Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
wet filter
فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
Other Matches
horned scully
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
binder
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
iceneedle
یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
binders
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
filter element
المنت فیلتر
pelican crossing
دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
toll traverse
وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
background level
الودگی متن الودگی زمینه
kerb inlet
روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
air brick
اجر سوراخدار که در داخل ساختمان جهت عبور هواتعبیه میشود
transit duty
حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
filminess
فیلمی
copy protect
یچی که مانع از کپی گرفتن از دیسک میشود
over the shoulder bombing
نوعی بمباران عمودی که پس از عبور از خط قایم هدف بمب رها میشود
meniscus
سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary
بین ذرات در داخل ذرات
filigree
تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
defecting
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defects
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defected
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
D type connector
اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود
sudd
توده شناور علف و نی که دررود نیل مانع کشتیرانی میشود
defect
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
fused
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fuse
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
lead
پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
leads
پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
the forthcoming movie
فیلمی که به زودی به سینما می آید
operating bridge
پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
polarized
اتصال لبه که یک سوراخ یا کلید دارد که مانع از نصب آن به صورت برعکس میشود
protection
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
selects
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
selected
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
select
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
air pollution monitoring
مراقبت دائمی الودگی هوا فرابینی الودگی هوا
avalanche
هر یک از چند پروسهای که در ان برخورد یونها یاالکترونها سبب ایجاد یونها یاالکنرونهای جدید میشود که این ذرات خود سبب برخوردهای هر چه بیشترخواهند شد
avalanches
هر یک از چند پروسهای که در ان برخورد یونها یاالکترونها سبب ایجاد یونها یاالکنرونهای جدید میشود که این ذرات خود سبب برخوردهای هر چه بیشترخواهند شد
libraries
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
sea anchor
وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
library
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
coroutine
بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود
blade cuff
قطعهای که با متصل شدن به ساقه تیغه ملخ باعث افزایش عبور جریان هوا از روی موتور میشود
rf
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
pinchwheel
چرخ کوچک در ماشین نوار که نوار را در محل نگه می دارد و مانع از حرکت آن میشود
ball cushion
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
write protect
قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
contrast
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasts
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
read
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
reads
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
dma
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
set
قرارگرفته
sets
قرارگرفته
setting up
قرارگرفته
imbricate
روی هم قرارگرفته
henpecked
زیرنفوذزن قرارگرفته
located inside
در درون قرارگرفته
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
well handled
بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
spotlighting
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlight
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlighted
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
low mid wing
بالی که در ارتفاع یک سوم بدنه قرارگرفته
spotlights
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
high tailed aircraft
هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
wading crossing
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
freeboard deck
عرشهای که در زیران ساختمانهای غیر قابل نفوذ اب قرارگرفته
fiscal station
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
radialengine
موتوری که استوانههای ان بشکل پرههای چرخ قرارگرفته باشند موتورچرخی
burner compartment
قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
girt
تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
abeam
یاتاقانهایی که تحت زاویه 09یا 072 درجه بطور عمود برمحور طولی رسانگر قرارگرفته اند
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
dams
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
pisolitic
الودگی
muddiness
گل الودگی
filth
الودگی
contramination
الودگی
purulence
الودگی
sullied
الودگی
filthiness
الودگی
smeariness
الودگی
soilage
الودگی
contamination
الودگی ش م ر
water pollution
الودگی اب
stain
الودگی
sullying
الودگی
sully
الودگی
alloys
الودگی
sullies
الودگی
infections
الودگی
stained
الودگی
staining
الودگی
stains
الودگی
contamination
الودگی
impurity
الودگی
alloy
الودگی
pollution
الودگی
infection
الودگی
commutator
سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
crocus cloth
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
thermal pollution
الودگی گرمایی
biological pollution
الودگی زیستی
pediculosis
الودگی به شپش
abatement
الودگی کاهی
drowsiness
خواب الودگی
somnolence
خواب الودگی
noise pollution
الودگی صدا
chemical pollution
الودگی شیمیایی
critical pollution
الودگی بحرانی
radioactive contamination
الودگی پرتوزایی
air pollution
الودگی هوا
pisolite
سنگ الودگی
agricultural pollution
الودگی کشاورزی
decontamination
رفع الودگی
air contamination
الودگی هوا
radioactive contamination
الودگی رادیواکتیوی
physiological pollution
الودگی فیزیولوژیک
unspotted
بدون الودگی
purulency
ریم الودگی
bacterization
الودگی بمیکرب
drowsihead
خواب الودگی
abatement
کاهش الودگی
moise pollution
الودگی نویزی
mysophobia
الودگی هراسی
obstructor
وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
decontaminates
از الودگی مبرا کردن
decontaminating
از الودگی مبرا کردن
pollution tax
مالیات بخاطر الودگی
decontaminate
از الودگی مبرا کردن
decontaminated
از الودگی مبرا کردن
crankcase mist detector
اشکارساز الودگی روغن
air pollution index
شاخص الودگی هوا
phthiriasis
الودگی به شپش یا شپشک
air pollution index
نمایه الودگی هوا
air pollution episode
رویداد الودگی هوا
cleaning station
پست رفع الودگی ش م ر
contamination control
کنترل الودگی منطقه
ingredients
ذرات
ingredient
ذرات
trend
الودگی لوزه وحلق وگلوباسیل
decontaminate
رفع الودگی ضد عفونی کردن
squalor
درهم وبرهمی وکثافت الودگی
smutch
اثر ویا نشان الودگی
trends
الودگی لوزه وحلق وگلوباسیل
decontaminated
رفع الودگی ضد عفونی کردن
decontaminates
رفع الودگی ضد عفونی کردن
decontaminating
رفع الودگی ضد عفونی کردن
intermolecular
در داخل ذرات
sand blasting
ذرات سنگ
metal foulings
ذرات فلز
intermolecular
بین ذرات
fundamental particles
ذرات بنیادی
radioactive rays
ذرات رادیواکتیو
weight of solids
وزن ذرات
roily
پر از ذرات رسوبی
cosmic particles
ذرات کیهانی
blood corpuscles
ذرات خون
denseness
تراکم ذرات
planetesimal
ذرات سیارهای
barrier penetration by particles
نفوذ ذرات در سد
particle physics
فیزیک ذرات
allergen
ذرات الرژی زا
molecular attracticm
جاده ذرات
elementary particles
ذرات بنیادی
narcosis
حالت بی حسی وخواب الودگی بی حالی
trichinosis
الودگی باتریشین یا کرم گوشت خوک
absorption of charged particles
جذب ذرات باردار
emulsions
ذرات چربی دراب
pollinium
توده ذرات گرده گل
planetesimal hypothesis
فرضیه ذرات سیارهای
nebulize
تبدیل به ذرات کردن
particulate
دارای ذرات ریز
particle physics
فیزیک ذرات اتمی
thershold temperature
استانه دمای ذرات
effective size of grain
قطر موثر ذرات
emulsioning
ذرات چربی دراب
segregation
تفکیک ذرات بتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com