Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
antiparachute ropes
طنابهای پایین بالون
Other Matches
risers
انشعابات عمومی چتر نجات ستونها یا طنابهای عمودی ناو طنابهای شانهای چترنجات
wire ropes
طنابهای سیمی
standing rigging
طنابهای ثابت
rigging
طنابهای نگهدارنده دکل
cordage
مجموع طنابهای کشتی
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
spars
تیر چوبی یا فلزی نگهدارنده طنابهای قایق
figure eight fake
ارایش کردن طنابهای ناو به صورت چلیپایی
sparred
تیر چوبی یا فلزی نگهدارنده طنابهای قایق
spar
تیر چوبی یا فلزی نگهدارنده طنابهای قایق
boatswains
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
boatswain
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
balloons
بالون
airship
بالون
airships
بالون
gas bag
بالون
balloon
بالون
balloonist
بالون بر
ballooning
بالون
ballooned
بالون
aerostat
بالون ورزشی
ballooned
مثل بالون
barrage balloons
بالون پدافند
barrage balloon
بالون پدافند
ballooning
مثل بالون
ballooned
با بالون پروازکردن
balloon
مثل بالون
ballooning
با بالون پروازکردن
balloons
با بالون پروازکردن
balloons
مثل بالون
balloon
با بالون پروازکردن
pilot ballon
بالون اکتشافی
captive balloon
بالون بزمین بسته
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses
پایین دادن لوله پایین اوردن
zeppelin
کشتی هوایی ا لمانی بالون
blimp
نوعی بالون هوایی کوچک
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
ballast
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
envelope
کیسه نایلونی حاوی هوا یاگاز در بالون
envelopes
کیسه نایلونی حاوی هوا یاگاز در بالون
down
سوی پایین بطرف پایین
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
rockoon
پرتابه یا موشک کوچکی که بوسیله بالون درارتفاع زیادمنفجر شود
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
beneath
پایین تر
short
پایین تر
beneath
پایین
shorter
پایین تر
shortest
پایین تر
low level
پایین
bottoms
پایین
bottom
پایین
lowers
پایین تر
subatmospheric
پایین تر از جو
lower
پایین تر
underneath
پایین
neath or neath
پایین تر
below
پایین
flattest
پایین
tailwater
پایین اب
neath or neath
پایین
subteen
پایین تر از سن 31
lower most
پایین تر
submiss
پایین
lower limit
حد پایین
shitu
پایین
low
پایین
vide infara
پایین
lowered
پایین تر
de-
پایین
sub-
یا پایین تر
lowering
پایین تر
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
در پایین
infara
پایین تر
infara
پایین
hypogenous
پایین رو
flat
پایین
down
پایین
further down
پایین تر
dowm
پایین
down stairs
پایین
below
<adv.>
در پایین
hereafter
<adv.>
در پایین
hereinafter
[formal]
<adv.>
در پایین
bal
از مچ پا به پایین
lower
پایین
face down feed
خورد رو به پایین
bate
پایین اوردن
disrate
پایین اوردن
downward travel
ضربه رو به پایین
on the down grade
پایین رونده
lower class
طبقه پایین
lower classes
طبقه پایین
prolapsus
پایین افتادگی
prolapse
پایین افتادن
overhand
از پایین ببالا
decurrent
پایین افتاده
desceht
پایین امدن
prolapse
پایین افتادگی
top down
از بالا به پایین
down current
جریان رو به پایین
pushdown
پایین فشردنی
download
بارگیری پایین
downtrend
سیربطرف پایین
downfield
میدان پایین
top-down
از بالا به پایین
downfeed
تغذیه رو به پایین
downward stroke
ضربه رو به پایین
low level
در سطح پایین
push down stack
پایین فشردنی
alow
روبه پایین
hereinbelow
در پایین این
down stroke
ضربه رو به پایین
downward compatibility
سازگارمتمایل به پایین
downward compatible
سازگار رو به پایین
downward movement
حرکت رو به پایین
downward swing
نوسان رو به پایین
down draft
جریان رو به پایین
downmost
پایین ترین
oars down
پارو پایین
go dan barai
رد کردن از پایین
lower threshold
استانه پایین
lower most
پایین ترین
low wing
بال پایین
infrahuman
پایین تر از انسان
lower mast
دکل پایین
let down
پایین کردن
look down
پایین امدن
catabatic
پایین اینده
lower limit
کران پایین
low activity
فعالیت پایین
low resolution
وضوح پایین
low altitude
ارتفاع پایین
bottommost
پایین ترین
low order
پایین رتبه
low resolution
تفکیک پایین
low pass
پایین گذر
foot
پایین بادبان
lowermost
پایین ترین
lowpass
پایین گذار
nutate
پایین افتادن
nutant
پایین افتاده
go down
پایین رفتن
low frequency
فرکانس پایین
nether world
جهان پایین
neath or neath
پایین زیرین
low energy
انرژی پایین
minor
پایین رتبه
low
پایین اهسته
hereinbelow
ازاین پایین تر
low
پایین ضعیف
dim light
نور پایین
feet
پایین دامنه
lower bound
کران پایین
bottom up
از پایین به بالا
mean low water
اب پایین میانگین
low order
مرتبه پایین
depression
پایین دادن
From top to bottom.
ازبالاتا پایین
up and down
بالا و پایین
uoppon pyon soon koot
کف دست پایین
undermost
پایین ترین
At lower levels.
در سطوح پایین تر
comedown
پایین رفتن
to sink in the scale
پایین رفتن
to set down
پایین اوردن
to reach down
پایین اوردن
to look down
پایین امدن
subordinate
فرعی پایین تر
downstairs
طبقه پایین
subordinated
فرعی پایین تر
depressions
پایین دادن
breast
نورد پایین
beneath
از زیر پایین تر از
subordinating
فرعی پایین تر
drive
ضربه از پایین
drives
ضربه از پایین
downward
پایین زیرین
downward
روبه پایین
lee
پایین باد
nether
واقع در پایین
nether
زیر پایین
shutting
پایین اوردن
to let down
پایین کردن
res
noitaloseR پایین
descend
پایین امدن
degrades
پایین دادن
shuts
پایین اوردن
descends
پایین امدن
shut
پایین اوردن
submaxilla
ارواره پایین
downstream
پایین دست
downstream
پایین رود
subordinates
فرعی پایین تر
lowest
پایین ترین
degrade
پایین دادن
the valley lies below
ده در پایین است
to beat down
پایین اوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com