English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
English Persian
taxi عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies عضو گروه بازیگران قراردادی
taxiing عضو گروه بازیگران قراردادی
Search result with all words
taxi squad گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
Other Matches
taxi squadder بازیگر عضو گروه قراردادی
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
discharge of contract انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
players بازیگران
registration of player نامنویسی بازیگران
dramatis personoe بازیگران نمایش
the profession جماعت بازیگران
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
personage شخصیت بازیگران داستان
seeding رده بندی بازیگران
move list فهرست بازیگران غیرفعال
pavilion باشگاه بازیگران در انگلستان
companies دسته هیئت بازیگران
company دسته هیئت بازیگران
solids تیمی با بازیگران خوب
solid تیمی با بازیگران خوب
personages شخصیت بازیگران داستان
scorecards برگه نام بازیگران
designated tournament مسابقه بهترین بازیگران
scorecard برگه نام بازیگران
pavilions باشگاه بازیگران در انگلستان
green room انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
dugouts پناهگاه کنار زمین بازیگران
horses بازیگران قوی تیم مهاجم
standings فهرست نام بازیگران یا تیمها
opera hat کلاه نرم که بازیگران برسرمیگذارند
greenroom اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
greenrooms اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
dugout پناهگاه کنار زمین بازیگران
troupe دسته بازیگران ونمایش دهندگان
troupes دسته بازیگران ونمایش دهندگان
bases boaded ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
defaults قراردادی
defoult قراردادی
defaulting قراردادی
advice code کد قراردادی
defaulted قراردادی
default قراردادی
bespoken قراردادی
contracted قراردادی
arbitrary قراردادی
contractual قراردادی
bespoke قراردادی
based on a contract قراردادی
conventional قراردادی
prim buffa سردسته بازیگران یاخوانندگان زنانه در کمدی
pro am مسابقه گلف بازیگران حرفهای و اماتور
huddle گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
field player بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
scenarios دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
scenario دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
huddles گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddled گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddling گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
unconventional غیر قراردادی
contractual relationship رابطه قراردادی
arbitrary دلبخواه قراردادی
conventional current جریان قراردادی
contractual liability مسئوولیت قراردادی
To conclude an agreement (contract). قراردادی بستن
convention ائین قراردادی
conventions ائین قراردادی
formal charge بار قراردادی
agreed point نقطه قراردادی
contracted weaver بافنده قراردادی
prosign علامت قراردادی
code نشانه قراردادی
arbitrarily بطور قراردادی
agreement water rate نرخ قراردادی اب
convectional current جریان قراردادی
up and back بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
short side خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
penalty time keeper حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
enter into an agreement قراردادی را منعقد کردن
award a contract قراردادی را واگذار کردن
base symbol علایم قراردادی مبنا
phonetic alphabet کلمات قراردادی مخابراتی
hit and miss <idiom> ناخوشآیند ،غیر قراردادی
military symbols علایم قراردادی نظامی
legal assistance علایم قراردادی نقشه
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
conventional programming برنامه نویسی قراردادی
call time تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
clean the bases ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
disabled list فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
all in contract قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
to draw up a contract قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
to enter into an agreement پیمان یا قراردادی منعقد کردن
creation of contractual tie انشاء ایجاد رابطه قراردادی
conventionality مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
advice code کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
default font فونت پیش فرض یا قراردادی
default setting تنظیم پیش فرض یا قراردادی
zone ride کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
golf cart گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
conventionalist کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
rotation چرخش بازیگران والیبال به شکل عقربه ساعت از محل سرو زدن
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde گروه بیشمار گروه
hordes گروه بیشمار گروه
conventionally برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
executory contract قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
to off an agreement قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
deal قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deals قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
to give somebody an ultimatum به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
yellow dog contract قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
contra proferentem قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
signals علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
dress rehearsal اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
dress rehearsals اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
grease paint رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
capitulation تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
to sign up قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
reciprocal agreement قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
seniors مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
dramatis personae بازیگران نمایشنامه هنرپیشگان نمایشنامه
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
frustrated contract قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
notional aircraft هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
flock گروه
gang گروه
frying گروه
trooping گروه
flocked گروه
flocking گروه
fry گروه
fries گروه
flocks گروه
throng گروه
platoon گروه
throngs گروه
thronging گروه
assembly گروه
parcel گروه
thronged گروه
platoons گروه
parcels گروه
congregation گروه
congregations گروه
many گروه
concourse گروه
concourses گروه
multitude گروه
multitudes گروه
covey گروه
herd گروه
hosts گروه
herded گروه
herding گروه
herds گروه
party گروه
squads گروه
gangs گروه
schools گروه
bunch گروه
bunched گروه
bunches گروه
bunching گروه
swarm گروه
swarmed گروه
swarms گروه
g , series گروه ژ
school گروه
squad گروه
attack group گروه تک
masses گروه
shoals گروه
shoal گروه
companies گروه
cliques گروه
clique گروه
ensign گروه
company گروه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com