Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (33 milliseconds)
English
Persian
rant
سرزنش کردن یاوه سرایی
ranted
سرزنش کردن یاوه سرایی
ranting
سرزنش کردن یاوه سرایی
rants
سرزنش کردن یاوه سرایی
ranten
سرزنش کردن یاوه سرایی
Other Matches
ranting
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranten
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranted
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
rants
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
rant
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
drooled
افهارخوشحالی کردن یاوه سرایی کردن
drool
افهارخوشحالی کردن یاوه سرایی کردن
drooling
افهارخوشحالی کردن یاوه سرایی کردن
drools
افهارخوشحالی کردن یاوه سرایی کردن
sail into
به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
babbles
یاوه گفتن یاوه
babbled
یاوه گفتن یاوه
babble
یاوه گفتن یاوه
sonnetize
غزل سرایی کردن
sonnetize
نغمه سرایی کردن
sonneteer
غزل سرایی کردن
fictionize
داستان سرایی کردن
fictionalize
داستان سرایی کردن
fictionalising
داستان سرایی کردن
fictionalises
داستان سرایی کردن
keen
نوحه سرایی کردن
fictionalised
داستان سرایی کردن
keenest
نوحه سرایی کردن
fictionalized
داستان سرایی کردن
fictionalizes
داستان سرایی کردن
fictionalizing
داستان سرایی کردن
nattering
یاوه گویی کردن
natters
یاوه گویی کردن
nattered
یاوه گویی کردن
natter
یاوه گویی کردن
gammon
یاوه مارس کردن
fribble
یاوه گویی کردن
choruses
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
chorus
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
chorusing
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
chorused
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
narrates
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrated
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrate
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrating
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
prate
یاوه گویی کردن وراجی کردن
to dress down
سرزنش کردن
censures
سرزنش کردن
censured
سرزنش کردن
chide
سرزنش کردن
nattering
سرزنش کردن
berate
سرزنش کردن
censure
سرزنش کردن
threap
سرزنش کردن
reprimands
سرزنش کردن
reprimanding
سرزنش کردن
bite someone's head off
<idiom>
سرزنش کردن
berated
سرزنش کردن
chides
سرزنش کردن
trounce
سرزنش کردن
trounced
سرزنش کردن
wig
سرزنش کردن
berating
سرزنش کردن
trouncing
سرزنش کردن
chiding
سرزنش کردن
censuring
سرزنش کردن
vituperate
سرزنش کردن
wigs
سرزنش کردن
ram (something) down one's throat
<idiom>
سرزنش کردن
berates
سرزنش کردن
reproves
سرزنش کردن
natters
سرزنش کردن
trounces
سرزنش کردن
haze
سرزنش کردن
upbraids
سرزنش کردن
tongue lash
سرزنش کردن
call down
سرزنش کردن
call over the coals
سرزنش کردن
twits
سرزنش کردن
reproved
سرزنش کردن
sneap
سرزنش کردن
twit
سرزنش کردن
repoach
سرزنش کردن
rebuke
سرزنش کردن
chided
سرزنش کردن
dispraise
سرزنش کردن
chid
سرزنش کردن
reprehend
سرزنش کردن
rebuked
سرزنش کردن
natter
سرزنش کردن
give it to
<idiom>
سرزنش کردن
reprimanded
سرزنش کردن
reprimand
سرزنش کردن
rebuking
سرزنش کردن
upbraided
سرزنش کردن
reproving
سرزنش کردن
rebukes
سرزنش کردن
reprove
سرزنش کردن
lash vt
سرزنش کردن
upbraid
سرزنش کردن
nattered
سرزنش کردن
rebuke
توبیخ کردن سرزنش
expostulates
سرزنش دوستانه کردن
to hall over the couls
سرزنش یا توبیخ کردن
renounces
سرزنش یا متهم کردن
expostulating
سرزنش دوستانه کردن
renounced
سرزنش یا متهم کردن
expostulated
سرزنش دوستانه کردن
expostulate
سرزنش دوستانه کردن
wite
توهین سرزنش کردن
renounce
سرزنش یا متهم کردن
(on the) safe side
<idiom>
سخت سرزنش کردن
to tick somebody off
[British E]
کسی را سرزنش کردن
snubbing
جلوگیری سرزنش کردن
snubbed
جلوگیری سرزنش کردن
snub
جلوگیری سرزنش کردن
scolds
زن غرولندو سرزنش کردن
renouncing
سرزنش یا متهم کردن
rebuked
توبیخ کردن سرزنش
scolded
زن غرولندو سرزنش کردن
scold
زن غرولندو سرزنش کردن
rebukes
توبیخ کردن سرزنش
chidden
صداکردن سرزنش کردن
rebuking
توبیخ کردن سرزنش
snubs
جلوگیری سرزنش کردن
to drop on
سرزنش یاتنبیه کردن
to chide somebody
کسی را سرزنش کردن
to take somebody to task
کسی را سرزنش کردن
to tell somebody off
کسی را سرزنش کردن
to read one a lecture
کسیرا سرزنش کردن
skin alive
<idiom>
سرزنش کردن،کتک زدن
chew out (someone)
<idiom>
به شدت سرزنش کردن (شخصی)
taunting
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to e. with person on a thing
کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
taunted
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunt
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunts
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to have your share of something
[negative]
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
blamed
سرزنش کردن ملامت کردن
blame
سرزنش کردن ملامت کردن
earful
<idiom>
پرخاش کردن ،سرزنش کردن
check
سرزنش کردن رسیدگی کردن
checked
سرزنش کردن رسیدگی کردن
viyuperate
توهین کردن سرزنش کردن
blames
سرزنش کردن ملامت کردن
checks
سرزنش کردن رسیدگی کردن
blaming
سرزنش کردن ملامت کردن
old wives' tales
یاوه
prater
یاوه گو
tattler
یاوه گو
nonsense
یاوه
gabbler
یاوه گو
prattfall
یاوه گو
old wives' tale
یاوه
absurd
یاوه
hooey
یاوه
raving
یاوه گو
ranter
یاوه گو
tattle
یاوه
carol
نغمه سرایی
elegize
مرثیه سرایی
poetry
چامه سرایی
carols
نغمه سرایی
lyricism
غزل سرایی
lyrism
غزل سرایی
dirge
نوحه سرایی
dirges
نوحه سرایی
prate
یاوه گویی
gasbag
یاوه سرا
dotard
پیر یاوه گو
gasconade
یاوه سرا
high flying
یاوه اندیش
gasbags
یاوه سرا
tittle tattle
یاوه گفتن
flim flam
سخن یاوه
tittle-tattle
یاوه گفتن
eulogium
مدح مدیحه سرایی
elocution
حس تقریر سخن سرایی
jeremiad
نوحه سرایی سوگنامه
balderdash
یاوه نوشابه کف الود
chatterboxes
ادم پرحرف و یاوه گو
chatterbox
ادم پرحرف و یاوه گو
froth
یاوه سخن پوچ
gas bag
یاوه سرا هرزه گو
frothed
یاوه سخن پوچ
froths
یاوه سخن پوچ
frothing
یاوه سخن پوچ
railings
سرزنش
ratings
سرزنش
blamed
سرزنش
exprobration
سرزنش
rating
سرزنش
reproached
سرزنش
nagging
سرزنش
reproaches
سرزنش
censure
سرزنش
chastiesement
سرزنش
censures
سرزنش
demerit
سرزنش
demerits
سرزنش
reproofs
سرزنش
twits
سرزنش
railing
سرزنش
censured
سرزنش
twit
سرزنش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com