English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (12 milliseconds)
English Persian
resonate طنین انداختن
resonated طنین انداختن
resonates طنین انداختن
resonating طنین انداختن
reverberate طنین انداختن
reverberated طنین انداختن
reverberates طنین انداختن
reverberating طنین انداختن
Search result with all words
ring طنین انداختن صدای زنگ
jar دعوا و نزاع طنین انداختن
jarred دعوا و نزاع طنین انداختن
jars دعوا و نزاع طنین انداختن
ting طنین طنین انداختن
Other Matches
din طنین بلند طنین افکندن
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
echo طنین
echoed طنین
echoes طنین
echoing طنین
reverberation طنین
tingled طنین
sounds طنین
soundest طنین
sounded طنین
tingle طنین
sonance طنین
noises طنین
tingles طنین
tingling طنین
timbre طنین
reverberations طنین
noise طنین
sound طنین
peal طنین متناوب
echoes طنین صدا
pealed طنین متناوب
thirl لرزش طنین
sonant طنین دار
peals طنین متناوب
tintinnabulary دارای طنین
reverberative طنین انداز
echo طنین صدا
tinkly طنین دار
echoing طنین صدا
tintinnabulation طنین زنگ
sonorous طنین انداز
echoed طنین صدا
resonant طنین دار
ringers طنین انداز
ringer طنین انداز
echo check بکمک طنین
to smell a rat طنین شدن
pealing طنین متناوب
echo suppressor طنین زدا
jingling طنین زنگ
tintinnabulation طنین ناقوس
resonances ایجاد طنین
resonance ایجاد طنین
jingle طنین زنگ
jingled طنین زنگ
jingles طنین زنگ
bong طنین صدا
tinkled دارای طنین کردن
tinkle دارای طنین کردن
tinkling دارای طنین کردن
tinkles دارای طنین کردن
resonantly بطور طنین انداز
resonance پیچش صدا طنین
resonances پیچش صدا طنین
bring down به زمین انداختن حریف انداختن شکار
toll صدای طنین زنگ یاناقوس
tolling صدای طنین زنگ یاناقوس
ring صدای زنگ تلفن طنین
dingdong طنین صدای ساعت شماطه
echo depth sounder دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
tolls صدای طنین زنگ یاناقوس
tong طنین اندازشدن انبر قند گیر
timber طنین دار شبیه صدای زنگ
voiceful صدا پیچ شونده طنین انداز
horrified بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying بهراس انداختن به بیم انداختن
toll طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolls طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
steer roping کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
let down پایین انداختن انداختن
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
clangor جرنگ جرنگ طنین ناقوس ها
clangour جرنگ جرنگ طنین ناقوس ها
jingled جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
tinkles صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
emplace جا انداختن
deletes انداختن
spilled انداختن
pilling تل انداختن
relegate انداختن
relegated انداختن
relegates انداختن
relegating انداختن
omit انداختن
omits انداختن
omitted انداختن
spilling انداختن
spills انداختن
launched به اب انداختن
launch به اب انداختن
let fall انداختن
leave out انداختن
lay away انداختن
lash vt انداختن
jaculate انداختن
string زه انداختن به
throw انداختن
omitting انداختن
throwing انداختن
floriate گل انداختن در
spill انداختن
deracination بر انداختن
thrust انداختن
fells انداختن
hewed انداختن
hew انداختن
bottom ته انداختن
bottoms ته انداختن
overthrew بر انداختن
overthrow بر انداختن
hewing انداختن
flings انداختن
hews انداختن
hurl انداختن
hurled انداختن
hurls انداختن
fell انداختن
felled انداختن
overthrowing بر انداختن
overthrown بر انداختن
benite به شب انداختن
stagger از پا انداختن
fling انداختن
prostrate از پا انداختن
brush finish خط انداختن
thrusts انداختن
thrusting انداختن
overthrows بر انداختن
slings انداختن
slinging انداختن
sling انداختن
felling انداختن
delete انداختن
deleted انداختن
deleting انداختن
flinging انداختن
to pick off تک تک انداختن
to hew down انداختن
hitch انداختن
spilled or spilt انداختن
hewn انداختن
to lay by the heels بر انداختن
lines خط انداختن در
to leave out انداختن
throws انداختن
to let drop انداختن
to put back پس انداختن
souse انداختن
to let fall انداختن
to play a searchlight انداختن
launching به اب انداختن
ruts خط انداختن
rut خط انداختن
hitches انداختن
hitching انداختن
blob لک انداختن
to fire off a postcard انداختن
blobs لک انداختن
to draw lots انداختن
to skips over انداختن
line خط انداختن در
hitched انداختن
run home جا انداختن
retroject پس انداختن
launches به اب انداختن
demoralising ازروحیه انداختن
inveigled بدام انداختن
suspend به تعویق انداختن
embroiling به نزاع انداختن
demoralize ازروحیه انداختن
inveigles بدام انداختن
inveigle بدام انداختن
dismount ازفرماندهی انداختن
risk به خطر انداختن
risk به مخاطره انداختن
risked به خطر انداختن
demoralizing ازروحیه انداختن
dismounting ازفرماندهی انداختن
triggers راه انداختن
risked به مخاطره انداختن
risking به خطر انداختن
dismounts ازفرماندهی انداختن
suspends به تعویق انداختن
demoralizes ازروحیه انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com