English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English Persian
clack صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacked صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacking صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacks صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
Other Matches
bonking صدای خوردن چیزی به سر
bonked صدای خوردن چیزی به سر
bonk صدای خوردن چیزی به سر
bonks صدای خوردن چیزی به سر
scrunching صدای بهم خوردن چیزی
scrunches صدای بهم خوردن چیزی
chinked صدای بهم خوردن فلز
scrunched صدای بهم خوردن چیزی
scrunch صدای بهم خوردن چیزی
chink صدای بهم خوردن فلز
bonking صدای خوردن کله به چیزی
chinking صدای بهم خوردن فلز
bonks صدای خوردن کله به چیزی
bonk صدای خوردن کله به چیزی
clang صدای بهم خوردن اسلحه
clanging صدای بهم خوردن اسلحه
bonked صدای خوردن کله به چیزی
chinks صدای بهم خوردن فلز
brattle صدای پچ پچ وبهم خوردن بشقاب
clangs صدای بهم خوردن اسلحه
clanged صدای بهم خوردن اسلحه
click صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
wham صدای بهم خوردن اجسام جامد
clicks صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
mocking bird یکجور پرنده درامریکای شمالی که صدای مرغان دیگر رابخوبی تقلید میکند
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
clattering جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattered جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clatter جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clatters جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
mazurka پرش از عقب یک اسکیت با نیم چرخش و برگشت بجلو همان اسکیت و سر خوردن روی پای دیگر
test case شخص یاچیز مورد ازمایش
test cases شخص یاچیز مورد ازمایش
Primuses شخص یاچیز درجه اول
Primus شخص یاچیز درجه اول
bookend تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookends تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
blockbusters بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbuster بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
honked صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
to play a good knife and fork ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
pinged صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesisers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voicing وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
contralto زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
monophthong صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortled صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortles صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
tumble غلت خوردن معلق خوردن
tumbled غلت خوردن معلق خوردن
tumbles غلت خوردن معلق خوردن
tripped لغزش خوردن سکندری خوردن
trip لغزش خوردن سکندری خوردن
trips لغزش خوردن سکندری خوردن
skirl صدای زیر صدای نی انبان
grog دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
twang صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twangs صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
to drink wine می خوردن شراب خوردن
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
tu-whit tu-whoo صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu whit tu whoo صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
tinkles صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thump صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumps صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumped صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
lap vt خوردن به
trundle غل خوردن
erodes خوردن
trundled غل خوردن
glided سر خوردن
cares غم خوردن
sampled خوردن
gliding سر خوردن
sample خوردن
glides سر خوردن
eat خوردن
manducate و خوردن
look back سر خوردن
feeds خوردن
feed خوردن
corrode خوردن
gormandize پر خوردن
slid سر خوردن
eats خوردن
knock against خوردن به
hitting خوردن
hits خوردن
hit خوردن
corroded خوردن
corrodes خوردن
corroding خوردن
glide سر خوردن
cared غم خوردن
abutted خوردن
abuts خوردن
care غم خوردن
baet خوردن
gluttonize پر خوردن
abut خوردن
eating خوردن
trundles غل خوردن
to go with خوردن به
butts خوردن
grubs خوردن
to drink water اب خوردن
to run a خوردن
to overfeed oneself پر خوردن
eroding خوردن
stir جم خوردن
occlude خوردن
stirred جم خوردن
to swear by all that is sacred خوردن
stirrings جم خوردن
stirs جم خوردن
butted خوردن
butt خوردن
polish off خوردن
glut پر خوردن
hurtling خوردن
to get outside of خوردن
hurtles خوردن
hurtled خوردن
to fall aboard خوردن
hurtle خوردن
gluts پر خوردن
to eat into خوردن
grub خوردن
to makea meal of خوردن
grubbed خوردن
to overload stomach پر خوردن
budging جم خوردن
to break ones fast خوردن
budge جم خوردن
To be crossed out ( eliminated , omitted ) . خط خوردن
buckle تا خوردن
eroded خوردن
buckled تا خوردن
erode خوردن
buckles تا خوردن
budges جم خوردن
budged جم خوردن
trundling غل خوردن
fizzed صدای فش فش
fizzes صدای فش فش
burbling صدای قل قل
burbles صدای قل قل
ping صدای غژ
whiz صدای غژ
burbled صدای قل قل
fizz صدای فش فش
pinged صدای غژ
grave accent صدای بم
burble صدای قل قل
tramps صدای پا
tramped صدای پا
tramp صدای پا
fizzing صدای فش فش
pinging صدای غژ
pings صدای غژ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com