English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
Other Matches
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
stock in trade موجودی کالای مغازه
finish stock موجودی کالای ساخته شده
inventory صورت دارایی موجودی
To take an invevtory. صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
the free list صورت کالای بی گمرک
earmarked stock موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
stockade جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockades جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stock evaluation بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
perpetual inventory فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
transcribed استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
stock موجودی موجودی کالا
stocked موجودی موجودی کالا
annual سالیانه
yearly سالیانه
annum سالیانه
annually سالیانه
annuals سالیانه
growth ring دایره سالیانه
yearly allowance مقرری سالیانه
year to year fluctuation نوسانات سالیانه
annuity مستمری سالیانه
per annum هر سالی سالیانه
annual report گزارش سالیانه
anniversaries سوگواری سالیانه
anniversary سوگواری سالیانه
yearly instalmernts اقساط سالیانه
annuallyy هر ساله سالیانه
annual training اموزش سالیانه
p.a مخفف سالیانه
annual payment پرداخت سالیانه
annual precipitation بارندگی سالیانه
annual payment قسط سالیانه
quinquagenary پنجاهمین جشن سالیانه
mass book کتاب نماز سالیانه
annual payment factor ضریب بازپرداخت سالیانه
miaasl کتاب نماز سالیانه
octingentenary or octocen هشتصدمین جشن سالیانه
anniversaries جشن سالیانه عروسی
annuality factor ضریب مستمر سالیانه
annual general meeting مجمع عمومی سالیانه
anniversary جشن سالیانه عروسی
annual food plan برنامه غذایی سالیانه
annual general inspection بازدید عمومی سالیانه
annuitant گیرنده مستمری سالیانه
annals وقایع سالیانه سالنامه
annuity حقوق یا مقرری سالیانه گذراند
periodic stock check کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
rentlen دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
peter penny زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
parentalia جشن سالیانه بافتخار نیاکان و مردگان
peter pence زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
quater cent nary جشن سالیانه چهارصدمین سال گردش
to settle an a برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
wet year سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
encaenia جشن سالیانه تاسیس شهر یاتقدیر کلیسا یا معبدی
isothermal line خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
national educational computing conferenc جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
isotherm خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
withholding taxes مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
withholding tax مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
special degration نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
holding موجودی
balance in hand موجودی
stocked موجودی
stock موجودی
repertoire موجودی
minimum stock level موجودی
assets موجودی
supplies موجودی
storing موجودی
store موجودی
stock موجودی ذخیره
supplying موجودی لزوم
supplying موجودی جایگیرموقتی
stock valuation ارزیابی موجودی
stock موجودی انبار
supply موجودی جایگیرموقتی
supply موجودی لزوم
supplied موجودی جایگیرموقتی
supplied موجودی لزوم
stock check کنترل موجودی
stock control کنترل موجودی
stock به موجودی افزودن
stock audit حسابرسی موجودی
stocked موجودی ذخیره
valuation of stock ارزیابی موجودی
stocked به موجودی افزودن
fund موجودی دارائی
surplus stock موجودی اضافی
surplus stock موجودی مازاد
fund موجودی سرمایه
funded موجودی دارائی
funded موجودی سرمایه
stock taking رسیدگی به موجودی
stock record سابقه موجودی
stocked موجودی انبار
inventories موجودی کالا
inventory موجودی کالا
active stock موجودی فعال
inventory لیست موجودی
inventory فهرست موجودی
warehouse stock موجودی انبار
stock adjustment تطبیق موجودی
exhaust bin level اتمام موجودی
idle stock موجودی بی مصرف
cycle stock موجودی فعال
inventory management مدیریت موجودی
inventory discrepancy اختلاف موجودی
inventory control کنترل موجودی
instruction repertoire موجودی دستورالعمل
danger warning level حداقل موجودی
quick assets موجودی نقدشو
safety stock موجودی تضمینی
financial assets موجودی مالی
excess stock موجودی مازاد
exhaust bin level فاقد موجودی
reserve stock موجودی ذخیره
complete inventory موجودی کامل
consumable stock موجودی مصرفی
stock accounting حسابداری موجودی
out of stock;ex stock از موجودی یاذخیره
buffer stock موجودی احتیاطی
business inventories موجودی تجاری
stock adjustment تعدیل موجودی
buffer stock موجودی ذخیره
capital stock موجودی سرمایه
continuous inventory موجودی مستمر
stock account حساب موجودی
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
inventory reconciliation تطبیق اسناد موجودی
cyclical stock check کنترل موجودی دورهای
stock control کنترل موجودی انبار
stock موجودی کالا ذخیره
inventory ذخیره موجودی اماد
maximum stock حداکثر موجودی انبار
stock talking سیاهه برداری از موجودی
liabilities تعهد موجودی بانکی
stockage وسایل موجودی در انبار
stock handling cost هزینه جابجایی موجودی
stocked موجودی کالا ذخیره
liability تعهد موجودی بانکی
raw material stock موجودی مواد اولیه
raw stock موجودی مواد خام
portfolio موجودی اوراق بهادار
wardrobes اشکاف موجودی لباس
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
safety stock موجودی ذخیره انبار
base stock control کنترل موجودی مبنا
portfolios موجودی اوراق بهادار
spares stock موجودی لوازم یدکی
continuous stock control کنترل مستمر موجودی
continuous stock taking رسیدگی مستمر موجودی
wardrobe اشکاف موجودی لباس
assets موجودی شخص ورشکسته
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
dead stock موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
fast moving stock موجودی که به سرعت کاهش می یابد
intermediate stock موجودی کالاهای درحال ساخت
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
out of stock <adj.> غیر موجودی کالا [در انبار]
stockholders صاحب موجودی ذخیره نگهدار
supplied تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
supply تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
supply تامین موجودی عرضه نمودن
stockholder صاحب موجودی ذخیره نگهدار
stock control کنترل وسفارش موجودی انبار
supplying تکمیل کردن موجودی ذخیره
inventory reconciliation تطابق موجودی با دارایی یکان
warehouse refusal اعلام عدم موجودی کالا درانبار
amphibious vehicle availability table جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
yields قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
yielded قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com