Dictiornary-Farsi | عامل کاهنده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
reducing agent	عامل کاهنده


Other Matches

step down transformer	ترانسفورماتور کاهنده کاهنده ولتاژ
cyanogen agent	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character	حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
depressor	کاهنده
derogatory to	کاهنده از
extenuatory	کاهنده
extenuative	کاهنده
reducer	کاهنده
ablative	کاهنده
decreasing	کاهنده
dumper	کاهنده
reducing atmosphere	جو کاهنده
reductant	کاهنده
decrescent	کاهنده
regressive	کاهنده
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shelling	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
negative feedback	پسخورد کاهنده
regressive taxation	مالیات کاهنده
deceleration	شتاب کاهنده
softener	کاهنده سختی اب
lift dumper	کاهنده برا
reducing elbow	زانوی کاهنده
step down transformer	مبدل کاهنده
reducing adaptor	رابط کاهنده
decreasing order	ترتیب کاهنده
anaphrodisiac	کاهنده شهوت
dimming relay	رله کاهنده
dimming rheostat	رئوستای کاهنده
damper tube	لامپ کاهنده
current limiting reactor	پیچک کاهنده
disinflationary	کاهنده تورم
flagging	کاهنده ضعیف
reducing tee piece	سه راه کاهنده
dump valve	شیر کاهنده
damper winding	سیم پیچ کاهنده
denitrifying bacteria	باکتری کاهنده نیترات
depreciatory	کاهنده کسر کننده
reduction gear	چرخ دنده کاهنده
regressive tax system	نظام مالیاتی کاهنده
derogative	کاهنده شئونات یابها
adh	هورمون کاهنده ادرار
ablatitious	کاهنده قوه جاذبه
antidiuretic hormone	هورمون کاهنده ادرار
subtractive	کاهنده دارای علامت تفریق
reduction gear	جعبه دنده کاهنده سرعت
speed reduction gear	جعبه دنده کاهنده سرعت
roller drive	مکانیزم چرخ دنده کاهنده یاافزاینده
piggyback	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggybacks	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
blood agent	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
EXE file	در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS	سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
regressive taxes	مالیاتهای کاهنده مالیاتهای نزولی
operator	عامل
operators	عامل
doers	عامل
operant	عامل
procurator	عامل
attorneys	عامل
doer	عامل
actions	عامل
propellent	عامل
coagent	هم عامل
assignee	عامل
agent representative	عامل
devices	عامل
device	عامل
operative	عامل
acting	عامل
operatives	عامل
operating	عامل
procurators	عامل
action	عامل
agents	عامل
agent	عامل
attorney	عامل
propellants	عامل
element	عامل
elements	عامل
propellant	عامل
functionery	عامل
principal	عامل
principals	عامل
parameter	عامل
parameters	عامل
agency	عامل
factors	عامل
factor	عامل
v factor	عامل وی
active	عامل
agencies	عامل
factor of safety	عامل تامین
extrinsic factor	عامل خارجی
executive	مدیر عامل
working fluid	سیال عامل
agents	عامل اطلاعاتی
executives	مدیر عامل
prime movers	عامل محرک کل
prime mover	عامل محرک کل
executive agent	عامل اجرایی
potential	عامل بالفعل
factor of production	عامل تولید
unique factor	عامل یگانه
sense organ	عامل احساس
effective	عامل موثر
agents	واسطه عامل
general factor	عامل عمومی
galactogogue	عامل شیرزایاشیرافزا
fusing agent	عامل ذوب
structure factor	عامل ساختار
foaming agent	عامل کف زای
fixing agent	عامل تثبیت
firing device	عامل منفجرکننده
factorization	عامل بندی
factoring agent	عامل تنزیل
bleaching agent	عامل رنگبر
factoring	عامل یابی
factor of safety	عامل اطمینان
self execuiting	عامل فی نفسه
be-all and end-all	عامل عمده
combination influence	عامل ترکیبی
blister agent	عامل تاول زا
biological agent	عامل زیستی
biological agent	عامل میکربی
demasking agent	عامل عریانساز
depressant	عامل پریشانی
potential <adj.>	عامل بالقوه
blowing agent	عامل پف کننده
coefficients	عامل مشترک
presses	عامل موثر
common factor	عامل مشترک
chemical agent	عامل شیمیایی
characteristic action	عامل مشخصه
absorbent	عامل جذب
cyanogen agent	عامل سیانید
coefficient	عامل مشترک
anticrop agent	عامل ضد غلات
acid function	عامل اسیدی
accountable disbursing officer	افسر عامل
absorbing agent	عامل جذب
distilled mustard	عامل خردلی
aborticide	عامل سقط
distractor	عامل حواسپرتی
dual agent	عامل دو جانبه
reactors	عامل واکنش
acting company	شرکت عامل
dispersing agent	عامل پاشنده
active defense	پدافند عامل
developer agent	عامل فهور
air entraining agent	عامل هوادهنده
disbursing officer	افسر عامل
adhesion agent	عامل چسبندگی
addition agent	عامل افزودنی
active material	مواد عامل
active element	عنصر عامل
active defense	دفاع عامل
reactor	عامل واکنش
masking agent	عامل پوشاننده
operating system/	سیستم عامل دو
factor	عامل مشترک
oxidizing agent	عامل اکسیداسیون
lacrimatory factor	عامل اشک زا
press	عامل موثر
interleave factor	عامل جاگذاری
oxidizing agent	عامل اکسنده
parasiticide	عامل طفیلی کش
operating agency	شعبه عامل
insurance agent	عامل بیمه
impelent	عامل محرک
igniting agent	عامل احتراق
idle characters	کاراکترهای عامل
precipitant	عامل رسوب
hypo	عامل محرک
operating systems	سیستم عامل
mouthpiece	سخنگو عامل
mouthpieces	سخنگو عامل
limiting factor	عامل محدودکننده
managing director	مدیر عامل
operating handle	دستگیره عامل
managing directors	مدیر عامل
noise	عامل مخل
operating system	سیستم عامل
precipitating factor	عامل اشکارساز
leaven	عامل کارگر
sealant	عامل درزگیر
psychochemical agent	عامل عصبی
reducer	عامل کم کننده
pesticide	عامل ضد طاعون
safety factor	عامل تامین
pesticides	عامل ضد طاعون
agent	واسطه عامل
agent	عامل اطلاعاتی
growth factor	عامل رشد
pull device	عامل کششی