English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
lymph nodule غده ساده وکوچک لنفاوی
Other Matches
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
lymphoid لنفاوی
lymphatic لنفاوی
lymphatic system دستگاه لنفاوی
lymph gland غده لنفاوی
lymph glands غده لنفاوی
ganglion غده لنفاوی
scrofula سل غدد لنفاوی گردن
adenoidal منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
lymphoma غده مرکب از بافت لنفاوی
lymphogranuloma ورم غدههای لنفاوی بیماری هوچکین
poney اسب کوتاه وکوچک
pony اسب کوتاه وکوچک
ponies اسب کوتاه وکوچک
cutty stool چهارپایه کوتاه وکوچک
low level مقام پست وکوچک
rugulose دارای چینهای فریف وکوچک
tunicle پوشش یاپیراهن کوتاه وکوچک
tarn دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
lovebird طوطی سبز وکوچک مرغ عشق
to fold up تاه زدن وکوچک کردن پیچیدن
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
hilum چیز خیلی ریز وکوچک پیوندگاه گیاه
eidograph اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structuring با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
to scrape down تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
lazy tongs چنگ کهای زبانه دار یا قلاب دار که بزرگ وکوچک میشودوبرای اویختن لباس وغیره بکارمیرود
salami technique کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
simple hearted ساده دل
unceremoniously ساده
plains ساده
cleanest ساده
simplistic ساده
unaadorned ساده
unmeaning ساده
plainest ساده
charmless ساده
plainer ساده
plain hearted ساده دل
positive ساده
naif ساده
explicit ساده
simple minded ساده دل
idiots ساده
idiot ساده
clean ساده
cleaned ساده
cleans ساده
homespun ساده
naive ساده
untutored ساده
simpleminded ساده دل
simplex ساده
inexpensive ساده
taffetized ساده
downright ساده
frugal ساده
unassuming ساده
unsophisticated ساده
simplest ساده
simplest ساده دل
simple-hearted <adj.> ساده دل
innocent <adj.> ساده دل
seemly <adj.> ساده دل
good-humored ساده دل
expansive <adj.> ساده دل
conversable <adj.> ساده دل
plain ساده
fraudless ساده
clodhoppers ساده
free spoken ساده گو
slick ساده
slickest ساده
unaffected ساده
simple ساده
simple ساده دل
fructose ساده
freestanding ساده
simpler ساده
simpler ساده دل
artless ساده
clodhopper ساده
sheepishly ساده دل
semplice ساده
baldly ساده
baldest ساده
incomplex ساده
daff ساده دل
bald ساده
incomposite ساده
fanciless ساده
sheepish ساده دل
unceremonious ساده
balder ساده
simple parry دفاع ساده
sketch طرح ساده
simplifying ساده سازی
reducible ساده شدنی
plain weave بافت ساده
primary cell پیل ساده
simplify ساده سازی
simplifying ساده کردن
penny whistles نی لبک ساده
penny whistle نی لبک ساده
sketched طرح ساده
simple oscillator نوسانگر ساده
sementem معنی ساده
sketches طرح ساده
sketches نقشه ساده
simpleton ساده لوح
simpletons ساده لوح
navvies کارگر ساده
navvy کارگر ساده
martin ساده لوح
sketch نقشه ساده
sketched نقشه ساده
gobemouche ساده لوح
ingenue دختر ساده
king post truss خرپای ساده
lamblike ساده لوح
lamblkin ساده لوح
clean bill of lading بارنامه ساده
clean bill برات ساده
cats paw ساده لوح
book keeping by single e. دفترداری ساده
infrugal غیر ساده
dupable ساده لوح
empirical formula فرمول ساده
gowk ساده لوح
galah ساده لوح
gaby ساده لوح
frugal food خوراک ساده
free spokenness ساده گویی
gullibility ساده لوحی
flat rate نرخ ساده
in plain english به انگلیسی ساده
booby ساده لوح
plainly بطور ساده
basic circuit مدار ساده
phonemes صداهای ساده
pick wickian ساده بی تکلف
plain flap فلپ ساده
nincompoops ساده لوح
nincompoop ساده لوح
plain paper کاغذ ساده
credulousness ساده لوحی
credulity ساده لوحی
simplistic ساده طبع
lamb ادم ساده
lambs ادم ساده
naivete ساده لوحی
natively بطور ساده
overhand knot گره ساده
simple interest سود ساده
clean collection وصولی ساده
simplified ساده شده
perfect gazes گازهای ساده
phoneme صدای ساده
plain rib تیغه ساده
simplify ساده کردن
open-and-shut ساده واضح
candid صاف و ساده
naive ساده لوح
smpleton ساده لوح
soft eye چشمی ساده
sot ساده لوح
oafs ساده لوح
oaf ساده لوح
soft headed ساده لوح
simple-minded ساده لوح
noddy ساده لوح
two time دو حرکت ساده
single entry حسابداری ساده
single bond پیوند ساده
open and shut ساده واضح
simplifier ساده کننده
simplifications ساده سازی
simplification ساده سازی
plain-clothes ساده پوش
plain clothes ساده پوش
single bevel but weld جوش لب به لب "وی " ساده
underhand service سرویس ساده
fall guys ساده لوح
plain design طرح کف ساده
reducing ساده کردن
reduces ساده کردن
bared ساده اشکار
barer ساده اشکار
unfigured بی صورت ساده
unskilled worker کارگر ساده
deck hand ملوان ساده
liquidation ساده سازی
deck hands ملوان ساده
In simple (plain) English. به انگلیسی ساده
(a) snap <idiom> خیلی ساده
take it easy <idiom> ساده بگیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com