Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
internal conversion coefficient
ضریب تبدیل داخلی
Other Matches
conversion scale
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
internal transmission factor
ضریب انتقال داخلی
coefficient of internal friction
ضریب اصطکاک داخلی
scale factor
ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
reduction coefficient
ضریب تبدیل
conversion factor
ضریب تبدیل
standard conversion factor
ضریب تبدیل استاندارد
sewage factor
ضریب تبدیل اب به فاضلاب
modulus of elasticity
ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
attenuation factor
ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
availability factor
ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
convergence factor
ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
incretion
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
design stress resultant
تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
probability factor
ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
reduction coefficient
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
charactristics
مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
squawks
مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure
ساختمان داخلی سازه داخلی
internal defense
پدافند داخلی پایداری داخلی
squawk
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked
مخابره داخلی ارتباط داخلی
biquinary notation
دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
factor of safety
ضریب تامین ضریب اطمینان
partition coefficient
ضریب توزیع ضریب تقسیم
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
transiguration
تبدیل صورت تبدیل هیئت
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
restitution
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
storage
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
ballistic coefficient
ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
slice
ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
slices
ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
assembler
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
indoor
داخلی
territorial
داخلی
internal door
در داخلی
endogenous
داخلی
in-
داخلی
in
داخلی
anie
داخلی
domestic
داخلی
municipal
داخلی
interior
داخلی
interiors
داخلی
innate
داخلی
internal
داخلی
intramural
داخلی
ben
داخلی
inside
داخلی
internal medicine
طب داخلی
insides
داخلی
esoteric
داخلی
inner
داخلی
interior wall
دیوار داخلی
municipal law
حقوق داخلی
internal armature
ارمیچر داخلی
internal angle
زاویه ی داخلی
intermediate structure
ساختمان داخلی
interior guard
نگهبان داخلی
interior span
دهانه داخلی
internal trade
بازرگانی داخلی
municipal court
دادگاه داخلی
internal attack
تک داخلی یا تک از داخل
internal combustion
احتراق داخلی
internal clock
ساعت داخلی
internal report
گزارش داخلی
internal circuit
حلقه داخلی
internal circuit
مدار داخلی
internal bus
مسیر داخلی
internal bus
گذرگاه داخلی
internal resistance
مقاومت داخلی
internal boffles
تیغههای داخلی
autonomy
استقلال داخلی
internal commerce
تجارت داخلی
internal ruling
نظامنامه داخلی
inside wing
بال داخلی
inside thread
مارپیچ داخلی
inside micrometer
میکرومتر داخلی
inside hinge
لولای داخلی
inside draft
شیب داخلی
internal storage
حافظه ی داخلی
inside diameter
قطر داخلی
inside
قسمت داخلی
internal security
تامین داخلی
internal security
امنیت داخلی
internal shield
غلاف داخلی
inside caliper
کولیس داخلی
intercommunication
ارتباط داخلی
internal storage
حافظه داخلی
interior ballistics
بالیستیک داخلی
interior architecture
معماری داخلی
interior affairs
امور داخلی
insides
قسمت داخلی
insides
تو اعضای داخلی
internal supercharger
سوپرشارژر داخلی
internal structure
ساختار داخلی
internal stress
تنش داخلی
interference drag
پسای داخلی
inside
تو اعضای داخلی
internal storage
انباره داخلی
interconnection
اتصالی داخلی
internal brake
ترمز داخلی
internal conductance
اندوکتانس داخلی
insiders
کارمند داخلی
internal energy
انرژی داخلی
internal electrolysis
الکترولیز داخلی
internal electrode
الکترود داخلی
internal efficiency
راندمان داخلی
internal insulation
ایزولاسیون داخلی
local currency
پول داخلی
local subscriber
مشترک داخلی
internal ear
گوش داخلی
internal loss
تلف داخلی
internal diseconomies
زیانهای داخلی
internal memory
حافظه داخلی
inward light
نور داخلی
insider
کارمند داخلی
internal impedance
مقاومت داخلی
internal furnace
کوره داخلی
internal friction
اصطکاک داخلی
internal force
نیروی داخلی
internal impedance
امپدانس داخلی
bush
پوسته داخلی
bushes
پوسته داخلی
internal erosion
فرسایش داخلی
internal discharge
تخلیه داخلی
internal programme
برنامه داخلی
internal consumption
مصرف داخلی
internality
داخلی بودن
internal heating
گرمایش داخلی
internal window sill
کف پنجره داخلی
internal consistency
سازگاری داخلی
internal connection
اتصال داخلی
internal conductor
سیم داخلی
internal conductance
اندوکتیویته ی داخلی
internal voltage
ولتاژ داخلی
internal transactions
معاملات داخلی
internal trade
تجارت داخلی
internal crack
ترک داخلی
internal power
مصرف داخلی
marketing audit
کنترل داخلی
internal modem
مدم داخلی
internal development
توسعه داخلی
internal modulation
مدولاسیون داخلی
intrados
قوس داخلی
internal development
رشد داخلی
internal pole
قطب داخلی
internal short circuit
کوتهمداری داخلی
internal defense
دفاع داخلی
interphone
مخابرات داخلی
internal damping
میرایی داخلی
internal current
جریان داخلی
internal reflector
رفلکتور داخلی
domestic products
محصولات داخلی
bulkhead
جدار داخلی
domestic industry
صنعت داخلی
home consumption
مصرف داخلی
home currency
پول داخلی
home made
ساخت داخلی
home market
بازار داخلی
home product
محصولات داخلی
home rule
حکومت داخلی
rules of procedure
نظامنامه داخلی
civil
داخلی حقوقی
domestic emergencies
موادضروری داخلی
home trade
تجارت داخلی
domestic emergencies
بحرانهای داخلی
domestic economy
اقتصاد داخلی
domestic dualism
دوگانگی داخلی
ashi noko
قسمت داخلی کف پا
bulkheads
جدار داخلی
Inland Revenue
درامد داخلی
internal revenue
درامد داخلی
ductless gland
غددمترشح داخلی
endogenous variable
متغیر داخلی
domestic market
بازار داخلی
in-fighting
جنگ داخلی
endoparasite
انگل داخلی
endosmosis
حلول داخلی
incoming message cassette
نوارپیغام داخلی
territorial sea
دریای داخلی
domestic trade
بازرگانی داخلی
innards
قسمتهای داخلی
intercoms
ارتباط داخلی
intercoms
مخابرات داخلی
intercom
ارتباط داخلی
intercom
مخابرات داخلی
civil wars
جنگ داخلی
civil war
جنگ داخلی
domestic disturbances
اختلافات داخلی
civil disturbances
اغتشاشات داخلی
by low
نظامنامه داخلی
inland waterway
ابراه داخلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com