Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (37 milliseconds)
English
Persian
broach
سوراخ کردن قایق
broached
سوراخ کردن قایق
broaches
سوراخ کردن قایق
broaching
سوراخ کردن قایق
Other Matches
broach
سوراخ شدن قایق
broaching
سوراخ شدن قایق
broached
سوراخ شدن قایق
broaches
سوراخ شدن قایق
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
riddles
سوراخ سوراخ کردن
riddle
سوراخ سوراخ کردن
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
drills
سوراخ کردن
incising
سوراخ کردن
drill
سوراخ کردن
drilled
سوراخ کردن
to burn a hole
سوراخ کردن
delves
سوراخ کردن
delving
سوراخ کردن
perforating
سوراخ کردن
delved
سوراخ کردن
delve
سوراخ کردن
perforates
سوراخ کردن
perforate
سوراخ کردن
to break open
سوراخ کردن
punches
سوراخ کردن
broached
سوراخ کردن
broaches
سوراخ کردن
boring
سوراخ کردن
broaching
سوراخ کردن
steek
سوراخ کردن
pierces
سوراخ کردن
broach
سوراخ کردن
punch
سوراخ کردن
goring
سوراخ کردن
pool
سوراخ کردن
pooled
سوراخ کردن
pools
سوراخ کردن
punched
سوراخ کردن
gores
سوراخ کردن
gored
سوراخ کردن
gore
سوراخ کردن
pierce
سوراخ کردن
foraminate
سوراخ کردن
stab
سوراخ کردن
wear a hole in
سوراخ کردن
scuttle
سوراخ کردن
bores
سوراخ کردن
scuttled
سوراخ کردن
scuttles
سوراخ کردن
scuttling
سوراخ کردن
to set abroach
سوراخ کردن
transfix
سوراخ کردن
to punch a hole in
سوراخ کردن
to drill through
سوراخ کردن
stabbed
سوراخ کردن
to poke a hole in any thing
سوراخ کردن
to pick a hole in
سوراخ کردن
bore
سوراخ کردن
stabs
سوراخ کردن
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
barge
با قایق حمل کردن
barges
با قایق حمل کردن
barged
با قایق حمل کردن
boats
قایق رانی کردن
swamps
غرق کردن قایق
swamping
غرق کردن قایق
swamped
غرق کردن قایق
boat
قایق رانی کردن
capsize
واژگون کردن قایق
capsized
واژگون کردن قایق
capsizes
واژگون کردن قایق
swamp
غرق کردن قایق
capsizing
واژگون کردن قایق
prongs
باچنگ ک سوراخ کردن
burring
بامته سوراخ کردن
burrs
بامته سوراخ کردن
punch
سوراخ ایجاد کردن
pecking
بانوک سوراخ کردن
pecks
بانوک سوراخ کردن
burr
بامته سوراخ کردن
punch
مهر کردن سوراخ
pecked
بانوک سوراخ کردن
to peck a hole in
با نوک سوراخ کردن
to tear a hole in
سوراخ یا پاره کردن
punches
مهر کردن سوراخ
lancinate
بانیزه سوراخ کردن
prong
باچنگ ک سوراخ کردن
hollow forge
سوراخ کردن گرم
burred
بامته سوراخ کردن
lack vt
با گلوله سوراخ کردن
peck
بانوک سوراخ کردن
gride
سوراخ کردن فرورفتن
puncture
سوراخ کردن شکست
tusk
سوراخ کردن یا کندن
To bark up the wrong tree.
<idiom>
[سوراخ دعا را گم کردن]
punctured
سوراخ کردن شکست
back drill
از پشت سوراخ کردن
puncturing
سوراخ کردن شکست
punctures
سوراخ کردن شکست
precision bore
سوراخ کردن دقیق
tusks
سوراخ کردن یا کندن
pertusion
عمل سوراخ کردن
transfixion
عمل سوراخ کردن
spit
سوراخ کردن تف انداختن
spits
سوراخ کردن تف انداختن
punches
سوراخ ایجاد کردن
punched
مهر کردن سوراخ
punched
سوراخ ایجاد کردن
peeps
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
ground tackle
وسیله مهار کردن قایق
ship water
نفوذ کردن اب بداخل قایق
scow
با قایق چهارگوش حمل کردن
cast off
باز کردن طناب قایق
bail
عمل خارج کردن اب قایق
slot
سوراخ کردن شکاف کوچک
slotting
سوراخ کردن شکاف کوچک
slots
سوراخ کردن شکاف کوچک
notch
شکاف چوبخط سوراخ کردن
puncturing
سوراخ کردن پنچر شدن
puncture
سوراخ کردن پنچر شدن
drills
سوراخ کردن چاه کندن
punctured
سوراخ کردن پنچر شدن
punctures
سوراخ کردن پنچر شدن
back drilling attachment
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
drilled
سوراخ کردن چاه کندن
notches
شکاف چوبخط سوراخ کردن
unkennel
از سوراخ یا لانه بیرون کردن
jabbing
خنجر زدن سوراخ کردن
jabs
خنجر زدن سوراخ کردن
jab
خنجر زدن سوراخ کردن
drill
سوراخ کردن چاه کندن
jabbed
خنجر زدن سوراخ کردن
mooring
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
lighter
با قایق باری کالا حمل کردن
lighters
با قایق باری کالا حمل کردن
steamboat
قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
borer
هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
rupturing
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
stave
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
bores
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
fraise
گشادتر کردن سوراخ اره مدور
bore
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
karatonyxis
عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
rupture
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
pinhole
سوراخ کردن برای گوشی یاز
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
foldboat
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
port
بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
concrete coring drill
مته برای سوراخ کردن هسته بتن
lanciation
سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
jackhammer
مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
stick
سوراخ کردن نصب کردن
penetract
رخنه کردن سوراخ کردن
impaling
سوراخ کردن احاطه کردن
thrusts
سوراخ کردن رخنه کردن در
perforate
سوراخ کردن نفوذ کردن
perforates
سوراخ کردن نفوذ کردن
perforating
سوراخ کردن نفوذ کردن
thrust
سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusting
سوراخ کردن رخنه کردن در
penetrate
رخنه کردن سوراخ کردن
punched
منگنه کردن سوراخ کردن
penetrated
رخنه کردن سوراخ کردن
punches
منگنه کردن سوراخ کردن
impaled
سوراخ کردن احاطه کردن
penetrates
رخنه کردن سوراخ کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com