English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
Other Matches
transport stream ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
vehicle summary فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
commodity command یکان امادکالاهای مصرفی
combination vehicle خودروهای مرکب
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
consolidated vehicle table فهرست خودروهای محموله در کشتی
commercial type vehicle خودروی تجارتی خودروهای شخصی
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
amphibious vehicle availability table جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
cadre strength column ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
administrative wheeled vehicle fleet کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
singly یکان یکان
unit یکان
formation یکان
units یکان
cavalry unit یکان سوارزرهی
motor unit یکان موتوری
muster book دفتروقایع یکان
train بنه یکان
naval activity یکان دریایی
divisional unit یکان لشگری
organization chart نمودارسازمان یکان
administrative command یکان اداری
organizational یکان سازمانی
advance gruard یکان جلودار
retraining command یکان بازاموزی
air command یکان هوایی
paratroop یکان چترباز
organic یکان سازمانی
intercommand بین یکان
unit structure استخوانبندی یکان
mixed یکان مختلط
base unit یکان پایگاهی
base unit یکان مبنا
beach organization یکان ساحلی
sergeant سرگروهبان یکان
combat , echelon یکان رزمی
fire unit یکان اتش
combined command یکان مرکب
parent یکان لاحق
first seargeant سرگروهبان یکان
parent یکان اولیه
train عقبه یکان
trained بنه یکان
trains بنه یکان
trains عقبه یکان
frontalier یکان مرزی
command net شبکه یکان
force basis مبنای یکان
composite unit یکان مختلط
command strength استعداد یکان
identification code کدشناسایی یکان
combined arms یکان مرکب
march unit یکان راهپیمایی
trained عقبه یکان
major command یکان عمده
logistical command یکان لجستیکی
joint command یکان مشترک
boundary حدود یکان
boundaries حدود یکان
exempted station یکان مخصوص
combatcommand یکان رزمی
detached unit یکان مامورشده
designator code کد تشخیص یکان
presence فرستی در یکان
installation type نوع یکان
mobility تحرک یکان
distinguished unit یکان ممتاز
separates یکان مستقل
motorized یکان موتوری
stragglers گم شده از یکان
stragglers دورافتاده از یکان
unit supply تدارکات یکان
strangle دورافتادن از یکان
designation اسم یکان
unit train بنه یکان
activities قسمت یکان
designations اسم یکان
unit training اموزش یکان
organizations یکان قسمت
mechanized یکان مکانیزه
active یکان کادر
separate یکان مستقل
activity قسمت یکان
separated یکان مستقل
tactical command یکان تاکتیکی
unit structure سازمان یکان
single unit یکان مستقل
organisations یکان قسمت
organization یکان قسمت
sergeants سرگروهبان یکان
troop unit یکان سربازدار
troop unit یکان صنفی
service قسمت یکان
service force یکان خدمات
serviced قسمت یکان
support command یکان پشتیبانی
troop basis مبنای یکان
service unit یکان خدمات
straggler دورافتاده از یکان
composite یکان مرکب
composite یکان مختلط
shock troops یکان ضربت
straggler گم شده از یکان
pertinent یکان لاحق
single unit یکان منفرد
force structure استخوان بندی یکان
command liaison شبکه رابط یکان
general support یکان پشتیبانی عمومی
unit kilometer مصرف کیلومتری یکان
grenadier یکان نارنجک انداز
unit journal دفتر روزنامه یکان
unit distribution روش توزیع به یکان
unit distribution روش تقسیم به یکان
frontalier جزو یکان مرزی
type face نوع ارایش یکان
command budget estimate براورد بودجه یکان
command issuing office دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
force designator شماره ترتیب یکان
unit strength قدرت رزمی یکان
evader دور افتاده از یکان
distinguished unit citation نشان لیاقت یکان
pertinent وابسته به یکان مربوطه
distinguished unit citation نشان یکان برجسته
document file پرونده اسناد یکان
recovering جمع اوری یکان
division engineer یکان مهندسی لشگر
organic مربوط به یک قسمت یا یکان
recover جمع اوری یکان
paratroopers جمعی یکان چترباز
direct support unit یکان پشتیبانی مستقیم
mountaineer یکان کوهستانی کوهنورد
mountaineers یکان کوهستانی کوهنورد
force augmentation عناصر تقویتی یکان
unit train بنه اماد یکان
communication chief رئیس مخابرات یکان
using agency یکان استفاده کننده
recovers جمع اوری یکان
journals دفتر روزنامه یکان
zone of action منطقه عملیات یکان
detached unit یکان جدا شده
journal دفتر روزنامه یکان
paratrooper جمعی یکان چترباز
command axis محور حرکت یکان
scheme of command طرح عملیاتی یکان
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
stand bearer پرچم دار یکان
order of battle سازمان نیروهایا یکان
beach unit یکان تهیه بارانداز
beachmaster's unit یکان لجستیک ساحلی
cavalry unit یکان سوار نظام
composition ارایش یکان سازمان
mechanized infantry یکان پیاده مکانیزه
supported یکان پشتیبانی شده
forcing یکان قسمت نظامی
passive element یکان غیر فعال
staging unit یکان بارگیری کننده
compositions ارایش یکان سازمان
search attack unit یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
security council شورای حفافتی یکان
dispersion تفرقه گسترش یکان
service force یکان خدماتی دریایی
property book دفتر دارایی یکان
nonoperating strength جمعی غیرفعال در یکان
permanent party جمعی دایمی یکان
permanent oppointment اختصاص دایمی به یک یکان
safety officer افسر تامین یکان
forces یکان قسمت نظامی
force یکان قسمت نظامی
land tail باقیمانده زمینی یکان
requesting unit یکان تقاضا کننده
command یکان قرارگاه عمده
intransit یکان در حال حرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com