English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
Other Matches
farm price supports حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
agricultural price policy سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
agribusiness تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
farm technology روش فنی کشاورزی تکنولوژی کشاورزی
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
monetrarist keynesian debate اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
elevator انبار غله | [کشاورزی] | جای غله خیز [کشاورزی]
monetarists طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
agricultural کشاورزی
arboretum کشاورزی
agronomy کشاورزی
agriculture کشاورزی
plantership کشاورزی
agronomic کشاورزی
farming کشاورزی
husbandry کشاورزی
rural کشاورزی
tillage کشاورزی
agriculture کشاورزی برزگری
to follow the plough کشاورزی کردن
agricultural products محصولات کشاورزی
agricultral waste پسماند کشاورزی
farm surplus مازاد کشاورزی
agricultural revolution انقلاب کشاورزی
vegetable soil خاک کشاورزی
farm yields بازده کشاورزی
farm labors کارگران کشاورزی
agricultural cooperatives تعاونیهای کشاورزی
farming کشاورزی برزیگری
agricultural pollution الودگی کشاورزی
agricultural investigation تجسسات کشاورزی
agricultural implements الات کشاورزی
agricultural projects طرحهای کشاورزی
manure کود کشاورزی
extensive agriculture کشاورزی سطحی
agricultural sector بخش کشاورزی
agricultural fluctuations نوسانهای کشاورزی
agricultural economics اقتصاد کشاورزی
agricultural credit اعتبار کشاورزی
extensive agriculture کشاورزی وسیع
elevator انبار دانه [کشاورزی]
geoponic مربوط به کشاورزی یاکشتکاری
anticrop agent عامل ضدمحصولات کشاورزی
agricultural extension services خدمات ترویج کشاورزی
agricultural mechanization ماشینی کردن کشاورزی
raw produce محصول طبیعی یا کشاورزی
agricultural planning برنامه ریزی کشاورزی
hay loader لودر یونجه [کشاورزی]
agriculturalist دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
sovkhoz موسسه کشاورزی وروستایی
agriculturist دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
outturn محصول کشاورزی یاصنعتی
extensive agricultuse کشاورزی غیر محدود
agroecosystem بوم سازگان کشاورزی
georgic وابسته به کشاورزی روستایی
ageicultural مربوطبه کشاورزی یاکشتکاری
agricultural labor productivity بهره دهی کارگر کشاورزی
hacienda بنگاه کشاورزی یا معدن ومانند ان
He reanimated the Iranian agriculture. کشاورزی ایران رازنده کرد
granger عضو انجمن پشتی بانان کشاورزی
basic crops محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
abetment حمایت
lee حمایت
protectorship حمایت
protection حمایت
vindication حمایت
auspices حمایت
advocation حمایت
patronage حمایت
sponsorship حمایت
aided حمایت
aiding حمایت
aid حمایت
in suppotrtof به حمایت
belay حمایت
support حمایت
egis حمایت
sustains حمایت کردن از
to take under one's wing حمایت کردن
covering a man حمایت فوروارد
emotional support حمایت عاطفی
vindicable حمایت کردنی
vindicative حمایت امیز
maintrain حمایت کردن از
dynamic balay حمایت متحرک
self support حمایت از خود
propugn حمایت کردن از
price support حمایت قیمت
overprotection حمایت مفرط
price support حمایت قیمتی
belayer حمایت کننده
maintenance of membership حمایت از عضویت
shelters محافظت حمایت
defending حمایت کردن
support حمایت کردن
to defend [from] حمایت کردن [از]
upholds حمایت کردن از
uphold حمایت کردن از
sustain حمایت کردن از
sustained حمایت کردن از
maintenance حمایت خرجی
vindicate حمایت کردن از
vindicated حمایت کردن از
defends حمایت کردن
to agitate [for] حمایت کردن
defended حمایت کردن
defend حمایت کردن
aiding حمایت کردن
aided حمایت کردن
aid حمایت کردن
protect حمایت کردن
protecting حمایت کردن
protects حمایت کردن
vindicates حمایت کردن از
vindicating حمایت کردن از
partisanship هواخواهی حمایت
protection حراست حمایت
shelter محافظت حمایت
sheltering محافظت حمایت
sheltered محافظت حمایت
combine harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine [combine harvester] کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
latifundium ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
corn harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
extensive cultivation بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
harvester-thresher [rare] کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
vindicatory مربوط به دفاع و حمایت
statolatry حمایت ازقدرت مرکزی
environmetal protection حمایت محیط زیستی
stand one's ground <idiom> حمایت از جایگاه شخص
consumerism حمایت از مصرف کننده
stead گذاشتن حمایت کردن
protege حمایت شده شاگرد
assist پیوستن به حمایت کردن از
espouses شوهردادن حمایت کردن از
espoused شوهردادن حمایت کردن از
assists پیوستن به حمایت کردن از
bring up صعود با حمایت از بالا
espousing شوهردادن حمایت کردن از
belay on علامت با طناب در حمایت
consumer protection حمایت از مصرف کننده
assisting پیوستن به حمایت کردن از
auspice سایه حمایت توجهات
protectionism مکتب طرفدار حمایت
espouse شوهردادن حمایت کردن از
assisted پیوستن به حمایت کردن از
protectionist طرفدار حمایت از صنایع داخلی
Thank you for your support با تشکر برای حمایت شما.
protectionists طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
supportable حمایت کردنی تاب اوردنی
protectionism سیستم حمایت از تولیدات داخلی
maintains حمایت کردن از مدعی بودن
maintained حمایت کردن از مدعی بودن
maintain حمایت کردن از مدعی بودن
price support system نظام قیمتهای حمایت شده
consumer organization سازمان حمایت از مصرف کنندگان
protectionist طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
to stand by a person از کسی پشتی یا حمایت یانگهداری کردن
in law کسی که تحت حمایت قانون است
stick one's neck out <idiom> مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
price support قیمت حمایت شده از طرف دولت
price support تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
out law کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
politic سیاست
king craft سیاست
kingcraft سیاست
politics سیاست
politcs سیاست
policy سیاست
policies سیاست
diplomacy فن سیاست
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
protect home judustry حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
acrobat سیاست باز
politcs علم سیاست
the policy of the government سیاست دولت
policy of contianment سیاست تحدیدی
policy makers سیاست گذاران
anti development policy سیاست ضد توسعه
anti inflationary policy سیاست انقباضی
realpolitik سیاست عملی
public life زندگی در سیاست
politicians وارددر سیاست
commercial policy سیاست بازرگانی
budgetary policy سیاست بودجهای
politcs سیاست شناسی
policy making سیاست گذاری
social policy سیاست اجتماعی
restrictionism سیاست محدودیت
policies مسلک سیاست
politicians اهل سیاست
public policy سیاست عمومی
politician وارددر سیاست
politician اهل سیاست
policy مسلک سیاست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com