English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
Other Matches
bandwidth صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
You need to take care to differentiate between facts and opinions [ differentiate facts from opinions] . شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید [حقایق را از نظرات تشخیص بدهید] .
stacked ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stack ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stacks ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
do the necessary انچه باید کرد بکنید
prescan خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
Pay attention to the house rules [hazard statements] . توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .
You have to listen to me. شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
guild socialism سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
mainly بیشتر
furthers بیشتر
the more بیشتر
more than بیشتر از
the more better the best هر چه بیشتر
mostly بیشتر
it is mostly iron بیشتر
further بیشتر
as much as possible هر چه بیشتر
more and more هی بیشتر
rather بیشتر
large adv بیشتر
furthering بیشتر
principally بیشتر
as early aspossible هر چه بیشتر
more بیشتر
for the most part بیشتر
furthered بیشتر
The more the better . هر چه بیشتر بهتر
outshine بیشتر درخشیدن
outshines بیشتر درخشیدن
outsit بیشتر نشستن از
outshining بیشتر درخشیدن
outstand بیشتر ایستادن
rather ... than بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
oddson بیشتر محتمل
over crowding بیشتر باشد
outshone بیشتر درخشیدن
better نیکوتر بیشتر
the many بیشتر مردم
better part قسمت بیشتر
surviver بیشتر عمرکننده
major بیشتر اعظم
majored بیشتر اعظم
majoring بیشتر اعظم
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
so many menŠso many minds عقیده بیشتر
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
further information آگاهی بیشتر
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
hypercard یات بیشتر
to overcomein number بیشتر بودن از
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
by superir wisdom با خرد بیشتر
nine times out ten بیشتر اوقات
more and more بیشتر ازبیشتر
in the main بیشتر اصلا
multichannel با بیشتر از یک کانال
most of them بیشتر انها
not any more دیگر نه [بیشتر نه]
the most that i can do بیشتر انها
no longer نه بیشتر [زمانی]
most people بیشتر مردم
no more نه دیگر [بیشتر]
suit yourself هر چه دلتان میخواهد بکنید من چه میدانم چه بکنید
outlived بیشتر دوام اوردن
full drive باشتاب هرچه بیشتر
outvoted بیشتر رای بردن از
outvotes بیشتر رای بردن از
outvoting بیشتر رای بردن از
outlive بیشتر دوام اوردن
outlasting بیشتر طول کشیدن از
outwork بیشتر کار کردن از
outlive بیشتر زنده بودن از
overlive بیشتر زنده بودن از
it consists mainly بیشتر عبارت است از
put someone's best foot forward <idiom> بیشتر تلاش کردن
roundabout production تولید با کارائی بیشتر
outbid بیشتر توپ زدن از
outbidded بیشتر توپ زدن از
outbidding بیشتر توپ زدن از
outbids بیشتر توپ زدن از
outlast بیشتر طول کشیدن از
extensive cultivation کار وسرمایه بیشتر
outlasted بیشتر طول کشیدن از
outlasts بیشتر طول کشیدن از
outvote بیشتر رای بردن از
outwear بیشتر دوام کردن
outwatch بیشتر بیدار ماندن از
ahead دارای امتیاز بیشتر
norther بیشتر بطرف شمال
like nowhere else <adv.> بیشتر از هر جای دیگر
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
mares مادیان 4 ساله یا بیشتر
at full pelt با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
as soon as possible بزودی هرچه بیشتر
more the merrier <idiom> هرچی بیشتر بهتر
outstand بیشتر تحمل کردن
mare مادیان 4 ساله یا بیشتر
outliving بیشتر زنده بودن از
outlived بیشتر زنده بودن از
outlives بیشتر دوام اوردن
outlives بیشتر زنده بودن از
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
outliving بیشتر دوام اوردن
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
outwalk بیشتر راه رفتن از
semidouble دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
at full speed با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
overload تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
transuranium دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
full pelt با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
overloads تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
transuranic دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
It does more harm than good . ضررش از نفعش بیشتر است
overloaded تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
multi در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi- در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
It tends to be blue . It is bluish. بیشتر برنگ آبی می زند
it is to be noted that باید توجه کردکه
operators انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
compound parry دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
composer آهنگ ساز [بیشتر موسیقی کلاسیک]
operator انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
century 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
man up بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
supercharger دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
loved i nothonour more اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
centuries 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
accuracy هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
More money is not the answer to this problem. پول بیشتر حل این مسئله نیست.
queue افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
peter penny زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
to jackknife truck-trailers تا شدن کامیون در جاده [بیشتر در تصادفات]
follow up <idiom> بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
half century 05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
overpoise مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
more frequently than ever <adv.> نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
ness on his part این بیشتر بواسطه کمرویی است
Cut a little more off the top. یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
excess cover treaty قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
Cut a little more off the back. یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
riots تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
queues افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
rioting تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
queueing افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
rioted تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
queued افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
have half a mind <idiom> احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
outpoint سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
early bird catches the worm <idiom> هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
supercharged موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
like hell <idiom> با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
outshoot تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
extra اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra- اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extras اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
ventre a terre سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
catch up تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
as if to add insult to injury <idiom> با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
She is more culpable than the others. او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
gaze hound تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
parlour maid کلفتی که کتارش بیشتر درسفره خانه است
non-circulating materials اجناسی که قرض داده نمی شوند [بیشتر در کتابخانه]
materials that cannot be borrowed اجناسی که قرض داده نمی شوند [بیشتر در کتابخانه]
She is forty if a day . چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
triplebogey حساب سه ضربه بیشتر ازاستاندارد در هر بخش ازبازی گلف
coroner هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
tint [هاله ای از رنگ که بیشتر به سمت سفید متمایل باشد.]
coroners هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
The worst wheel of the cart creaks most. <proverb> بدترین چرخ گارى ,از همه بیشتر غرغر مى کند .
body نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
multitudinist کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
multi statement line خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
mary maximus ان مریم که از همنام های خود بیشتر سال دارد
most significant character رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
bois jourdian نوعی سنگ مرمر که بیشتر درفرانسه یافت میشود
most significant digit رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
long life itemes اقلامی که عمر قانونی انها 5سال یا بیشتر باشد
high goal polo چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
pantalets زیرشلواری یا نیم شلواری بلند که بیشتر زنها می پوشیدند
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
bodies نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
parliamentary train قطار راه اهنی که میلی یک PENNY بیشتر از مسافرنمیگیرد
slugger بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
prostyle ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
commonest زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
fosse commune [قبر معمولی در گورستان که هر هفت سال یا بیشتر استفاده می شود.]
I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation} ] . این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
nurse حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com