English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
English Persian
snub سربالا خاموش کردن
snubbed سربالا خاموش کردن
snubbing سربالا خاموش کردن
snubs سربالا خاموش کردن
Other Matches
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdowns دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdown دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
acclivous سربالا
uphill سربالا
cast up hill سربالا ریختن
by the stern قایق سربالا در اب
an upward glance نگاه سربالا
rise سربالا رفتن
rises سربالا رفتن
up hill سربالا شیب سربالایی
uphill جاده سربالا دشوار
hardest که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
to put out خاموش کردن
smothering خاموش کردن
suffocated خاموش کردن
dout خاموش کردن
suffocate خاموش کردن
put out خاموش کردن
smothered خاموش کردن
out خاموش کردن
turn-offs خاموش کردن
smothers خاموش کردن
turn-off خاموش کردن
hush خاموش کردن
extinguishes خاموش کردن
to snuff out خاموش کردن
outed خاموش کردن
suffocating خاموش کردن
suffocates خاموش کردن
out- خاموش کردن
turn off خاموش کردن
extinguish خاموش کردن
extinguishing خاموش کردن
to switch off خاموش کردن
turn out <idiom> خاموش کردن
quenching خاموش کردن
smother خاموش کردن
shut down خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
powering خاموش کردن یک وسیله
powered خاموش کردن یک وسیله
quench خاموش کردن ترساندن
To dye ones hair. موها را خاموش کردن
To extinguish a fire. آتش را خاموش کردن
stifle خاموش کردن فرونشاندن
to laugh down با خنده خاموش کردن
to blow out alamp خاموش کردن چراغ
fight the fire اتش خاموش کردن
to smother a flame شعله ای را خاموش کردن
turn off <idiom> بستن ،خاموش کردن
quenched خاموش کردن ترساندن
snuff بافوت خاموش کردن
turn-off خاموش کردن یاشدن
turn-offs خاموش کردن یاشدن
turn off خاموش کردن یاشدن
turn out باکلید خاموش کردن
powers خاموش کردن یک وسیله
to talk down خاموش یاساکت کردن
stifles خاموش کردن فرونشاندن
stifled خاموش کردن فرونشاندن
quenches خاموش کردن ترساندن
power خاموش کردن یک وسیله
to shut down a reactor راکتوری را خاموش کردن
light line خط خاموش کردن چراغ خودروها
stillest ساکت کردن خاموش شدن
stills ساکت کردن خاموش شدن
power down قطع برق خاموش کردن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
stanch خاموش کردن ساکت شدن
to snuff out در نتیجه گل گیری خاموش کردن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
still ساکت کردن خاموش شدن
stiller ساکت کردن خاموش شدن
radar silence خاموش کردن موقتی رادارها
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
to turn off خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
shut off <idiom> بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
To squash someone . تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
wet blankets پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
muffling خاموش کردن ساکت کردن
muffle خاموش کردن ساکت کردن
dumb لال کردن خاموش کردن
dumbest لال کردن خاموش کردن
muffles خاموش کردن ساکت کردن
still brith خاموش کردن ساکت کردن
dumber لال کردن خاموش کردن
quenches دفع کردن خاموش کردن
quenched دفع کردن خاموش کردن
quench دفع کردن خاموش کردن
magnetic blowout خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
fail سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
soundless خاموش
hist خاموش
extinguished خاموش
uncommunicative خاموش
h! خاموش
mumchance خاموش
off خاموش
whist خاموش
on/off خاموش
on-off button خاموش
quiescent خاموش
on/off light خاموش
silent خاموش
quaker's meeting انجمن خاموش
to keep silence خاموش بودن
dry up خاموش شدن
quenchless خاموش نشدنی
extinguisher خاموش کننده
to hold one's tongue خاموش شدن
inextinguishable خاموش نشدنی
silenced خاموش شدن
inactive status خط مشی خاموش
spark arrester جرقه خاموش کن
silences خاموش شدن
snuff خاموش شدن
silencing خاموش شدن
tight-lipped کم حرف خاموش
tight lipped کم حرف خاموش
reserved خاموش کم حرف
stills خاموش ساکت
stillest خاموش ساکت
stiller خاموش ساکت
still خاموش ساکت
to keep silence خاموش شدن
taciturn کم سخن خاموش
silence خاموش شدن
silencer خاموش کننده
to burn out خاموش شدن
keep still خاموش باش
he did not open his lips خاموش ماند
Quiet!silence! خاموش ( ساکت ) !
silencers خاموش کننده
glumpy خاموش وکدر
go out خاموش شدن
extinction خاموش سازی
tacit مقدر خاموش
out دستگاه خاموش
out- دستگاه خاموش
outed دستگاه خاموش
to dry up خاموش شدن
quietest ساکن خاموش
to stand mute خاموش ماندن
quiet ساکن خاموش
extinctive خاموش کننده
extinguishable خاموش کردنی
tight mouthed کم حرف خاموش
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
to die out away off خاموش شدن پژمردن
snuff خاموش سازی یافوت پف
silence خاموش اتش قطع
fire extinguisher خاموش کننده اتش
silenced خاموش اتش قطع
at pause مکث کنان خاموش
fire engines تلمبه اتش خاموش کن
fire engine تلمبه اتش خاموش کن
silences خاموش اتش قطع
as hush as death خاموش چون مردگان
silencing خاموش اتش قطع
fire extinguishers خاموش کننده اتش
his hope was snuffed out چراغ امیدش خاموش شد
mum سکوت شخص خاموش
magnetic blow out خاموش کننده مغناطیسی
inextinguishably بطور خاموش نشدنی
lightning protection با خاموش کننده مغناطیسی
magnetic blow out with با خاموش کننده مغناطیسی
extinct منسوخه خاموش شده
mums سکوت شخص خاموش
i pause for a reply خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
beacon off رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
blink روشن خاموش شدن چراغها
obmutescence خاموش نشینی سکوت عمدی
blinks روشن خاموش شدن چراغها
inextinct از بین نرفته خاموش نشده
blinked روشن خاموش شدن چراغها
magnetic blow out arrester برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
to lie low در باب کارخود خاموش بودن
Turn off the light before you leave. پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com