Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
logic designer |
طراح مدارهای منطقی |
|
|
Other Matches |
|
logic circuits |
مدارهای منطقی |
microelectronics |
طراحی و ساخت مدارهای الکترونیکی با مدارهای مجتمع و قط عات |
ttl |
SOM یا مدارهای الکترونیکی دیگر یا قط عاتی که مستقیماگ به مدارهای TTL وصل هستند و آنها را اجرا می کنند |
implies |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
implication |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
material implication |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
conditional |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
material conditional |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
material consequence |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
paged address |
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد |
end stopped |
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی |
draughtsman |
طراح |
cartographer |
طراح |
planners |
طراح |
planner |
طراح |
sketcher |
طراح |
draftsmen |
طراح |
designers |
طراح |
draftsman |
طراح |
designer |
طراح |
draughtsmen |
طراح |
cartographers |
طراح |
designers |
شخص طراح |
drawers |
طراح نقاش |
machine designer |
طراح ماشین |
designer |
شخص طراح |
designment |
طراح ریزی |
programmer |
طراح برنامه |
programmers |
طراح برنامه |
machinator |
طراح نقسه |
play marker |
طراح حمله |
haute couturer |
طراح لباس |
drawer |
طراح نقاش |
design engineer |
مهندس طراح |
machinery designer |
طراح ماشین الات |
tracers |
طراح جستجو کننده |
delineator |
رسم کننده طراح |
tracer |
طراح جستجو کننده |
computer circuits |
مدارهای کامپیوتری |
control circuits |
مدارهای کنترل |
hardware |
مدارهای مجتمع |
series circuits |
مدارهای زنجیری |
lsi |
مدارهای با سیگنال IC |
circuit allocated use |
سهمیه مدارهای مجاز |
programmable logic array |
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی |
multiple series |
مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه |
parallel series |
مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه |
connections of polyphase circuits |
اتصالهای مدارهای چند فاز |
cads |
استفاده از کامپیوتر و ترمینالهای گرافیکی برای کمک به طراح درکارش |
cad |
استفاده از کامپیوتر و ترمینالهای گرافیکی برای کمک به طراح درکارش |
generations |
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای LSI |
generation |
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای LSI |
bread-board |
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند |
generation |
کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند |
generations |
کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند |
bread-boards |
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند |
numerical |
ماشین خودکار که توسط کامپیوتر یا مدارهای کنترل شده |
analog |
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل خروجی دیجیتال به آنالوگ |
analogue |
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال |
analogues |
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال |
input |
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند |
inputted |
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند |
analog |
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال |
logic |
ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف |
ttl |
استفاده از طراحی TTL و قط عات برای پیاده سازی مدارهای منط قی و دروازه ها |
hybrid circuit |
ترکیب مدارهای آنالوگ و دیجیتال در سیستم کامپیوتری برای رسیدن به هدف مخصوص |
switching |
نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند |
analogue |
مدارهای PCB موجود در کامپیوتر برای تبدیل داده خروجی دیجیتال به حالت آنالوگ |
wafer scale integration |
یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند |
analogues |
مدارهای PCB موجود در کامپیوتر برای تبدیل داده خروجی دیجیتال به حالت آنالوگ |
platonic cycle or year |
مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین |
silicon |
قطعه نازک کریستال سیلیکون خالص با قط ر چند اینچ که روی آن مدارهای مجتمع قرار دارند. |
oxide |
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی |
oxides |
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی |
teleprinter |
وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است |
mesfet |
دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal |
teleprinters |
وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است |
expansion unit |
وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند |
dialectic |
منطقی |
intralogical |
منطقی |
not |
نه منطقی |
rational |
منطقی |
logical |
منطقی |
logic |
منطقی |
logical trace |
رد منطقی |
dialectician |
منطقی |
dialectical |
منطقی |
argumentive |
منطقی |
argumentative |
منطقی |
reasonable |
منطقی |
logistic |
منطقی |
generations |
مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد |
generation |
مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد |
chips |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
chip |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
fourth generation computers |
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند |
logical design |
طرح منطقی |
logical difference |
تفاضل منطقی |
logical design |
طراحی منطقی |
logical drives |
گردانندههای منطقی |
logical expression |
مبین منطقی |
logical fallacy |
سفسطه منطقی |
logic network |
شبکه منطقی |
logical file |
پرونده منطقی |
logical file |
فایل منطقی |
logical instruction |
دستورالعمل منطقی |
logical not |
نقص منطقی |
logical decision |
تصمیم منطقی |
logical connector |
رابط منطقی |
logical connective |
رابط منطقی |
logic variable |
متغیر منطقی |
logic unit |
واحد منطقی |
logic theory |
نظریه منطقی |
logic symbol |
علامت منطقی |
logic symbol |
نماد منطقی |
logic switch |
گزینه منطقی |
logic sum |
مجموع منطقی |
logic product |
حاصلضرب منطقی |
logic probe |
کاوشگر منطقی |
logic operator |
اپراتور منطقی |
logic operation |
عمل منطقی |
logical cognition |
شناخت منطقی |
logical add |
جمع منطقی |
logical comparison |
مقایسه منطقی |
logical state |
حالت یک منطقی |
logical not |
نفی منطقی |
logical operation |
عمل منطقی |
stand to reason <idiom> |
منطقی بودن |
unreasoning |
غیر منطقی |
non logical |
غیر منطقی |
nonsequitur |
غیر منطقی |
to stand to reason |
منطقی است |
paralogism |
لغزش منطقی |
syntaxic thought |
اندیشه منطقی |
postulation |
قیاس منطقی |
prelogical |
پیش منطقی |
syllogism |
قضیه منطقی |
sorites |
تسلسل منطقی |
syllogism |
قیاس منطقی |
rational expectations |
انتظارات منطقی |
logicality |
منطقی بودن |
logical value |
ارزش منطقی |
logical operation |
عملکرد منطقی |
logical operations |
عملیات منطقی |
logical operator |
عملگر منطقی |
logical product |
رکورد منطقی |
logical reasoning |
استدلال منطقی |
logical record |
مدرک منطقی |
logical record |
رکورد منطقی |
logical representation |
نمایش منطقی |
logical sum |
جمع منطقی |
logical symbol |
علامت منطقی |
logical value |
مقدار منطقی |
logical unit |
واحد منطقی |
rational numbers |
اعداد منطقی |
alu |
واحدحسابی- منطقی |
inconsequent |
فاقدارتباط منطقی |
and |
ضرب منطقی |
ligical multiply |
ضرب منطقی |
logical multiply |
ضرب منطقی |
logic add |
جمع منطقی |
logic analysis |
تحلیل منطقی |
logic array |
ارایه منطقی |
rational |
عقلانی منطقی |
inconsecutive |
فاقدارتباط منطقی |
irrationally |
بطورغیر منطقی |
consecution |
نتیجه منطقی |
elench |
تکذیب منطقی |
postulating |
قیاس منطقی |
postulates |
قیاس منطقی |
postulated |
قیاس منطقی |
postulate |
قیاس منطقی |
and |
جمع منطقی |
or |
یای منطقی |
illogic |
غیر منطقی |
logic board |
تخته منطقی |
logic board |
برد منطقی |
logic multiply |
ضرب منطقی |
logic error |
خطای منطقی |
logical error |
خطای منطقی |
logic function |
تابع منطقی |
consequences |
نتیجه منطقی |
consequence |
نتیجه منطقی |
logical function |
تابع منطقی |
logic gate |
دروازه منطقی |
logic gates |
گیتهای منطقی |
logic instruction |
دستورالعمل منطقی |
logic element |
عنصر منطقی |
logic design |
طرح منطقی |
logic design |
طراحی منطقی |
logic device |
دستگاه منطقی |
logic circuit |
مدار منطقی |
logic diagram |
نمودار منطقی |
logic card |
کارت منطقی |
metal oxide semiconductor |
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند |
mos |
روش تولید و طراحی برای مدارهای مجتمع خاص با استفاده از هادیهای آهنی و اکسی روی نیمه هادی . و نیز مراجعه شود به MOSFET |
fifth generation computers |
مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد |
PSU |
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی |
proposition |
مقصود قیاس منطقی |
not |
نفی منطقی نقیض |