Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
derogatory to
زیان رساننده
Other Matches
maturative
رساننده
suppliers
رساننده کارپرداز
terminator
بپایان رساننده
supplier
رساننده کارپرداز
terminative
بپایان رساننده قطعی
impilcative
اشاره کننده رساننده
scitovsky double criterion
که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
supercharged
موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
shield
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shields
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
ravage
زیان
injuring
زیان
total losses
زیان کل
lesions
زیان
injure
زیان
lesion
زیان
ills
زیان
hurt
زیان
hurting
زیان
hurts
زیان
wash out
زیان
detrime
زیان
ill-
زیان
ravages
زیان
ravaging
زیان
drawbacks
زیان
disservice
زیان
hazard
زیان
hazarded
زیان
hazarding
زیان
hazards
زیان
drawback
زیان
forfeiture
زیان
maleficium
زیان
phytobentos
ته- زیان
prejudices
زیان
prejudice
زیان
forfeits
زیان
forfeiting
زیان
forfeited
زیان
forfeit
زیان
scathe
زیان
hurtfulness
زیان
damage
زیان
loss
زیان
disadvantages
زیان
disadvantage
زیان
evils
زیان
detriment
زیان
ill
زیان
injures
زیان
noxiousness
زیان
evil
زیان
ravaged
زیان
suffering
ابتلاء زیان
actual loss
زیان واقعی
malefic
زیان اور
forfeiture
زیان ضرر
disadvantageous
زیان اور
willful misconduct
زیان عمدی
loss and gain
زیان و سود
actual total loss
کل زیان وارده
nobbeing
زیان اور
perfect loss
زیان خالص
no known loss
زیان نامعلوم
maleficent
زیان اور
sufferings
ابتلاء زیان
profit and loss
سود و زیان
nocuous
زیان اور
harmfulness
زیان رسانی
gain or loss
سود یا زیان
operating loss
زیان عملیاتی
perfect loss
زیان خاص
perfect loss
زیان مطلق
i am 0 rials out of pocket
05 ریال زیان
incommodity
زیان ناراحتی
partial loss
زیان جزئی
break even
بی سود و زیان
capital loss
زیان سرمایه
cause to sustain a loss
زیان رساندن به
offense,etc
تهاجم زیان
consequential loss
زیان تبعی
dead loss
زیان ناخالص
perniciousness
زیان اوری
nocent
زیان رسان
disserviceable
زیان اور
malignancy
زیان اوری
pernicious
زیان اور
windfall loss
زیان اتفاقی
deleterious
زیان اور
vagrantbenthos
ته زیان جنبا
to suffer a loss
زیان دیدن
to incur a loss
زیان دیدن
to do harm
زیان رسانیدن
hazardous
زیان اور
suicidal
زیان اور
evil
زیان اور
evils
زیان اور
to suffer
[from]
زیان دیدن
[از]
detrimental
زیان اور
detrimental
زیان بخش
noisome
زیان بخش
harm
زیان ضرر
harmed
زیان ضرر
loses
زیان کردن
risk
احتمال زیان
lost
زیان دیده
suffring
ابتلا زیان
risked
احتمال زیان
suffer loss
زیان دیدن
smart money
پاداش زیان
risking
احتمال زیان
sessile benthos
ته زیان برجا
sessile benthos
کف زیان برجا
risks
احتمال زیان
to sustain a loss
زیان دیدن
lose
زیان کردن
slaughters
به زیان فروختن
suffer
زیان دیدن
suffered
زیان دیدن
suffers
زیان دیدن
harms
زیان ضرر
slaughter
به زیان فروختن
slaughtered
به زیان فروختن
harming
زیان ضرر
to do somebody harm
به کسی زیان رسانیدن
profit and loss account
حساب سود و زیان
my losses were great
بسیار زیان دیدم
to sell at a loss
بضر یا زیان فروختن
pestilently
بطور زیان اور
perniciously
چنانکه زیان اورد
perniciously
بطور زیان اور
windfall loss
زیان باد اورده
malignly
بطور زیان اور
bad
مضر زیان اور
break even
بی سود و زیان شدن
side-effects
اثر زیان اور
side-effect
اثر زیان اور
side effect
اثر زیان اور
ill
زیان اور ببدی
perils
بیم زیان مسئولیت
peril
بیم زیان مسئولیت
risks
احتمال زیان یاخطر
risks
احتمال زیان و ضرر
risking
احتمال زیان یاخطر
risking
احتمال زیان و ضرر
risked
احتمال زیان یاخطر
risked
احتمال زیان و ضرر
risk
احتمال زیان یاخطر
risk
احتمال زیان و ضرر
ills
زیان اور ببدی
ill-
زیان اور ببدی
account
وضع سود و زیان
delayed payment penalty
زیان دیر کرد
inimically
بطور زیان اور
indemnity
جبران زیان بخشودگی
indemnify
غرامت بیمه زیان
prejudicially
بطور زیان اور
loss statement
صورت سود و زیان
diseconomies
عوامل زیان اور
destructive competition
رقابت زیان اور
indemnities
جبران زیان بخشودگی
noxiously
بطور زیان اور
detrimentally
بطور زیان اور
derogatory stipulation
شرط زیان اور
to run risk
پیه زیان یااسیبی رابخودمالیدن
impaired
زیان رساندن معیوب کردن
impair
زیان رساندن معیوب کردن
obnoxious
زیان بخش نفرت انگیز
it is maleficent to
برای ....زیان اور است
damage
زیان
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
malignant
زیان اور صدمه رسان
prejudicious
زیان رسان تبعیض امیز
marred
زیان رساندن معیوب کردن
marring
زیان رساندن معیوب کردن
to one's cost
به ضرر یا زیان خود شخص
derogatory
زیان اور ومایه رسوایی
indemnification
تاوان پردازی جبران زیان
riskiness
بیم زیان عدم نزاکت
covers
تامین زیان و خسارات بیمه
to ones cost
به ضرر یا زیان خود شخص
coverings
تامین زیان و خسارات بیمه
cover
تامین زیان و خسارات بیمه
inexpressiveness
زیان دار نبودن گنگی
prejudicial
زیان رسان تبعیض امیز
impairs
زیان رساندن معیوب کردن
impairing
زیان رساندن معیوب کردن
mar
زیان رساندن معیوب کردن
tortious
وابسته به شبه جرم زیان اور
illegal
دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
certificate of gains or losses
سند مصدق سود و زیان فروشگاه
sustain a loss
زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
as if to add insult to injury
<idiom>
با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
lesions
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesion
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
wretchedly
از روی بدبختی یا بیچارگی بطور بد یا زیان اور
save all
چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
To swindle (fleece) someone .
سر بسر شدن ( مساوی درآمدن ؟ نه سود ونه زیان )
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
index expurgatorius
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com