Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 259 (14 milliseconds)
English
Persian
void
فضای خالی
space
فضای خالی
spaces
فضای خالی
cavities
فضای خالی
cavity
فضای خالی
bad break
فضای خالی
free space
فضای خالی
lacuna
فضای خالی
vacuity
فضای خالی
Search result with all words
list
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
free
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freed
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freeing
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
frees
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
clearance
هوا فضای خالی فاصله
linear
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
void
فاصله ناخواسته یا فضای خالی در اتصال توسط جوشکاری
blank
سفید فضای خالی
blankest
سفید فضای خالی
space
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
space
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
space
فضای خالی بین حروف یا خط ها
spaces
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
spaces
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
spaces
فضای خالی بین حروف یا خط ها
zone
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zones
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
hyphen
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
emptied
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptier
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empties
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptiest
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empty
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
margin
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margins
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
mark
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
marks
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
gap
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
gaps
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
form
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
forms
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
hyphenated
نوشته شده با فضای خالی
gutter
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutters
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
spacing
فضای خالی قرار دادن بین حروف یا خط های متن چاپ شده
broken stowage
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
dense index
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
proportional spacing
سیستم چاپ که در آن هر حرف نسبت به اندازه اش فضای خالی بعد از خود دارد.
quadding
درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
counter shed
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
weaving shed
[فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
air-hole
[تهویه فضای خالی سرداب]
ante-choir
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
bossing
[فضای خالی زیر پنجره]
double vault
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
Other Matches
blank
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
vacancies
محل خالی جای خالی
vacancy
محل خالی جای خالی
manspace
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
toom
: خالی
inane
خالی
hollow dam
سد تو خالی
blank
خالی
forspent
خالی
unoccupied
خالی
emptied
خالی
underweight
سر خالی
devoid
خالی از
destitute
خالی
phantom
<adj.>
تو خالی
indigent
خالی
blank cell
سل خالی
sunken
خالی
vacant
خالی
vacuous
خالی
light-weight
سر خالی
barren
خالی
tenantless
خالی
vacuous
خالی
emptiest
خالی
stilted
<adj.>
تو خالی
empties
خالی
emptier
خالی
frothy
<adj.>
تو خالی
arid
خالی
bare
خالی
empty
خالی
windy
خالی
devoid
خالی
void
خالی
free space
فضای ازاد
gross space
فضای کلی
work space
فضای دایر
expanse
فضای زیاد
image space
فضای تصویر
expanses
فضای زیاد
mask
پوشاندن فضای
masks
پوشاندن فضای
workspace
فضای کاری
floorage
فضای صحن
floor space
فضای اشکوب
out of doors
فضای ازاد
hollow space
فضای توخالی
fornix
فضای مجوف
coordination sphere
فضای کوئوردیناسیون
covered space
فضای سر پوشیده
covered space
فضای پوشیده
cellarage
فضای زیرزمین
eucleadian space
فضای اقلیدسی
out of door
فضای ازاد
phase space
فضای فاز
phase space
فضای فازی
psychological space
فضای روانی
biosphere
فضای زیست
dead space
فضای مرده
dead space
فضای راکد
boot
فضای ترانک
reflector space
فضای بازتابی
deep space
فضای سه بعدی
subspace
فضای فرعی
campuses
فضای باز
campus
فضای باز
danger space
فضای خطرناک
opens
فضای باز
opened
فضای باز
open
فضای باز
airspace
فضای هوایی
lebensraum
فضای حیاتی
life space
فضای زیست
open area
فضای ازاد
cavity
فضای مجوف
cavities
فضای مجوف
vacuums
فضای تهی
vacuuming
فضای تهی
vacuumed
فضای تهی
vacuum
فضای تهی
atmospheric environement
فضای جوی
clearance
فضای بازی
clearance
فضای بیکار
cylinder capacity
فضای سیلندر
acceleration space
فضای شتاب
aerospace
فضای ماوراء جو
aerospace
فضای هوایی
to load off
خالی کردن
parry
جا خالی دادن
purge
خالی کردن
to play a gun on
خالی کردن
duck
جا خالی دادن
dodge
جا خالی دادن
soft carriage return
خط فاصله خالی
deserted
<adj.>
خالی از سکنه
space
جای خالی
to work off
خالی کردن
gap
جای خالی
to clear out
خالی کردن
assoil
خالی کردن
clear-out
خالی کردن
to give vent to one's wrath
دق دل را خالی کردن
to cleanovt
خالی کردن
clear out
خالی کردن
purges
خالی کردن
purged
خالی کردن
fair minded
خالی از اغراض
string
رشته خالی
bare board
برد خالی
azoic
خالی ازحیات
vacancy
جای خالی
blank
جای خالی
lonely
خالی از سکنه
empty
خالی از سکنه
to offload
خالی کردن
off risks
خالی از خطر
arid
خالی بیمزه
emptily
بطور خالی
gap
محل خالی
mere
محض خالی
merest
محض خالی
cenotaph
مقبره خالی
cenotaphs
مقبره خالی
let out
خالی کردن
desolate
<adj.>
خالی از سکنه
crude
<adj.>
خالی از ظرافت
knock out
خالی کردن
voids
فضاهای خالی
light-handed
<adj.>
دست خالی
empty-handed
<adj.>
دست خالی
gaps
محل خالی
disembogue
خالی شدن
indiscriminate
خالی ازتبعیض
empty running
کارکرد خالی
leered
خالی تهی
leers
خالی تهی
leering
خالی تهی
unmistakable
خالی از اشتباه
empty string
رشته خالی
barren
<adj.>
خالی از سکنه
gameless
خالی ازشکار
vacates
خالی کردن
vacated
خالی کردن
drained
خالی کردن اب
vacate
خالی کردن
cofferdam
فضاهای خالی
bleak
<adj.>
خالی از سکنه
dappled
خال خالی
give way
جا خالی کردن
let off
خالی کردن
blasted
[uninhabitable]
<adj.>
خالی از سکنه
ignore
حرف خالی
ignored
حرف خالی
ignores
حرف خالی
ignoring
حرف خالی
cop-outs
شانه خالی
cop-out
شانه خالی
turn out
<idiom>
خالی کردن
vacating
خالی کردن
leer
خالی تهی
emptiness
خالی بودن
blank file
جای خالی در صف
depleting
خالی کردن
depletes
خالی کردن
isthmuses
تنگه خالی
isthmus
تنگه خالی
blank space
جای خالی
depleted
خالی کردن
bread alone
نان خالی
deplete
خالی کردن
discharge
خالی کردن
discharges
خالی کردن
vacancies
خالی بودن
vacancy
خالی بودن
evacuate
خالی کردن
draining
خالی کردن اب
unload
خالی کردن
ungraceful
خالی ازلطف
unloaded
خالی کردن
unloads
خالی کردن
vent
خالی کردن
drains
خالی کردن اب
venting
خالی کردن
void volume
حجم خالی
vented
خالی کردن
vacant possession
ملک خالی
vacantness
محل خالی
vacant space
محل خالی
vacant space
جای خالی
free from slip
خالی از لغزش
evacuated
خالی کردن
prosaic
خالی از لطف
vents
خالی کردن
disengaged
فارغ خالی
discharger for battery
باتری خالی کن
battery discharger
باتری خالی کن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com