمانی
time scale مقیاس زمانی
time limits محدودیت زمانی
time limits محدوده زمانی
flashback وقفه زمانی
flashbacks وقفه زمانی
timetable برنامه زمانی
timetables برنامه زمانی
timetabling برنامه زمانی
time priority تقدم زمانی
mechanical time fuze ماسوره زمانی
interval فاصله زمانی
yore در زمانی بسیاردور
in a short time در اندک زمانی
discrete time با گسستگی زمانی
continuous time با پیوستگی زمانی
time limit محدودیت زمانی
clock paradox پارادکس زمانی
temporal جسمانی زمانی
lapse فاصله زمانی
lapses فاصله زمانی
lapsing فاصله زمانی
time limit محدوده زمانی
timer switch کلید زمانی
time yield limit حد تسلیم زمانی
time pressure فشار زمانی
time yield تسلیم زمانی
timed زمانی موقعی
vintage model الگوی زمانی
no longer نه دیگر [زمانی]
timetrend روند زمانی
time frames چارچوب زمانی
time frame چارچوب زمانی
pressure of time فشار زمانی
When I came in زمانی که من تو آمدم
time زمانی موقعی
unit of time واحد زمانی
time table جدول زمانی
time interval فاصله زمانی
time schedule برنامه زمانی
timeline تسلسل زمانی
time quantum ذره زمانی
time priority اولویت زمانی
time preference رجحان زمانی
time preference ارجحیت زمانی
time preference ترجیح زمانی
time path مسیر زمانی
time score نمره زمانی
lagged تاخیر زمانی
time slice برش زمانی
times زمانی موقعی
no longer نه بیشتر [زمانی]
time study بررسی زمانی
lag تاخیر زمانی
time series سریهای زمانی
lags تاخیر زمانی
synchronises انطباق زمانی داشتن
synchronised انطباق زمانی داشتن
age hardening سخت گردانی زمانی
capacitive time constant ثابت زمانی فرفیت
time lag فاصله زمانی مرده
synchronising انطباق زمانی داشتن
monsoons باد وباران زمانی
monsoon باد وباران زمانی
time lags فاصله زمانی مرده
input time constant ثابت زمانی اولیه
chronological ترتیب زمانی وقوع
synchronizes انطباق زمانی داشتن
synchronize انطباق زمانی داشتن
asynchronous time division multiplexing تسهیم زمانی ناهمگام
time fire تیراندازی با گلوله زمانی
inductive time constant ثابت زمانی القا
low time constant ثابت زمانی کوچک
magnetic time relay رله زمانی مغناطیسی
rate of time preference نرخ برتری زمانی
timing برنامه ریزی زمانی
o technique تحلیل عوامل زمانی
since he was in petticoats از زمانی که بچه بود
time series data امار سریهای زمانی
tdm تسهیم زمانی ultiplexing
time slicing برش زمانی زدن
time slicing تقسیم بندی زمانی
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
time series analysis تحلیل سریهای زمانی
time sampling نمونه گیری زمانی
time division multiplexing انتقال چندتایی زمانی
vintage model الگوی مقطع زمانی
distributed lag توزیع فاصله زمانی
chronologic دارای ربط زمانی
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
serve time <idiom> زمانی رادرزندان بودن
cotidal دارای هم زمانی در طغیان اب
high burst تیر زمانی بالا
aging سخت گردانی زمانی
chronological دارای ربط زمانی
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
time out معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
decision lag تاخیر زمانی در تصمیم گیری
synchronous time division multiplexing تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
airburst ranging تنظیم تیر زمانی بالا
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
strain age harden سخت کردن کرنشی زمانی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
lap chart جدول زمانی برای هر دور
finals رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
greatuncle زمانی برابر 00852 سال
marginal rate of time preference نرخ نهائی ترجیح زمانی
valve duration مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
social rate of time preference نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
time constant of an exponential quantity ثابت زمانی یک کمیت نمایی
time out of minds زمانی که کسی یاد ندارد
phase دوره زمانی اجرای برنامه
phased دوره زمانی اجرای برنامه
phases دوره زمانی اجرای برنامه
leases استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
outages مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
outage مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
productive مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
run duration مدت زمانی که برنامه اجرا میشود
duration مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
crippling پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
peaking زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaks زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
timed خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
He was quite a fellow in his day. زمانی برای خودش آدمی بود
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
transient خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
cripple پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
cripples پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippled پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
time lags زمان تلف شده سکته زمانی
phase مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
transients خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
time خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
available دوره زمانی ای که در آن سیستم استفاده میشود
lease استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
variable time fuse ماسوره زمانی متغیر VTF:abb
phased مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
mechanical time fuze ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
time preference theory of interest نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
time lag زمان تلف شده سکته زمانی
times خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
phases مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
peak زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
sensed زمانی که RAM از حالت خواندن به نوشتن می رود
targetting مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
stdm SynchronousTime-Devision تسهیم زمانی همگام ultiplexing
sense زمانی که RAM از حالت خواندن به نوشتن می رود
clocks دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
targetted مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com