Dictiornary-Farsi | فاقد حق تقدم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
burdened	فاقد حق تقدم


Other Matches

background processing	کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
single track	فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
unqulified	فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
migration	انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program	برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
acentrous	فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
precedence	تقدم
precedence	حق تقدم
precession	تقدم
preemimence	تقدم
right of way	تقدم
right of way	حق تقدم
rights of way	تقدم
rights of way	حق تقدم
precedency	حق تقدم
pas	حق تقدم
antecedence	تقدم
anteriority	تقدم
priority	تقدم
priority	حق تقدم
priorities	تقدم
preferences	تقدم
preference	تقدم
better hand	تقدم
primacy	تقدم
preferment	حق تقدم
right of priority	حق تقدم
priorship	حق تقدم
priorities	حق تقدم
leads	تقدم
priorship	تقدم
lead	تقدم
ratings	ترتیب تقدم
pre existence	تقدم وجود
major road	راه با حق تقدم
law of primacy	قانون تقدم
precendence rules	قواعد تقدم
urgent priority	تقدم فوری
precedence	تقدم پیامها
to give place to	تقدم دادن
emergency priority	تقدم اضطراری
urgent priority	تقدم حیاتی
valve lead	تقدم سوپاپ
rating	ترتیب تقدم
leads	سرمشق تقدم
lead	سرمشق تقدم
priority intersection	تقدم باراهفرعی
emergency priority	تقدم فوری
precedence	ترتیب تقدم
to give priority to	تقدم دادن به
priority of check	تقدم کیش
preexistence	تقدم وجود
precession of the equinoxes	تقدم اعتدالین
priority of fires	تقدم اتشها
to give preference to	تقدم دادن بر
time priority	تقدم زمانی
sans	فاقد
ex-	فاقد
scentless	فاقد بو
ex	فاقد
anurous	فاقد دم
bankrupt of	فاقد
free	فاقد
freeing	فاقد
freed	فاقد
frees	فاقد
prolepsis	تقدیم یا تقدم امری
background	کار با حق تقدم پایین
primacy recency effect	اثر تقدم - تاخر
preempt	حق تقدم پیدا کردن
priority targets	هدفهای دارای تقدم
preexistent	دارای تقدم در وجود
right of way	حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
system priorities	تقدم های سیستم
transposition	تقدم و تاخر جابجاشدگی
law of prior entry	قانون تقدم ورود
issue priority	ترتیب تقدم توزیع
issue priority	تقدم توزیع اماد
backgrounds	کار با حق تقدم پایین
rights of way	حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
acholic	فاقد صفرا
impersonal	فاقد شخصیت
unmeet	فاقد صلاحیت
without engagement	فاقد تعهد
unmannered	فاقد رفتارشایسته
inexpert	فاقد خبرگی
inertialess	فاقد اینرسی
ametabolous	فاقد دگردیسی
ametabolic	فاقد دگردیسی
acolous	فاقد اعضاء
abulic	فاقد اراده
toom	فاقد لاغر
acholous	فاقد صفرا
exhaust bin level	فاقد موجودی
impassible	فاقد احساس
incoordinate	فاقد حس همکاری
inertialess	فاقد لختی
paratactic	فاقد روابط
visionless	فاقد دید
intestable	فاقد صلاحیت
landless	فاقد زمین
landlessness	فاقد زمین
undocumented	فاقد ویزا
shorthanded	فاقد کارگرکافی
unmennerly	فاقد رفتارشایسته
dis qualified	فاقد قابلیت
dis qualified	فاقد شرایط
astomatal	فاقد دهان
unobtrusive	فاقد جسارت
dishonest	فاقد امانت
incompetent	فاقد صلاحیت
stolidly	فاقد احساس
unobtrusively	فاقد جسارت
stolid	فاقد احساس
indiscreet	فاقد حس تشخیص
ad hoc	فاقد عمومیت
lack	فاقد بودن
lacked	فاقد بودن
without	انطرف فاقد
lacks	فاقد بودن
homely	فاقد جمال
antipathetic	فاقد تمایل
preemptor	شریک دارای حق تقدم در خرید
backgrounds	برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background	برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
privilegium	حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
freight route order	ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
depersonalize	فاقد شخصیت کردن
ineligible	فاقد شرایط لازم
moneyless economy	اقتصاد فاقد پول
systemoless	فاقد سیستم صحیح
shapeless	فاقد شکل معین
incapacitation	فاقد صلاحیت کردن
intestate	فاقد وصیت نامه
denitrify	فاقد نیترات کردن
unnerve	فاقد عصب کردن
unmans	فاقد مردانگی کردن
inexpessive	فاقد قوه فهماندن
unqualified	فاقد شرایط لازم
inerrancy	فاقد غلط و اشتباه
fatherless	فاقد مولف معلوم
one track	فاقد قوه ارتجاعی
imperscriptible	فاقد اجازه نوشته
irretractile	فاقد قوه قبض
unman	فاقد مردانگی کردن
duty free	فاقد حقوق گمرکی
unmanning	فاقد مردانگی کردن
irretentive	فاقد قوه ضیط
unfeeling	بیحس فاقد احساسات
acheiria	فاقد قوهء لامسه
deafer	فاقد قوه شنوایی
nonage	فاقد اهلیت قانونی
undocumented	فاقد مدارک قانونی
deaf	فاقد قوه شنوایی
agamous	فاقد الت جنسی
unthinking	فاقد قوهی تفکر
unnerving	فاقد عصب کردن
asexual	فاقد خاصیت جنسی
azoic	فاقد نشان زندگی
stereotyped	فاقد نبوغ وابتکار
untune	فاقد هم اهنگی کردن
aplacental	فاقد جفت جنین
unnerved	فاقد عصب کردن
unnerves	فاقد عصب کردن
deafest	فاقد قوه شنوایی
interrupting	حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
to put somebody on the back burner	به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
interrupt	حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap	به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside	به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
interrupts	حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
foreground	برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
to put somebody in a backwater	به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
The pedestrain has the right of way.	حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
alphameric	مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
visionless	فاقد حس بینش ومال اندیشی
straw boss	[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
unaccounted	حساب نشده فاقد توضیح
inert	فاقد نیروی جنبش بیروح
clean	هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleaned	هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleanest	هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
non cohesive soil	خاکی که فاقد چسبندگی باشد
cleans	هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
moron	فرد فاقد رشد فکری
insolvent	فاقد توانایی پرداختن دیون
inartistic	فاقد اصول هنری بی هنر
desex	فاقد قوه جنسی کردن
coreless induction furnace	کوره القائی فاقد هسته
morons	فرد فاقد رشد فکری
abranchiate	فاقد برانشی یادستگاه تنفس
disqualifying	فاقد شرایط لازم دانستن
color blind	فاقد حساسیت نسبت برنگ
achordata	جانوران فاقد ستون فقرات
disqualified	فاقد شرایط لازم دانستن
desexualize	فاقد قوه جنسی کردن
indign	فاقد شایستگی خشمگین کردن
disqualifies	فاقد شرایط لازم دانستن
disqualify	فاقد شرایط لازم دانستن
background	که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود