Dictiornary-Farsi | شما اشتباه کردید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
you are written	شما اشتباه کردید


Other Matches

range error	اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
you did right	خوب کردید
it is very kind of you	خیلی التفات کردید
you did right	کار صحیحی کردید
you did w to leave the place	خوب کاری کردید که از انجارفتید
why did you mention that onep	چه شد که ان یکی را بخصوص ذکر کردید
what made you so late	چه شد که این همه دیر کردید
You have cut my hair very short .	سرم را ( موهایم را ) خیلی کوتاه کردید
glitches	یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch	یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom>	درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.]	این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
datum error	اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error	اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
goofing	اشتباه
goofs	اشتباه
goof	اشتباه
goofed	اشتباه
faults	اشتباه
false <adj.>	اشتباه
faulted	اشتباه
in error <adj.>	اشتباه
faux pas	اشتباه
clanger	اشتباه
mistakenness	اشتباه
to put one in the wrong	اشتباه
snafu	اشتباه
fallacies	اشتباه
fallacy	اشتباه
lap sus	اشتباه
jeofail	اشتباه
inerrant	بی اشتباه
fault	اشتباه
flounder	اشتباه
floundered	اشتباه
floundering	اشتباه
flounders	اشتباه
errancy	اشتباه
incorrectness	اشتباه
fumble	اشتباه
fumbled	اشتباه
mistake	اشتباه
fumbles	اشتباه
mix-ups	اشتباه
barratry	اشتباه
tripped	اشتباه
trips	اشتباه
trip	اشتباه
discrepancy	اشتباه
mistaking	اشتباه
mistakes	اشتباه
overseen	در اشتباه
wrongs	اشتباه
errors	اشتباه
wrong	اشتباه
mix-up	اشتباه
wronging	اشتباه
error	اشتباه
mix up	اشتباه
mils trip	اشتباه میلیمی
misguidely	از روی اشتباه
miscue	اشتباه کردن
misplay	بازی اشتباه
metachronism	اشتباه تاریخی
misstep	اشتباه درقضاوت
mistake of law	اشتباه حکمی
mistakable	قابل اشتباه
mistake of fact	اشتباه موضوعی
mistaken party	اشتباه کننده
malentendu	اشتباه فهمیدن
deflection error	اشتباه سمت
deflection error	اشتباه انحراف
dispersion error	اشتباه پراکندگی
deflection error	اشتباه سمتی
dead shot	تیر اشتباه
computational	اشتباه در محاسبه
by accident <adv.>	بطور اشتباه
boner	اشتباه مضحک
blunderingly	ازروی اشتباه
blooper	اشتباه احمقانه
absolute error	اشتباه مطلق
boo boo	اشتباه کاری
lapsus linguac	اشتباه لپی
mistaken	اشتباه کرده
lapsus memoriac	اشتباه یا لغزش
delivery error	اشتباه در تیراندازی
inadvertently <adv.>	بطور اشتباه
as a result of a mistake <adv.>	بطور اشتباه
by a mistake <adv.>	بطور اشتباه
by mistake <adv.>	بطور اشتباه
wrongly <adv.>	بصورت اشتباه
phonily <adv.>	بصورت اشتباه
incorrectly <adv.>	بصورت اشتباه
faultily <adv.>	بصورت اشتباه
falsely <adv.>	بصورت اشتباه
wrongly <adv.>	بطور اشتباه
phonily <adv.>	بطور اشتباه
unintentionally <adv.>	بطور اشتباه
spuriously <adv.>	بطور اشتباه
spuriously <adv.>	بصورت اشتباه
unintentionally <adv.>	بصورت اشتباه
inadvertently <adv.>	بصورت اشتباه
by accident <adv.>	بصورت اشتباه
as a result of a mistake <adv.>	بصورت اشتباه
by a mistake <adv.>	بصورت اشتباه
by mistake <adv.>	بصورت اشتباه
incorrectly <adv.>	بطور اشتباه
faultily <adv.>	بطور اشتباه
off the beam <idiom>	اشتباه ،خطا
I made a mistake . I was wrong.	من اشتباه کردم
you are mistaken	در اشتباه هستید
to set	از اشتباه دراوردن
to put wise	از اشتباه دراوردن
to make an error	اشتباه کردن
to make a mistake	اشتباه کردن
systematic error	اشتباه سیستماتیک
syntax error	اشتباه ترکیبی
professional misconduct	اشتباه حرفهای
probable error	اشتباه احتمالی
peccant	اشتباه کار
parachronism	اشتباه تاریخی
miswrite	اشتباه نوشتن
trip up <idiom>	اشتباه کردن
make a mistake <idiom>	اشتباه کردن
falsely <adv.>	بطور اشتباه
unmistakable	خالی از اشتباه
typo	اشتباه تایپی
typing error	اشتباه تایپی
to goof up [American E]	اشتباه کردن
slip of the tongue <idiom>	اشتباه لپی
to read wrong	اشتباه [ی] خواندن
mistakenness	در اشتباه بودن
blunders	اشتباه لپی
blundered	اشتباه لپی
blundered	اشتباه بزرگ
blunder	اشتباه کردن
blunder	اشتباه لپی
misprints	اشتباه چاپی
blunder	اشتباه بزرگ
blamed	اشتباه گناه
blames	اشتباه گناه
blaming	اشتباه گناه
blundered	اشتباه کردن
blame	اشتباه گناه
fumbled	اشتباه کردن
blunders	اشتباه بزرگ
fumbles	اشتباه کردن
unerring	اشتباه نشدنی
bedlam	اشتباه شدید
misprint	اشتباه چاپی
blundering	اشتباه کردن
blundering	اشتباه لپی
blundering	اشتباه بزرگ
bungler	اشتباه کار
bunglers	اشتباه کار
peccadillo	اشتباه کوچک
disabusing	از اشتباه دراوردن
goof	اشتباه کردن
misconstrued	اشتباه کردن
misconstrues	اشتباه کردن
disabuses	از اشتباه دراوردن
erroneous	غلط اشتباه
disabused	از اشتباه دراوردن
disabuse	از اشتباه دراوردن
misconstruing	اشتباه کردن
misconstrue	اشتباه کردن
goofed	اشتباه کردن
goofs	اشتباه کردن
oversights	اشتباه نظری
peccadilloes	اشتباه کوچک
goofing	اشتباه کردن
oversight	اشتباه نظری
peccadillos	اشتباه کوچک
miscalculations	محاسبه اشتباه
miscalculation	محاسبه اشتباه
bloomer	اشتباه احمقانه
slip-ups	اشتباه کردن
fumble	اشتباه کردن
slip up	اشتباه کردن
faulted	تقصیر اشتباه
faults	تقصیر اشتباه
mistakes	اشتباه کردن
miscarriage of justice	اشتباه قضایی
miscarriages of justice	اشتباه قضایی
inaccuracies	اشتباه غلط
flub	اشتباه احمقانه
inaccuracies	خطا یا اشتباه
inaccuracy	اشتباه غلط
inaccuracy	خطا یا اشتباه
slips	اشتباه کردن
slips	اشتباه لیزی
slipped	اشتباه کردن
mistake	اشتباه کردن
fault	تقصیر اشتباه
slip	اشتباه کردن
slip-up	اشتباه کردن
mistaking	اشتباه کردن
mistook	اشتباه کردن
slipped	اشتباه لیزی
blunders	اشتباه کردن