English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English Persian
pinhole سوراخ کردن برای گوشی یاز
Other Matches
to pink out leather چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
to talk in a whisper بیخ گوشی سر گوشی سخن گفتن شرشر کردن
concrete coring drill مته برای سوراخ کردن هسته بتن
acoustical trumpet گوشی برای کرها
angle drill ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
bottoming reamer وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
internal wrenching bolt پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
pinker سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinkest سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
putts ضربه برای انداختن به سوراخ
putt ضربه برای انداختن به سوراخ
putted ضربه برای انداختن به سوراخ
cancellate سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
holeable گوی اسان برای به سوراخ انداختن
bottoming tap وسیلهای برای دراوردن دندانه در یک سوراخ کور
night stool صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night chair صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
X distance سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
x punch سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
reperforator ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
spanned فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanning فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spans فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
sectors سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
sector سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
edges کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
riddles سوراخ سوراخ کردن
riddle سوراخ سوراخ کردن
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
dilly bag کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
port a punch card علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
gruyere cheese پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate ثقبه دار سوراخ سوراخ
transfix سوراخ کردن
scuttles سوراخ کردن
scuttle سوراخ کردن
pierces سوراخ کردن
steek سوراخ کردن
scuttled سوراخ کردن
stabbed سوراخ کردن
scuttling سوراخ کردن
gore سوراخ کردن
gored سوراخ کردن
goring سوراخ کردن
incising سوراخ کردن
delved سوراخ کردن
pierce سوراخ کردن
delves سوراخ کردن
stabs سوراخ کردن
punch سوراخ کردن
stab سوراخ کردن
boring سوراخ کردن
delving سوراخ کردن
delve سوراخ کردن
wear a hole in سوراخ کردن
to drill through سوراخ کردن
punches سوراخ کردن
drill سوراخ کردن
broached سوراخ کردن
drilled سوراخ کردن
to pick a hole in سوراخ کردن
bore سوراخ کردن
perforates سوراخ کردن
broach سوراخ کردن
perforate سوراخ کردن
foraminate سوراخ کردن
pool سوراخ کردن
to poke a hole in any thing سوراخ کردن
pools سوراخ کردن
to break open سوراخ کردن
broaches سوراخ کردن
pooled سوراخ کردن
gores سوراخ کردن
to punch a hole in سوراخ کردن
to set abroach سوراخ کردن
drills سوراخ کردن
to burn a hole سوراخ کردن
punched سوراخ کردن
bores سوراخ کردن
perforating سوراخ کردن
broaching سوراخ کردن
lack vt با گلوله سوراخ کردن
spits سوراخ کردن تف انداختن
transfixion عمل سوراخ کردن
burrs بامته سوراخ کردن
burred بامته سوراخ کردن
burring بامته سوراخ کردن
punches مهر کردن سوراخ
to peck a hole in با نوک سوراخ کردن
lancinate بانیزه سوراخ کردن
punctured سوراخ کردن شکست
broaching سوراخ کردن قایق
puncturing سوراخ کردن شکست
gride سوراخ کردن فرورفتن
punctures سوراخ کردن شکست
broaches سوراخ کردن قایق
broached سوراخ کردن قایق
burr بامته سوراخ کردن
to tear a hole in سوراخ یا پاره کردن
precision bore سوراخ کردن دقیق
puncture سوراخ کردن شکست
broach سوراخ کردن قایق
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
back drill از پشت سوراخ کردن
pecked بانوک سوراخ کردن
punched سوراخ ایجاد کردن
pecks بانوک سوراخ کردن
tusks سوراخ کردن یا کندن
tusk سوراخ کردن یا کندن
spit سوراخ کردن تف انداختن
punched مهر کردن سوراخ
pertusion عمل سوراخ کردن
prongs باچنگ ک سوراخ کردن
prong باچنگ ک سوراخ کردن
punch سوراخ ایجاد کردن
punch مهر کردن سوراخ
punches سوراخ ایجاد کردن
pecking بانوک سوراخ کردن
peck بانوک سوراخ کردن
hollow forge سوراخ کردن گرم
peeped از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
unkennel از سوراخ یا لانه بیرون کردن
back drilling attachment تجهیزات سوراخ کردن از پشت
slotting سوراخ کردن شکاف کوچک
slots سوراخ کردن شکاف کوچک
notch شکاف چوبخط سوراخ کردن
drills سوراخ کردن چاه کندن
puncture سوراخ کردن پنچر شدن
puncturing سوراخ کردن پنچر شدن
jab خنجر زدن سوراخ کردن
jabbed خنجر زدن سوراخ کردن
jabbing خنجر زدن سوراخ کردن
jabs خنجر زدن سوراخ کردن
punctured سوراخ کردن پنچر شدن
punctures سوراخ کردن پنچر شدن
drilled سوراخ کردن چاه کندن
drill سوراخ کردن چاه کندن
notches شکاف چوبخط سوراخ کردن
slot سوراخ کردن شکاف کوچک
rupture شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
bores وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
fraise گشادتر کردن سوراخ اره مدور
bore وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
borer هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
ruptures شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupturing شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
karatonyxis عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
lanciation سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
jackhammer مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
perforate سوراخ کردن نفوذ کردن
punches منگنه کردن سوراخ کردن
penetrated رخنه کردن سوراخ کردن
perforates سوراخ کردن نفوذ کردن
punched منگنه کردن سوراخ کردن
penetrate رخنه کردن سوراخ کردن
perforating سوراخ کردن نفوذ کردن
impaling سوراخ کردن احاطه کردن
impales سوراخ کردن احاطه کردن
punch منگنه کردن سوراخ کردن
stick سوراخ کردن نصب کردن
impale سوراخ کردن احاطه کردن
thrusts سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusting سوراخ کردن رخنه کردن در
gimlets سوراخ کردن مته کردن
penetract رخنه کردن سوراخ کردن
gimlet سوراخ کردن مته کردن
thrust سوراخ کردن رخنه کردن در
impaled سوراخ کردن احاطه کردن
penetrates رخنه کردن سوراخ کردن
head phone گوشی سر
receivers گوشی
triangularity سه گوشی
binaural دو گوشی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com