Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
English
Persian
grounded field
سیم پیچ متصل به زمین
Search result with all words
shield
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
shields
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
bow line
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
electrostatic
محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
Faraday cage
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
GND
مدار الکتریکی متصل به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر
Other Matches
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
conjunct
متصل
joint
متصل
on line
متصل
contiguous
متصل
continuous
متصل
connected
متصل
anchored
متصل به
clung
متصل
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
syndetic
متصل شده
coupler
متصل کننده
coherently
بطور متصل
adjacent span
دهانه متصل
link
متصل کردن
basifixed
متصل در پایه
tying
متصل کننده
tie down
متصل کردن
pans
متصل کردن
applies
متصل کردن
pan-
متصل کردن
interlock
متصل شدن
interlocked
متصل شدن
interlocking
متصل شدن
connect
متصل کردن
joggle
متصل کردن
connects
متصل کردن
joggled
متصل کردن
joggles
متصل کردن
joggling
متصل کردن
colligate
متصل کردن
connectedly
بطور متصل
connecting arrangement
ترتیب متصل
connective
متصل کننده
splicer
متصل کننده
connector
متصل کننده
applying
متصل کردن
apply
متصل کردن
interlocks
متصل شدن
pan
متصل کردن
ligature
دخشههای متصل
interurban
متصل بشهر ها
adjoin
متصل کردن
adjoined
متصل کردن
join
متصل کردن
joined
متصل کردن
adjoins
متصل کردن
joins
متصل کردن
male connector
متصل کننده نر
lacer
متصل کننده
attachments
نمائات متصل
off line
غیر متصل
cartridges
بخش متصل
engagedness
متصل بهم
adjacent span
دهانه متصل
fixed shell
گلوله متصل
cartridge
بخش متصل
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
united pawns
پیادههای متصل شطرنج
connected passes pawns
پیادههای رونده متصل
adjoined
افزودن متصل شدن
connected load
بار متصل شده
connected load
بار خارجی متصل
pinned
متصل کردن به گیرافتادن
pinning
متصل کردن به گیرافتادن
chockablock
بهم متصل وپیوسته
adjoin
افزودن متصل شدن
pin
متصل کردن به گیرافتادن
abutted
متصل بودن یاشدن
ballcock
سیفون و ابزار متصل به آن
ballcocks
سیفون و ابزار متصل به آن
abuts
متصل بودن یاشدن
enjoin
بهم متصل کردن
shafting
میله بهم متصل
enjoined
بهم متصل کردن
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
abut
متصل بودن یاشدن
enjoining
بهم متصل کردن
enjoins
بهم متصل کردن
tie in
<idiom>
به چیزدیگری متصل کردن
kirkyard
گورستان متصل بکلیسا
adjoins
افزودن متصل شدن
parallelling
تعداد آدرسهای متصل به هم
splices
باهم متصل کردن
parallelled
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleled
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleling
تعداد آدرسهای متصل به هم
spliced
باهم متصل کردن
splice
باهم متصل کردن
corbel-course
زیر سری متصل
catenate
پیوستن متصل کردن
splicing
باهم متصل کردن
parallel
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallels
تعداد آدرسهای متصل به هم
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
bond
متصل کردن چسباندن اتصال
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
interconnection
بخش ماده متصل به دو وسیله
to be connected
بهم پیوسته
[متصل]
بودن
concatenated data set
مجموعه داده ها متصل شده
connexions
اتصال یا چیزی که متصل میشود
gang hook
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
ligature
دو یاچند حرف متصل بهم
continous
متصل متوالی بدون وقفه
catena
سریهای متصل شده concatenate
united pressed pawns
پیادههای رونده متصل شطرنج
connection
اتصال یا چیزی که متصل میشود
adjacent
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
untapped
<adj.>
متصل نشده
[در وسط مدار]
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
vestry
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
vestries
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
to plug
متصل کردن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
forests
تعداد درختهای ساختار داده متصل
forest
تعداد درختهای ساختار داده متصل
connection of loom pieces
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
universal joint
دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
gang hook
دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
camshafts
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
camshaft
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
dowel
بامیخ پرچ بهم متصل کردن
stemson
چوب منحنی شکل متصل بجلوکشتی
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
blade butt
انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
faceplate
صفحه فلزی یا چوبی متصل به چرخ تراش
OLE container object
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
plowhead
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
stylolite
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
drains
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
draining
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
drained
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
destination
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
destinations
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
bat weight
وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
drain
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
thoroughbrace
تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
trailer camp
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
daisy chain
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
seam
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
ca
Arrangment Connecting ارایش و ترتیب به صورت پیوندی و متصل
seams
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
associated document
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
associated file
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
meshing
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshes
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
mesh
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
backplane
مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
interplane strut
پایه هایی که دو بال هواپیماهای دوباله را به هم متصل میکند
bulb root
وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
combinational
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
ring
نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
organometallic
ترکیباتی که در ان اتم فلزی به رادیکالهای الی متصل شده است
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
objected
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objecting
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com