Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to tilt at the ring
سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
Other Matches
hop step
طرز گام برداشتن در پرتاب نیزه
tilts
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilt
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
suspense
اویزانی
grains
نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
suspension
اویزان اویزانی
suspensions
اویزان اویزانی
base ring
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
loops
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
transcribed
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
poles
نیزه پرش با نیزه
pole
نیزه پرش با نیزه
When the water rise above ones head ,one fathom is.
<proverb>
آب که از سر گذشت چه یک نیزه چه صد نیزه .
write enable ring
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
deathlon
مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
nest
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nests
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrules
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrule
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
loop
حلقه درون حلقه دیگر
crisps
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loops
حلقه درون حلقه دیگر
crispest
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
looped
حلقه درون حلقه دیگر
bight
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
quoit
حلقه پرتاب حلقه
wreathy
حلقه حلقه شده
convolute
حلقه حلقه کردن
purled
حلقه حلقه شدن
eye bolt
حلقه حلقه اتصال
purls
حلقه حلقه شدن
purling
حلقه حلقه شدن
purl
حلقه حلقه شدن
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
lances
نیزه
lancing
نیزه
javelin
نیزه
pic
نیزه
harpoons
نیزه
gavelock
نیزه
halberd
نیزه
butt shaft
نیزه
halbert
نیزه
shafts
نیزه
lance
نیزه
lanced
نیزه
harpoon
نیزه
lancer
نیزه زن
darted
نیزه
darting
نیزه
speared
نیزه
shaft
نیزه
spear
نیزه
spearing
نیزه
dart
نیزه
spears
نیزه
sarissa
نیزه مقدونی
jaculator
نیزه دار
throwing the javelin
پرتاب نیزه
spear fisherman
ماهیگیر با نیزه
jaculator
نیزه انداز
job
سوخمه سر نیزه
spiculum
نوک نیزه
javelin thrower
پرتابگر نیزه
javelineer
نیزه دار
quarter staff
نیزه چوبی
gaff
نیزه چنگک
lancelet
نیزه ماهی
lancer
نیزه دار
spearfisher
ماهیگیر با نیزه
demilance
نیم نیزه
sea needle
نیزه ماهی
spiculum
نیزه کوچک
spontoon
نیزه کوتاه
needle fish
نیزه ماهی
green bone
نیزه ماهی
styliform
نیزه مانند
styloid
شبیه نیزه
gar
نیزه ماهی
spearman
نیزه انداز
sword bayonet
سر نیزه دم دار
fix bayonets
به نیزه فنگ نیزه فنگ
spearman
نیزه دار
jobs
سوخمه سر نیزه
pikestaff
چوب نیزه
spearer
نیزه دار
lancethrust
زخم نیزه
spearheading
نوک نیزه
pole vaulter
پرنده با نیزه
spearheads
نوک نیزه
lanced
ضربت نیزه
pike
نیزه زدن
vaulter
پرنده با نیزه
lances
ضربت نیزه
spear
نیزه دار
barracuda
نیزه ماهی
speared
نیزه دار
javelin throw
پرتاب نیزه
barracudas
نیزه ماهی
spearing
نیزه دار
lancing
ضربت نیزه
spearheaded
نوک نیزه
lance
ضربت نیزه
pole vaults
پرش با نیزه
marlin
نیزه ماهی
pole vault
پرش با نیزه
spears
نیزه دار
gad
نیزه سنان
marlinespike
نیزه ماهی
vaults
پرش با نیزه
vault
پرش با نیزه
marlinspike
نیزه ماهی
pole vaulting
پرش با نیزه
spearhead
نوک نیزه
ride
سواری
Woman sitting on the man
کیر سواری
rides
سواری
riding
سواری
driving
سواری
pkeman
سرباز نیزه دار
pikestaff
دسته چوبی نیزه
lancer
تشر زن نیزه انداز
spearfish
ماهیگیری با پرتاب نیزه
jousted
نیزه بازی سواره
joust
نیزه بازی سواره
ox goad
نیزه گاو رانی
uhlan
سوار نیزه دار
javelin
زوبین پرتاب نیزه
piker
سرباز نیزه دار
lanceolate
نیزه مانند نیزهای
jousts
نیزه بازی سواره
jousting
نیزه بازی سواره
javelin
نیزه دستی سبک
throwing circle
دایره پرتاب نیزه
spearfishing
ماهیگیری با پرتاب نیزه
fix bayonets
نیزه فنگ کردن
hackney
اسب سواری
equitation
هنراسب سواری
cycling
دوچرخه سواری
saddle
سواری کردن
passenger car
اتومبیل سواری
saddled
سواری کردن
jumbling
سواری کردن
surfriding
موج سواری
surfing
موج سواری
saddles
سواری کردن
jumbles
سواری کردن
jockeying
اسب سواری
jumbled
سواری کردن
amaxophobia
سواری هراسی
skim boarding
موج سواری
horsemanship
اسب سواری
manege
اسب سواری
autos
ماشین سواری
auto
ماشین سواری
jumble
سواری کردن
motorcar
خودرو سواری
top boot
چکمه سواری
roadster
اسب سواری
surf
موج سواری
troopers
اسب سواری
roadsters
اسب سواری
trooper
اسب سواری
to take a ride
سواری کردن
surf riding
موج سواری
to take a drive
سواری کردن
saddler
اسب سواری
passenger car trailer
تریلرخودروی سواری
hacking jackets
کت اسب سواری
hacking jacket
کت اسب سواری
saddle horse
اسب سواری
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
jousting
نیزه بازی از روی زین
spear gun
وسیله پرتاب نیزه ماهیگیری
jousts
نیزه بازی از روی زین
styliferous
ستون دار نیزه مانند
joust
نیزه بازی از روی زین
tridentate
نیزه سه شاخه عصای سه دندانه
trident
نیزه سه شاخه عصای سه دندانه
jousted
نیزه بازی از روی زین
foin
فرو بردن شمشیر یا نیزه
riding habits
جامه سواری زنانه
surfboard
تخته موج سواری
bicycle
دوچرخه سواری کردن
sailable
قابل سواری دردریا
surfboards
تخته موج سواری
velodrome
پیست دوچرخه سواری
to go by bicycle
دوچرخه سواری کردن
riding habit
جامه سواری زنانه
surfmanship
مهارت در موج سواری
bicycle path
مسیر دوچرخه سواری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com