English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (7 milliseconds)
English Persian
jump start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
Other Matches
incipit شروع و اغاز
alpha اغاز شروع
alphas اغاز شروع
begins اغاز نهادن شروع کردن
begin اغاز نهادن شروع کردن
false start اغاز نادرست خطا در شروع
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
initiated اغاز کردن شروع کردن
initiate اغاز کردن شروع کردن
initiates اغاز کردن شروع کردن
initiating اغاز کردن شروع کردن
stx شروع متن اغاز متن
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
dawned اغاز اغاز شدن
dawning اغاز اغاز شدن
dawns اغاز اغاز شدن
dawn اغاز اغاز شدن
set up مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
head way بجلو
onward بجلو
propels بجلو راندن
propel بجلو راندن
prefrontal بجلو مغز
propelled بجلو راندن
inclining خمیدگی بجلو و پایین
ap koobi seogi راه رفتن بجلو
slide chasse حرکت با یک پا بجلو و فشار
Keep moving! بجلو برو [بروید] !
start off شروع کردن شروع شدن
rocket propulsion حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
ap joo choom ایستادن اسب سواری بجلو
ap dellyo chagi ضربه پا بجلو در زاویه 54درجه
go long تلاش درپاس طولانی بجلو
antrorse خمیده بجلو یا متمایل ببالا
sidestep traverse صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
sculls حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
Move along, please! [in a crowd] لطفا بجلو حرکت کنید! [در جمعیتی]
scull حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculled حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
french heel پاشنه کفش زنانه بلند وخمیده بجلو
jack knife خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
balestra پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
lunge حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
skulls حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
lunged حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
front drop پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
skull حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
lunges حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
quarterback sneak حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
scull حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
sculled حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
sculls حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
shoot the duck حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
set forward جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
initiation شروع کار شروع
hitch and go نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
cradled نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradle نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradles نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
goofy foot موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
telemark پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
commencement اغاز
jump off اغاز
initation اغاز
inception اغاز
inchoation اغاز
incipience or ency اغاز
initiation اغاز
origins اغاز
origin اغاز
primordium اغاز
originationu اغاز
authorship اغاز
instep اغاز
insteps اغاز
kick-off اغاز
abinitio از اغاز
kick-offs اغاز
getaway اغاز
initio در اغاز
outset اغاز
getaways اغاز
kick off اغاز
entrance اغاز
exordium اغاز
onset اغاز
venues اغاز
get away اغاز
venue اغاز
beginnings اغاز
scratch line خط اغاز
entranced اغاز
entrances اغاز
entrancing اغاز
beginning اغاز
terminus a que اغاز
mazurka پرش از عقب یک اسکیت با نیم چرخش و برگشت بجلو همان اسکیت و سر خوردن روی پای دیگر
inaugurates اغاز کردن
inaugurating اغاز کردن
at first در اغاز کار
at the start در اغاز کار
debut اغاز کار
debuts اغاز کار
initiating اغاز کردن
revival اغاز رونق
initiates اغاز کردن
alpha and omega اغاز و فرجام
push off اغاز کردن
inaugurate اغاز کردن
uppermost از اغاز از ابتدا
inaugurated اغاز کردن
nodal point نقطه اغاز
initials واقع در اغاز
leadoff اغاز ضربت
initialling واقع در اغاز
lead off اغاز کردن
commence اغاز کردن
initiated اغاز کردن
jump off اغاز حمله
commencing اغاز کردن
begins اغاز کردن
begin اغاز کردن
introductive اغاز کننده
initial point نقطه اغاز
inchoate اغاز کردن
thru از اغاز تاانتها
incept اغاز کردن
begins اغاز شدن
revivals اغاز رونق
initiate اغاز کردن
initialled واقع در اغاز
initialing واقع در اغاز
takeoffs اغاز پرش
initial واقع در اغاز
commenced اغاز کردن
takeoff اغاز پرش
begin اغاز شدن
commences اغاز کردن
from a to izzard از اغاز تا انجام
inaugurator اغاز کننده
to take to اغاز نهادن
soft start اغاز نرم
self initiated خود اغاز
birth اغاز زاد
to push off اغاز کردن
launches اغاز کردن
start of taxt اغاز متن
primes درجه یک اغاز
launching اغاز کردن
prime درجه یک اغاز
birth اغاز کردن
primed درجه یک اغاز
wire to wire از اغاز تا فرجام
births اغاز کردن
som اغاز پیام
initialed واقع در اغاز
start of heading اغاز سرفصل
launched اغاز کردن
launch اغاز کردن
births اغاز زاد
start bit بیت اغاز
start of message اغاز پیام
hajime اغاز مبارزه کاراته
set position اماده در نقطه اغاز
exordial مربوط به اغاز یا مقدمه
prefaces اغاز پیش گفتار
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
staggering خط اغاز مسیر هر دونده
initial boiling point نقطه اغاز جوشش
prefaced اغاز پیش گفتار
preface اغاز پیش گفتار
prefacing اغاز پیش گفتار
grid start حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
through از اغاز تا انتها کاملا
flagman پرچم دار خط اغاز
start bit ذرهء اغاز نما
guard line خط اغاز مسابقه شمشیربازی
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
eolithic متعلق به اغاز عصرسنگ
originates اغاز شدن یاکردن
multilaunching اغاز بکار چندتایی
new departure اغاز رویه تازه
to take arms جنگ اغاز کردن
originating اغاز شدن یاکردن
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stages قراردادن اتومبیل در خط اغاز
aurora سرخی شفق اغاز
decadence فساد اغاز ویرانی
era اغاز تاریخ عصر
pullulate اغاز توسعه نهادن
eras اغاز تاریخ عصر
staggers خط اغاز مسیر هر دونده
upfield نقطه اغاز بازی
stagger خط اغاز مسیر هر دونده
jump the gum خطا در اغاز پرش
reoccupy دوباره اغاز کردن
corrosive attack اغاز و توسعه خورندگی
kick off ضربه اغاز بازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com