Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
working fluid
سیال عامل
Search result with all words
working lead fluid
سیال متحرک یا عامل
Other Matches
fluidal
مانندجسم سیال یامایع وابسته به جسم سیال
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
cyanogen agent
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shelling
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
piggyback
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggybacks
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
blood agent
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
transport stream
ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
EXE file
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
fluids
سیال
fluid
سیال
unthickened
سیال
fulidal
سیال
fluid centre
مرکز سیال
intransit strenth
پرسنل سیال
fluid capital
سرمایه سیال
intransit stock
اماد سیال
fluid intelligence
هوش سیال
real fluid
سیال واقعی
fluid resistance
مقاومت سیال
ideal fluid
سیال ایده ال
influent
سیال ورودی
superfluid
ابر سیال
mobile
سیال تغییرپذیر
mobiles
سیال تغییرپذیر
mobile
روان سیال
fluids
جسم سیال
working fluid
سیال متحرک
electric fluid
سیال برقی
effluents
سیال خروجی
floating
سیال مواج
fluid
جسم سیال
perfect fluid
سیال کامل
floating reserve
احتیاط سیال
effluent
سیال خروجی
mobiles
روان سیال
brain storming
سیال سازی ذهن
bleed
فرار کردن یک سیال
bleeds
فرار کردن یک سیال
fluid bed vulcanization
وولکانش در بستر سیال
fluor
قاعدگی زنان سیال
fluidic
وابسته بجسم سیال
fluid bed polymerization
بسپارش در بستر سیال
maintenance float
شارژ انبار سیال
viscous stress
تنش برش سیال
visualization
مرئی ساختن سیال
MS DOS
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
whirling
چرخش یا دوران جریان سیال
whirled
چرخش یا دوران جریان سیال
whirl
چرخش یا دوران جریان سیال
baffle
منحرف کننده جریان سیال
baffled
منحرف کننده جریان سیال
baffles
منحرف کننده جریان سیال
baffling
منحرف کننده جریان سیال
whirls
چرخش یا دوران جریان سیال
supercritical fluid chromatography
کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
vapor lock
قطع کامل جریان سیال
fluid adjustment screw
پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
fluidic
مایع مانند جسم سیال یامایع
floatation
اضافی بودن سطح سیال اماد
vorticity
میزان برداری دوران موضعی سیال
vortex flow
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
s.f.c
chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
underway
در جریان در راه عملیات لجستیکی سیال دریایی
coanda effect
گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
circulation
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
circulations
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
prill
بصورت کپسول دراوردن سیال وجاری ساختن
vortex sheet
لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
reynolds stress
تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
reynolds number
مهمترین ضریب بدون دیمانسیون در نمایش اشل جریان سیال
hydraulic fluid
سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
supercritical fluid chromatography/mass
spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
notch
بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
notches
بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
velocity gradiant
میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
head pessure
فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
viscosity valve
شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
coffin
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
s.f.c/m.s
mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
coffins
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
reed valve
شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
pitot tube
لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
cross flow
دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
polar motion
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
real stagnation point
نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
venturi
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
mobile warfare
جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
vortex tube
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
zahn cup
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
cold thrust
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
vortex separation
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fluidify
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
orifice meter
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant displacement pump
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
attorneys
عامل
doer
عامل
attorney
عامل
acting
عامل
device
عامل
devices
عامل
propellant
عامل
doers
عامل
parameter
عامل
parameters
عامل
agent
عامل
agent representative
عامل
agents
عامل
assignee
عامل
principals
عامل
principal
عامل
procurator
عامل
procurators
عامل
operating
عامل
action
عامل
actions
عامل
element
عامل
propellants
عامل
elements
عامل
coagent
هم عامل
active
عامل
v factor
عامل وی
factor
عامل
operative
عامل
operatives
عامل
propellent
عامل
operant
عامل
factors
عامل
functionery
عامل
operator
عامل
agency
عامل
agencies
عامل
operators
عامل
air entraining agent
عامل هوادهنده
oxidizing agent
عامل اکسیداسیون
reactor
عامل واکنش
igniting agent
عامل احتراق
prime movers
عامل محرک کل
anticrop agent
عامل ضد غلات
oxidizing agent
عامل اکسنده
chemical agent
عامل شیمیایی
potential
<adj.>
عامل بالقوه
precipitating factor
عامل اشکارساز
lacrimatory factor
عامل اشک زا
precipitant
عامل رسوب
parasiticide
عامل طفیلی کش
prime mover
عامل محرک کل
reactors
عامل واکنش
aborticide
عامل سقط
absorbing agent
عامل جذب
active defense
دفاع عامل
active element
عنصر عامل
active material
مواد عامل
operating agency
شعبه عامل
masking agent
عامل پوشاننده
operating handle
دستگیره عامل
addition agent
عامل افزودنی
active defense
پدافند عامل
adhesion agent
عامل چسبندگی
acting company
شرکت عامل
acid function
عامل اسیدی
accountable disbursing officer
افسر عامل
limiting factor
عامل محدودکننده
operating system/
سیستم عامل دو
dual agent
عامل دو جانبه
fixing agent
عامل تثبیت
unique factor
عامل یگانه
structure factor
عامل ساختار
be-all and end-all
عامل عمده
self execuiting
عامل فی نفسه
sealant
عامل درزگیر
safety factor
عامل تامین
foaming agent
عامل کف زای
developer agent
عامل فهور
depressant
عامل پریشانی
demasking agent
عامل عریانساز
firing device
عامل منفجرکننده
factorization
عامل بندی
distractor
عامل حواسپرتی
distilled mustard
عامل خردلی
dispersing agent
عامل پاشنده
executive agent
عامل اجرایی
extrinsic factor
عامل خارجی
factor of production
عامل تولید
disbursing officer
افسر عامل
factor of safety
عامل تامین
factor of safety
عامل اطمینان
factoring
عامل یابی
factoring agent
عامل تنزیل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com