English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
constructible قابل ساختن
Search result with all words
staffing قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
Other Matches
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
adducible قابل اضهار قابل ارائه
combustible قابل سوزش قابل تراکم
achievable قابل وصول قابل تفریق
presentable قابل معرفی قابل ارائه
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
observable قابل مشاهده قابل گفتن
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
presumable قابل استنباط قابل استفاده
sensible قابل درک قابل رویت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
shed خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds خون جاری ساختن جاری ساختن
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
manufactures ساختن
fabrication ساختن
confect ساختن
indite ساختن
pills حب ساختن
pill حب ساختن
generating ساختن
generates ساختن
generated ساختن
create ساختن
upgrade ساختن
creates ساختن
mint ساختن
upbuild ساختن
minted ساختن
minting ساختن
mints ساختن
creating ساختن
manufactured ساختن
generate ساختن
fabricate ساختن
make ساختن
makes ساختن
invented ساختن
inventing ساختن
invents ساختن
put up ساختن
fabricated ساختن
fabricates ساختن
fabricating ساختن
compose ساختن
invent ساختن
remake از نو ساختن
remakes از نو ساختن
dree ساختن با
pellet حب ساختن
upgrading ساختن
upgrades ساختن
upgraded ساختن
composes ساختن
put-up ساختن
to go in with ساختن با
constructing ساختن
idolize بت ساختن
to make a shift ساختن
to make away ساختن
constructed ساختن
idolises بت ساختن
construct ساختن
bulid ساختن
idolised بت ساختن
to get along ساختن
idolized بت ساختن
idolizes بت ساختن
idolizing بت ساختن
builds ساختن
buildings ساختن
fashion مد ساختن
fashioned مد ساختن
fashioning مد ساختن
produced ساختن
idolising بت ساختن
constructs ساختن
fashions مد ساختن
carbonize کک ساختن
set up ساختن
forborne ساختن با
produce ساختن
bridges پل ساختن
unifies تک ساختن
build ساختن
produces ساختن
miscreate بد ساختن
manufacture ساختن
unify تک ساختن
unifying تک ساختن
bridge پل ساختن
bridged پل ساختن
to t. up ساختن
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
timed متقارن ساختن
enthrals مفتون ساختن
discovered مکشوف ساختن
assimilated شبیه ساختن
discover مکشوف ساختن
assimilates شبیه ساختن
to spin yarns دروغ ساختن
flinging روانه ساختن
to invent stories دروغ ساختن
incapacitate ناقابل ساختن
internalization درونی ساختن
enthralling مفتون ساختن
assimilating شبیه ساختن
discovering مکشوف ساختن
time متقارن ساختن
times متقارن ساختن
assimilate شبیه ساختن
flings روانه ساختن
denigration سیاه ساختن
produce ساختن محصول
discovers مکشوف ساختن
fling روانه ساختن
appeased خشنود ساختن
equated معادله ساختن
equate معادله ساختن
appease خشنود ساختن
equates معادله ساختن
enthralled مفتون ساختن
play music موسیقی ساختن
waft شناور ساختن
wafted شناور ساختن
denude عاری ساختن
wafting شناور ساختن
wafts شناور ساختن
make music موسیقی ساختن
make music موزیک ساختن
play music موزیک ساختن
make music آهنگ ساختن
play music آهنگ ساختن
admire متعجب ساختن
candle شمع ساختن
appeasing خشنود ساختن
appeases خشنود ساختن
hedge پرچین ساختن
hedged پرچین ساختن
hedges پرچین ساختن
enthraled مفتون ساختن
enthraling مفتون ساختن
candles شمع ساختن
profuse سرشار ساختن
puns جناس ساختن
pun جناس ساختن
illuminate روشن ساختن
elaborate استادانه ساختن
illuminates روشن ساختن
enthral مفتون ساختن
illuminating روشن ساختن
incapacitate بی نیرو ساختن
nidify لانه ساختن
identify همسان ساختن
identifying همسان ساختن
goes روانه ساختن
to run rup باشتاب ساختن
to rend laths توفال ساختن
go روانه ساختن
to put to a pause متوقف ساختن
potentiate مقتدر ساختن
potentiation نیرومند ساختن
to make known اشکار ساختن
to let off روان ساختن
to lay open اشکار ساختن
prefabricate پیس ساختن
to kindle up ملتهب ساختن
prepare mortar ساختن ملات
primp مزین ساختن
identifies همسان ساختن
identified همسان ساختن
optimize بهین ساختن
optimize بهینه ساختن
overset واژگون ساختن
trammel محدود ساختن
perfuse جاری ساختن
patterns طرح ساختن
tp put to rout منهزم ساختن
patterns نقشه ساختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com