English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (6 milliseconds)
English Persian
triduum عبادت سه روزه
Search result with all words
three-day retreat گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
Other Matches
worships عبادت
meditation عبادت
divine service عبادت
devotions عبادت
ritual practice عبادت
worshipping عبادت
worshiping عبادت
worshiped عبادت
worship عبادت
d. service عبادت خدا
mattins عبادت بامدادی
devotionalist عبادت کننده
sext عبادت ساعت 21
vespers عبادت شامگاهی
nocturn عبادت نیمه شب
sorb عبادت پرستش
meditating عبادت کردن
meditates عبادت کردن
serviced عبادت تشریفات
meditate عبادت کردن
service عبادت تشریفات
meditated عبادت کردن
worshipping عبادت پرستش کردن
small hours ساعات عبادت صبحگاهی
worships عبادت پرستش کردن
the worship of god پرستش یا عبادت خدا
worshiped عبادت پرستش کردن
worship عبادت پرستش کردن
worshiping عبادت پرستش کردن
service اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
serviced اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
fastest روزه
to break ones fast روزه
fasted روزه
fasts روزه
ventage روزه
fasting روزه
fast روزه
daylong یک روزه
sabbatarianism اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
recusancy سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
recusance سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
may fly حشره یک روزه
the f.month ماه روزه
mayfly حشرهی یک روزه
mayflies حشرهی یک روزه
to observe a fast روزه داشتن
to observe a fast روزه گرفتن
to keep a fast روزه داشتن
the fasting month ماه روزه
fasted روزه گرفتن
fasting روزه داری
faster روزه گیر
eight day هشت روزه
ephemerid حشره یک روزه
fast day روز روزه
daylily سوسن یک روزه
day fly مگس یک روزه
d. after d. همه روزه
fast روزه گرفتن
lent ماه روزه
fastest روزه گرفتن
quadrages imal چهل روزه
fasts روزه گرفتن
daylong همه روزه
faster روزه دار
sabbatarian مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
days sight draft برات دیداری 06 روزه
set menu صورت غذای هر روزه
one day event مسابقه پرش یک روزه
pentad مدت پنج روزه
quadrages ima یاچله روزه وپرهیزنصارا
in the next few days درهمین چند روزه
hexaemeron شش روزه افرینش یاتاریخ ان
hexahemeron شش روزه افرینش یاتاریخ ان
ember days روزهای روزه ودعا
lararium [اتاق کوچک در خانه های رومی برای عبادت شخصی]
recessional hymn سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
rubella {sg} سرخک سه روزه [سرخجه] [پزشکی]
three-day measles سرخک سه روزه [سرخجه] [پزشکی]
I've been here for five days. پنج روزه که من اینجا هستم.
wear out one's welcome <idiom> مهمان دو روزه عزیز است
German measles سرخک سه روزه [سرخجه] [پزشکی]
every dog has his day <idiom> <none> هرکسی پنج روزه نوبت اوست
simple interest سود پول بر اساس سال 063 روزه
madison مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
quadrages imal وابسته به چله روزه وپرهیزکه درمیان نصارامعمول است
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
consumables موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند
altar-rail [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
religiosity مجلس عبادت مجلس مذهبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com