English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
eye glass شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
Other Matches
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
freezing mixture نمک بایخ یابرف که برای افسردن بکارمیبرند
buckhorn استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
watch guard زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
stiffening اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
dimity دمیاطی :پارچه نخی سفت باف وراه راه که برای پرده بکارمیبرند
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
cullet خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
vitrescent اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
fibre optics لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
glared صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glare صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glares صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
fibre optics لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
hackery ارابه هندی که کاونربرای راندن ان بکارمیبرند
matrass شیشه گردن دراز که درازمونهای شیمیایی بکارمیبرند
dinner wagon میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
hack hammer چکش تیشه مانندکه سنگ تراشان بکارمیبرند
scrim پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
second sight بینایی
sight بینایی
sights بینایی
vision بینایی
eyes بینایی
spectrum بینایی
eyeing بینایی
eye بینایی
perspectives بینایی
perspective بینایی
eyesight بینایی
eying بینایی
perceptivity بینایی
visions بینایی
spectral بینایی
galssy شیشهای
glass rule خط کش شیشهای
glazing شیشهای
vitric شیشهای
vitreous شیشهای
hyaloid شیشهای
vitriform شیشهای
glassy شیشهای
amorphous شیشهای
optic nerve عصب بینایی
the sense of sight حس بینایی یا باصره
facial vision بینایی صورتی
optometer بینایی سنج
visual purple ارغوان بینایی
asthenopia ضعف بینایی
scotopia بینایی در تاریکی
photopia بینایی درنورزیاد
far point برد بینایی
optic وابسته به بینایی
emmetropia بینایی طبیعی
tunnel vision بینایی کانونی
visive وابسته به بینایی
dichromatism بینایی دوفامی
emmetropis بینایی طبیعی
visual acuity تیزی بینایی
monocular vision بینایی یک چشمی
trichromatism بینایی سه فامی
discernment بصیرت بینایی
nervus opticus عصب بینایی
optics علم بینایی
visual yellow زرد بینایی
rhodopsin ارغوان بینایی
field of vision میدان بینایی
optometry بینایی سنجی
visual axis محور بینایی
quick sight بینایی تیز
monochromatism بینایی تک فامی
vision test ازمون بینایی
glass tube لوله شیشهای
glazing coat روکش شیشهای
vitreus state حالت شیشهای
glass الت شیشهای
glass electrode الکترود شیشهای
glass eye چشم شیشهای
glass jaw ارواره شیشهای
glassy state حالت شیشهای
vitreosity خاصیت شیشهای
glassiness خاصیت شیشهای
the vitreoud humour ابگونه شیشهای
glass vessels فروف شیشهای
glass rod میله شیشهای
glass bulb حباب شیشهای
blindworm مار شیشهای
gamma transition تبدیل شیشهای
solar house گلخانه شیشهای
glassy transition تبدیل شیشهای
marble گلوله شیشهای
louvred دریاپنجرهچوبی-شیشهای
shellac لاک شیشهای
semivitrified نیمه شیشهای
semivitrified نیم شیشهای
slow worm مار شیشهای
hyaloid membrane شامهء شیشهای
galss transition تبدیل شیشهای
marbles گلوله شیشهای
ametropia نقص انکساری بینایی
optometric service قسمت بینایی سنجی
optical instruments الات وابسته به بینایی
paropsis خراب شدن بینایی
test chart لوحه بینایی سنجی
perceptiveness بینایی قوه مشاهده
manoptoscope برتری سنج بینایی
perimeter میدان سنج بینایی
astigmatism ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
kenning نگاه قدرت بینایی
campimeter میدان سنج بینایی
xanthocyanopsia بینایی زرد- ابی
perimeters میدان سنج بینایی
scope وسیله دیدبانی یا بینایی
hyalitis اماس رطوبت شیشهای
gamma transition temperature دمای تبدیل شیشهای
glass transition temperature دمای تبدیل شیشهای
t.g دمای تبدیل شیشهای
vitreous enamel coating روکش لعاب شیشهای
glass type tube لامپ الکترونی شیشهای
glasy trainsition temperature دمای تبدیل شیشهای
his sight could p darkness بینایی وی تاریکی رامی شکافت
hemeralopia کمی بینایی در نور زیاد
orthoptic درست کننده نقص بینایی
orthoptic وابسته به اصلاح نقص بینایی
pseudoscope شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
glass separator میان گیر شیشهای باتری
vitrify شیشهای کردن یا شدن زینترن
salver سینی پایه دار شیشهای
intravitreous واقع در درون رطوبت شیشهای
salvers سینی پایه دار شیشهای
optometric service بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
fogging مات کردن سطوح شیشهای یاعدسیها
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
belljar نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
meniscus شیشهای که از یکسو گوژ وازسوی دیگر کاو باشد
liquid crystal display صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid crystal displays صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
red out از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
astrodome گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
glass wool تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
LCD Display Crystal Liquid صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
fibre رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fiber رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fibres رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
helical wave guide لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
glass عینک دار کردن شیشهای کردن
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
scanners وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanner وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
spectroscope بینایی بین طیف بین
spectroscopy بینایی بین طیف بین
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
grammars امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
cats استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
cat استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
FDDI اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
grammar امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
HTTP دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
doubled up استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
redundancy بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com