English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (10 milliseconds)
English Persian
perpendicular عمودی
vertical عمودی
straight عمودی
straighter عمودی
straightest عمودی
erect عمودی
erected عمودی
erecting عمودی
erects عمودی
lineal عمودی
upright عمودی
on end عمودی
othogonal عمودی
perpendecular عمودی
vertical عمودی [ریاضی]
Other Matches
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
vertical redundancy check بررسی عمودی اشتباهات بررسی افزونگی عمودی
right حق عمودی
righting حق عمودی
righted حق عمودی
plumb line خط عمودی
plumb lines خط عمودی
vertical scrolling چرخش عمودی
booms ستون عمودی
boomed ستون عمودی
vertical axis محور عمودی
booming ستون عمودی
vertical recording ضبق عمودی
vertical mobility تحرک عمودی
vertical growth رشد عمودی
vertical justification تطابق عمودی
vertical justification تنظیم عمودی
vertical interval فاصله عمودی
vertical merger ادغام عمودی
vertical integration ادغام عمودی
nosedive فرود عمودی
erectness حالت عمودی
perpendicularity حالت عمودی
perpendecular خط عمودی یا قائم
out of the perpendicular غیر عمودی
joint drain زهکش عمودی
orthotropism رویش عمودی
linal descent وارث خط عمودی
orthogonality حالت عمودی
orthogonal rotation چرخش عمودی
out of plumb غیر عمودی
normal acceleration شتاب عمودی
normal axis محور عمودی
normal force تلاش عمودی
normal force نیروی عمودی
plumbness حالت عمودی
portraint orientation تمایل عمودی
tap root ریشه عمودی
lineal عمودی اجدادی
vertical force نیروی عمودی
vertical expansion گسترش عمودی
vertical equity برابرسازی عمودی
plumb شاقول عمودی
vertical equity عدالت عمودی
vertical combines ترکیب عمودی
riser سیم عمودی
vertical antenna انتن عمودی
angle socket سرپیچ عمودی
vertical adjustment تنظیم عمودی
apeak عمودی قائم
apeak بحالت عمودی
off plmb غیر عمودی
boom ستون عمودی
hammer-post تیر عمودی
brise-soleil پرده عمودی
brise-soleil کرکره عمودی
profiles برش عمودی
cliffs صخره عمودی
cliff صخره عمودی
stringer تراورس عمودی
profiling برش عمودی
crown-post تیرک عمودی
door-post [تیر عمودی در]
near vertical تقریبا عمودی
profiled برش عمودی
y axis محور عمودی
vertical synchronizing همزمانساز عمودی
verticality حالت عمودی
stringers تراورس عمودی
whip stall حرکت عمودی
profile برش عمودی
nosediving فرود عمودی
nosedives فرود عمودی
nosedived فرود عمودی
Y direction حرکت عمودی
aplomb حالت عمودی
serrated vertical pulse ضربه عمودی دندانهای
stanchion میلههای عمودی ناو
profiling نیمرخ برش عمودی
hoops میله عمودی کروکه
taproot ریشه عمودی اصلی
erectly بطور ایستاده یا عمودی
profile نیمرخ برش عمودی
munting الت عمودی پنجره
gules خطوط موازی عمودی
lucarne پنجره عمودی خوابگاه
vertical cliffs صخره های عمودی
profiles نیمرخ برش عمودی
profiled نیمرخ برش عمودی
anchor at short stay لنگر طولی عمودی
jamb تیر عمودی چارچوپ
jambs تیر عمودی چارچوپ
stairwells پله کان عمودی
stairwell پله کان عمودی
Y coordinate مختصات بردار عمودی
y axis بردار عمودی گراف
rudders مکان عمودی متحرک
vrc بررسی افزایش عمودی
vertically adjustable قابلیت تنظیم عمودی
vertical tab جدول بندی عمودی
vertical stabilizer تیغه یا باله عمودی
hoop میله عمودی کروکه
rudder مکان عمودی متحرک
vertical application برنامه کاربردی عمودی
goalposts تیرک عمودی دروازه
goalpost تیرک عمودی دروازه
upright تیرک عمودی دروازه
door-jamb [تیر عمودی چارچوب در]
crown-strut [شمع پشتبند عمودی]
plumb : راست بطور عمودی
flute [شیار عمودی روی ستون]
vertical speed سرعت صعود عمودی هواپیما
king-pendant [تیر عمودی در خرپای میانی]
sternpost تیر عمودی عقب کشتی
adjustment for vertical-circle image تنظیم عمودی مرکز تصویر
slash pocket جیب عمودی درجهت درزلباس
escoinson [گوشه تیر عمودی چارچوب]
orthotropic دارای محور اصلی عمودی
chimney-jamb [تیر عمودی چارچوب دودکش]
vertical events numbering شماره گذاری عمودی وقایع
bulkhead دیواره عمودی روی قایق
bulkheads دیواره عمودی روی قایق
stumps هر کدام از سه میله عمودی کریکت
stump هر کدام از سه میله عمودی کریکت
axis برای مختصات عمودی در گراف
stumping هر کدام از سه میله عمودی کریکت
pitches چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch چرخش عمودی وعرضی ناو
profiling برش عمودی تصویر جانبی
profile برش عمودی تصویر جانبی
profiled برش عمودی تصویر جانبی
profiles برش عمودی تصویر جانبی
stumped هر کدام از سه میله عمودی کریکت
uprights تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
papered حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
stile باهو چوب عمودی چهارچوب درب
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
stiles باهو چوب عمودی چهارچوب درب
papers حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
paper حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
masse ضربه عمودی به یک طرف گوی بیلیارد
simple shear دراین برش تنش عمودی وجودندارد
y axis محور عمودی روی یک صفحه مختصات
hanging-post [تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
papering حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
plumb عمق پیمودن عمودی قرار دادن
y amplifier تقویت کننده با سیستم انحراف عمودی
mullion جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
stick هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
intertie تیرافقی که تیرهای عمودی رابهم نگاه میدارد
columns خط عمودی که محل و پهنای ستون را مشخص میکند
high tailed aircraft هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
munnion جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
springing teal تیراندازی به هدفهایی که بطور عمودی بالا می ایند
durn [تیر عمودی در ساخته شده از چوب بائو]
capriole پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
orientation جهت صفحه یا به صورت لبه افقی یا عمودی
column خط عمودی که محل و پهنای ستون را مشخص میکند
bollards تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
bollard تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
vertical replenishment تجدید تدارکات از راه هوا صعود و فرود عمودی
escapement تنظیم ابتدایی حرکات عمودی یک ورق کاغذ در چاپگر
two-dimensional آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
lofts زاویه سطح قسمتی از سرچوب گلف دور از قسمت عمودی
rocketed راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocket راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
X Y مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
long-and-short work [بنایی با استفاده از بلوک های افقی و عمودی بلند و کوتاه]
hemstitch رشتههای نخ رابطورموازی قرار دادن ورشتههای عمودی را ازلای انهاگذراندن
loft زاویه سطح قسمتی از سرچوب گلف دور از قسمت عمودی
rocketing راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rockets راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
lanternpinion چرخ کوچکی که میلههای عمودی داردو مانند است به فانوس
keystone distortion تغییر شکل تصویر که خط وط عمودی در لبههای افقی صفحه نمایش خم می شوند
columnar گرافی که مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی نمایش داده می شوند
poles چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
pole چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
bar graph گرافی که مقادیر در آن به صورت میلههای افقی و عمودی نشان داده میشود
over the shoulder bombing نوعی بمباران عمودی که پس از عبور از خط قایم هدف بمب رها میشود
bar chart گرافی که مقادیر در آن به صورت میلههای افقی و عمودی نشان داده شده اند
histogram گرافی که روی آن مقادیر به صورت میلههای افقی و عمودی نشان داده می شوند
tabbing تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
t stop روش توقف با گذاشتن پای ازاد بطور عمودی پشت اسکیت دیگر
trapezoidal distortion اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
hard spun [نخ با تاب زیاد با زاویه ای معادل سی تا چهل و پنج درجه نسبت به محور عمودی]
vertical بخشی از سیستم کنترلی چاپگر که قالب عمودی متن چاپ شده را کنترل میکند
laced window [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
decimal تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
compound bending خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
charting گرافی که در آن مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی با طول و پهنای مختلف نشان داده می شوند
charted گرافی که در آن مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی با طول و پهنای مختلف نشان داده می شوند
chart گرافی که در آن مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی با طول و پهنای مختلف نشان داده می شوند
association croquet مسابقه بین دو تیم یا دو نفر در زمینی بطول 53 متر و عرض 62متر با 6 دروازه و یک میله عمودی
charts گرافی که در آن مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی با طول و پهنای مختلف نشان داده می شوند
mouses توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouse توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com